دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir
تحلیلگر فلسطینی بررسی کرد؛

دست برتر خاورمیانه در آینده در اختیار یک رهبر متحد کننده است/ اینجا جایی برای استعماگر جدید نیست/ از تنگنای استراتژیک رژیم صهیونیستی تا پایان هژمونی آمریکایی

پژوهشگر فلسطینی در یادداشتی نوشت: خاورمیانه در حال حاضر در یک نقطه عطف تاریخی حساس قرار دارد، جایی که تحولات ژئوپلیتیکی عمیق با تشدید مبارزات منطقه‌ای و بین‌المللی برای هژمونی در هم تنیده شده و این منطقه را به میدان آزمونی برای قدرت‌های متعدد تبدیل کرده است.

 

خبرگزاری قدس (قدسنا)؛ دکتر «محمد ابراهیم المدحون» وزیر سابق فرهنگ فلسطین و رئیس موسسه پژوهشی مدیریت و سیاست در یادداشتی برای شبکه الجزیره به بررسی تحولات دو سال اخیر در سطح منطقه پرداخته است. در ادامه مهمترین بخش های این گزارش را می خوانید؛
 

-من معتقدم که ابزارهای سنتی درگیری دیگر عامل تعیین‌کننده در تعیین سلطه بر خاورمیانه نیستند. در عوض، جبهه‌های آگاهی‌بخشی (نهادها) در مرکز توجه قرار گرفته‌اند. خاورمیانه در حال حاضر در یک نقطه عطف تاریخی حساس قرار دارد، جایی که تحولات ژئوپلیتیکی عمیق با تشدید مبارزات منطقه‌ای و بین‌المللی برای هژمونی در هم تنیده شده و این منطقه را به میدان آزمونی برای قدرت‌های متعدد تبدیل کرده است که برای نفوذ و کنترل با یکدیگر رقابت می‌کنند.
 

-این سوال که چه کسی «دست برتر و ارباب خاورمیانه» خواهد بود، دیگر صرفاً یک سوال جغرافیایی یا نظامی نیست. بلکه سوالی پیچیده است که با مفاهیم مشروعیت، آگاهی جمعی، اتحادهای متغیر و سرنوشت مردمی که مسئولیت آینده این منطقه را بر عهده دارند، تلاقی می‌کند.
 

-جنگ علیه غزه از اکتبر ۲۰۲۳، نه تنها از نظر مقیاس نسل‌کشی انجام شده، بلکه از نظر پیامدهای آن بر ساختار نظام بین‌الملل و مفاهیم اخلاقی آن، نقطه عطفی کیفی در شکل‌دهی به افکار عمومی جهان است. این هولوکاست واقعی، شکنندگی روایت صهیونیستی را در مواجهه با ابزارهای مستندسازی و فناوری های نوین ارتباطی آشکار کرد و استانداردهای دوگانه غرب را برملا ساخت، چرا که قدرت‌های بزرگ در حفظ حداقل تعادل ارزش‌هایی که ادعای نمایندگی آنها را دارند، شکست خوردند!
 

-در مقابل، مساله فلسطین به عنوان یک شاخص اخلاقی ظهور کرد که مواضع نخبگان و مردم را بر اساس مبانی‌ فراتر از صف‌بندی‌های سیاسی سنتی، مورد بررسی مجدد قرار می‌دهد. غزه خود را به عنوان کاتالیزوری برای تغییر جایگاه بین‌المللی و منطقه‌ای بشریت و تشکیل یک شبکه همبستگی مدنی و مردمی فراقاره‌ای تثبیت کرده است. این امر می‌تواند در را به روی تحولات استراتژیک، از جمله متزلزل کردن فرآیندهای عادی‌سازی، افزایش فشار مردمی بر رژیم‌های عربی و گسترش جبهه قانونی برای پیگرد قانونی اشغالگران، باز کند.
 

-آنچه در غزه اتفاق می‌افتد دیگر یک مسئله محلی یا فلسطینی صرف نیست، بلکه به یک مساله جهانی تبدیل شده است که آزمونی اخلاقی برای کل نظام بین‌المللی محسوب می‌شود. منطقه اخیراً شاهد یک رویارویی مستقیم 12 روزه بین ایران و محور صهیونیستی-آمریکایی بود. این امر البته با وجود اینکه برخی ضعف های پدافند هوایی ایران را آشکار کرد، اما در عین حال توانایی ایران در هدف قرار دادن قلب سرزمین صهیونیستی، حتی پایگاه‌های پیشرفته آن را نشان داد.
 

-این دور صرفاً یک درگیری گذرا نبود، بلکه نقطه عطفی بود که شکنندگی توازن بازدارندگی مبتنی بر فرسایش متقابل را برجسته می‌کند. همچنین به احتمال تشدید رویارویی‌ها به دورهای خطرناک‌تر اشاره دارد که در صورت اشتباه محاسباتی یا تصمیم‌گیری بی‌ملاحظه می‌تواند منجر به گسترش درگیری شود.
 

-در شرایط فعلی در ظاهر، آرامش برقرار است. اما در پشت صحنه، هر طرف در حال تجمیع بیشتر سلاح‌های خود هستند: ایران بی‌سروصدا با حمایت بی‌سابقه چین از لحاظ اقتصادی و نظامی، در حال تغییر موقعیت استراتژیک خود است و نیروهای نیابتی آن دقیقاً در لبنان، یمن و عراق در حال حرکت هستند، در حالی که واشنگتن با سکوت فعالانه نظاره‌گر است و آماده می‌شود تا در لحظه نهایی برای فشار بیشتر وارد عمل شود.
 

-در مقابل، تل آویو سکوت نظامی پرتنشی را تجربه می‌کند که با انفجارهای سیاسی و قضایی داخلی همراه است؛ انفجارهایی که بیش از موشک‌های ایران، دولت نتانیاهو را از اعماق وجودش تهدید می‌کنند. همه در حالت آماده‌باش برای انفجار هستند، چرا که نبرد پیش رو چیزی بیش از یک تبادل آتش خواهد بود: این یک رویارویی استراتژیک، رسانه‌ای و حقوقی خواهد بود، در شرایطی که زمین در سکوت در حال سوختن است!
 

-آتش‌بس بین ایران و محور صهیونیستی-آمریکایی، در بحبوحه شکنندگی اوضاع و اظهارات متناقض رهبران، با استقبال محتاطانه بین‌المللی روبرو شد. در حالی که ترامپ ناامیدی خود را ابراز می‌کرد، نتانیاهو «نابودی برنامه هسته‌ای ایران» را اعلام کرد، علیرغم گزارش‌های اطلاعاتی که خلاف این را نشان می‌داد.
 

-رسانه‌های غربی، مانند نیویورک تایمز و اکونومیست، آتش‌بس را به عنوان فرصتی بالقوه برای کاهش تنش در غزه مورد بحث قرار دادند، اما سایر تحلیلگران هشدار دادند که اجتناب رژیم صهیونیستی از حل مساله فلسطین، چرخه خشونت را تداوم خواهد بخشید.

 

-فایننشال تایمز تأکید کرد که آتش‌بس فعلی صرفاً یک مرحله گذار شکننده است و تصمیم واقعی در تمایل تل آویو برای مشارکت در یک توافق عادلانه که منجر به تشکیل یک کشور فلسطینی کاملاً مستقل شود، نهفته است، نه اینکه صرفاً این درگیری را به عنوان یک عمل انجام شده مدیریت کند.
 

-در قلب این سناریو، پروژه «اسرائیل بزرگ» همچنان یک تهدید برجسته است. تل آویو به دنبال ایجاد هژمونی فراگیر از نیل تا فرات است، که نه تنها به سرزمین‌های فلسطینی گسترش می‌یابد، بلکه حاکمیت ملی کشورهای عربی را نیز از بین می‌برد و آنها را به نهادهای مطیع تبدیل می‌کند.
 

-این پروژه صرفاً بر کنترل نظامی مبتنی نیست، بلکه به اقتصاد، امنیت، عادی‌سازی فرهنگی و شبکه‌های نفوذ پنهان در نهادهای حاکم عرب نیز گسترش می‌یابد. علیرغم موفقیت‌های اطلاعاتی و نظامی محور صهیونیستی-آمریکایی، پروژه آن برای رهبری «خاورمیانه جدید» با موانع ساختاری متعددی روبرو است: رویکرد مخالف ملت‌های عرب، انسجام نیروهای مقاومت، بحران‌های داخلی و فقدان یک پروژه منطقه‌ای جامع - که همگی توانایی آن ها را برای تحمیل یک واقعیت پایدار تضعیف می‌کنند.
 

-اتکای کامل پروژه رژیم صهیونیستی  به حمایت آمریکا، آن را در یک تنگنای استراتژیک قرار می‌دهد، به ویژه با توجه به کاهش نفوذ واشنگتن در نتیجه بحران‌های داخلی آن و فشارهای مسائل اوکراین و چین که توانایی آن را برای کنترل یکجانبه روندهای منطقه‌ای کاهش می‌دهد.
 

-این خلأ ژئوپلیتیکی به تدریج توسط چین و روسیه، با استفاده از ابزارهای اقتصادی و نظامی جدید که راه را برای یک سیستم بین‌المللی چندقطبی هموار می‌کند و به دوران هژمونی مطلق آمریکا پایان خواهد داد، پر شده است.
 

-مصر، به عنوان قلب جهان عرب، هدف اصلی این استراتژی است، زیرا تلاش‌ها برای کنترل رود نیل و هدف قرار دادن کانال سوئز، نقش منطقه‌ای و اقتصادی آن را تهدید می‌کند. در مورد کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، آنها با تلاش‌هایی برای تحمیل مشارکت‌های امنیتی مواجه هستند که تصمیم‌گیری مستقل آنها را تضعیف می‌کند. در عراق، سوریه، لبنان و اردن، محور صهیونیستی-آمریکایی در تلاش است تا سیطره سیاسی و هوایی ایجاد کند که مانع از بازیابی کامل نقش حاکمیتی این کشورها می‌شود.
 

-در مقابل، ایران به عنوان محور مقاومت با عمق استراتژیک از غزه تا صنعا ظهور می‌کند و گفتمان آزادی‌خواهی ریشه‌داری را بازتولید می‌کند که بقای ملت را به آزادی فلسطین پیوند می‌دهد. گروه‌های مقاومت، به رهبری حماس، دیگر صرفاً ابزار فشار نیستند؛ آنها به نیروهای مؤثری تبدیل شده‌اند که از نظر نظامی، رسانه‌ای و سیاسی بر پویایی‌های منطقه‌ای تأثیر می‌گذارند.
 

-غزه، علیرغم محاصره و تخریب، به یک مرکز ثقل اخلاقی تبدیل شده است که مشروعیت مقاومت را از نو شکل داده و محور صهیونیستی-آمریکایی را از اندک ارزش های اخلاقی باقی مانده‌اش در نزد افکار عمومی جهان تهی کرده است. در همین حال، ابزارهای سنتی درگیری دیگر عامل تعیین‌کننده در تعیین سلطه بر خاورمیانه نیستند. در عوض، جبهه‌های آگاهی‌بخشی در مرکز توجه قرار گرفته‌اند.
 

-رسانه‌های مقاومت، رسانه‌های اجتماعی، آموزش، دین، فرهنگ، اقتصاد و هوش مصنوعی به عرصه‌های اصلی در نبرد آزادسازی تبدیل شده‌اند، آگاهی مردم را تغییر شکل می‌دهند، روایت هژمونیک تحمیل شده توسط اشغال را می‌شکنند و گفتمان مقاومت و عدالت را تقویت می‌کنند.

 

-این حضور فزاینده این ابزارها به پروژه آزادسازی، گسترش روانی، فرهنگی و اقتصادی می‌بخشد و آن را از یک اقدام محدود مقاومت نظامی به یک پروژه تمدنی جامع تبدیل می‌کند که سیستم کنترل را از ریشه تهدید می‌کند و موازنه قدرت را نه تنها از منظر نظامی، بلکه از منظر معرفت‌شناختی، ارزشی و اخلاقی نیز بازتعریف می‌کند.
 

در نهایت، نمی‌توان هیچ حاکم واحدی را برای آینده خاورمیانه پیش‌بینی کرد. در عوض، منطقه به سمت شبکه‌ای پیچیده از بازیگران رقیب و همکار پیش می‌رود که تحت تأثیر منافع و شرایط متغیر قرار دارند. علیرغم بحران‌هایش، رژیم صهیونیستی همچنان به دنبال هژمونی خود است. ایران در حال تقویت نفوذ مقاومت خود است، در حالی که ترکیه، عربستان سعودی و مصر در حال تغییر موقعیت استراتژیک خود هستند. ایالات متحده در حال عقب‌نشینی است، در حالی که مسکو و پکن با گام‌های سنجیده در حال پیشروی هستند.

 

-اما نبرد واقعی که سرنوشت نهایی منطقه را تعیین خواهد کرد، نه فقط در عرصه سیاست یا جغرافیا، بلکه در عرصه آگاهی و مشروعیت است.  ارباب بعدی خاورمیانه کسی خواهد بود که عمیق‌ترین دیدگاه تمدنی و توانایی ایجاد تعادلی رهایی‌بخش را داشته باشد که حاکمیت ملی را احیا کند و به مردم آن آزادی و کرامت را در یک نظم نوین جهانی اعطا کند. خاورمیانه منتظر یک استعمارگر جدید نیست، بلکه منتظر یک رهبر رهایی‌بخش است که معنا و مفهوم ارزش ها را از نو تعریف کند و صفوف را متحد سازد.

انتهای پیام/م.ت


| شناسه مطلب: 405967







نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.