یادداشت | تحلیلگر مطرح بحرینی بررسی کرد
صلح جهانی در معرض تهدید جاهطلبی شرکتهای تسلیحاتی؛ چرا از دلارهای نفتی برای منع جنایات اسرائیل استفاده نمیشود؟

تحلیلگر برجسته بحرینی در یادداشتی نوشت: معنای کشتار بیرحمانه و روزانه کودکان و زنان فلسطینی، بدون در نظر گرفتن هیچ یک از اصول اخلاقی چیست؟ چرا ساز و کارهای بینالمللی از این امر جلوگیری نمیکنند؟
خبرگزاری قدس (قدسنا) | دکتر سعید الشهابی کارشناس برجسته بحرینی
تحلیل گر بحرینی در مقاله ای با اشاره به موضوع تداوم جنگ و خشونت در خاورمیانه به ویژه فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی و با اشاره به سفر اخیر دونالد ترامپ، سران عرب را به دلیل عدم بهره گیری از عناصر قدرت خود در حمایت از فلسطین، مورد نکوهش قرار داده است.
در ادامه مهمترین بخش های این یادداشت را می خوانید؛
-در بحبوحه تهدیدهای مداوم جنگ در منطقه و جهان که صلح و ثبات بین المللی را در معرض تهدید قرار داده است، اهالی این کره خاکی دچار تنشها و اضطراب های روانی شده اند که اصلی ترین عامل آن به آینده نامعلومی مرتبط است که بشریت از آن هراس جدی دارد!
-این وضعیت پرنوسان و پرآشوب، پوچی دستاوردهای بشریت در زمینه «هماهنگی»، «تفاهم» و «اجماع» در خصوص اقدامات مشترک بینالمللی و ساز و کارهای متعددی که قرار بود از مردم در برابر خطرات و تهدیدات بالقوه محافظت کنند را آشکار میکند.
-در هر سخنرانی که توسط یک رهبر سیاسی ایراد میشود، بر «ضرورت حفظ صلح و امنیت بینالمللی» تأکید می شود. وقتی رهبران چه در سازمان ملل متحد و چه در دیگر مجامع بینالمللی با هم ملاقات میکنند، اغلب قول میدهند که روابط را توسعه داده و از تلاشهای صلح حمایت کنند. اما در عمل شاهد چه اتفاقاتی هستیم؟!
-این امید وجود داشت که تجربه فاجعهبار بشریت با جنگهای بزرگ، بهویژه جنگ جهانی دوم، نقش محوری در ایجاد فرهنگی علیه جنگ ایفا کند، اما درگیریهای مسلحانه به طور بیوقفه ادامه یافت. باید توجه داشت که گرایش ضد جنگ پدیدهای قدیمی است که در سال های اخیر در حال تجدید شدن است. بسیاری هستند که از پیوستن به نیروهای مسلح کشورشان امتناع میکنند (این موضوع اعتراض درونی یا وجدانی نامیده میشود) یا اینکه اساساً با جنگیدن مخالفند.
-مخالفان درگیری مسلحانه اغلب «صلحطلب» نامیده میشوند. در انگلیس اندکی قبل از شروع جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، یک سازمان بزرگ با هدف مخالفت با جنگ ظهور کرد. این ائتلاف «ائتلاف برای جلوگیری از جنگ» نام گرفت و سیاستمداران، نمایندگان مجلس و فعالان، از جمله جرمی کوربین، نماینده مجلس از حزب کارگر، به آن پیوستند.
-با وجود این، جنگ همچنان یک گزینه برای دولتها در سراسر جهان است و بودجههای اختصاص یافته به تسلیحات توسط دولتها دائماً در حال افزایش است. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، از افزایش بودجه تسلیحاتی کشورهای اروپایی به ۵ درصد استقبال کرد، در حالی که پیش از این با انتقاد از آنها، مدعی وابستگی کامل آنها به ایالات متحده برای تأمین حفاظت و مقابله با آنچه غربی ها «گرایش روسیه» برای هدف قرار دادن اروپا می دانند، شده بود.
-سوال اینجاست: آیا صلح واقعی در جهان وجود دارد؟ صلح به معنای فقدان جنگ، تجاوز یا تهدید به آن است. آیا انبار کردن سلاح نشانهی احتمال جنگ نیست؟ آیا صرف وجود این احتمالات برای ایجاد نگرانی کافی نیست؟ چه کسی امنیت جهان را تهدید میکند و چرا؟ چه کسی از این وضعیت که میتوان آن را «نه جنگ، نه صلح» توصیف کرد، سود میبرد؟
-یک ضربالمثل رایج وجود دارد که میگوید: «جنگ، تجلی شکست سیاست است» پس ایرادات سیاست جهانی کجاست؟ ادیان آسمانی کوشیدهاند تا از بروز جنگها و درگیریهای مسلحانه جلوگیری کنند. قرآن کریم برای جلوگیری از این امر، بر ضرورت میانجیگری را تصریح میکند: «وإن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما» (و اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگیدند، میان آنها صلح برقرار کنید).
-قرآن کریم همچنین بر اصل بازدارندگی برای جلوگیری از جنگ تاکید میورزد، با توجه به اینکه فراهم کردن نیرو، بازدارندهای مهم برای کسانی است که قصد حمله دارند. این یک تمایل واقعی برای جلوگیری از وقوع درگیریهای مسلحانهای است که بشریت را به ستوه آورده و جان انسانها را بیحد و حصر میگیرد.
-معنای کشتار بیرحمانه و روزانه کودکان و زنان فلسطینی، بدون در نظر گرفتن هیچ یک از اصول اخلاقی چیست؟ چرا ساز و کارهای بینالمللی از این امر جلوگیری نمیکنند؟ همه این پرسشها، وجدان انسانی و دیپلماسی را به چالش میکشند، آن دیپلماسی که قرار بود گامهای بلندی در گسترش فرهنگ گفتگو از طریق ارتباط در سطح دولتها و نمایندگان آنها برای تعمیق اعتماد و شفافسازی مشکلات بین کشورها برداشته باشد.
-اما این دیپلماسی تنها کاربرد گستردهای در تالارهای سازمان ملل متحد، سایر سازمانها و اتحادیههای منطقهای و سازمانهای بینالمللی دارد و به اهداف خود، که مهمترین آنها پیشگیری از درگیریهای مسلحانه است، دست نیافته است. پیشرفت حاصل از دیپلماسی بینالمللی را نمیتوان زیر سوال برد، اما همچنان کمتر از انگیزههای انسانی برای جنگ و اصرار برخی مبنی بر اینکه جنگ کوتاهترین راه برای تحقق اهداف می باشد، تأثیرگذار است.
-جنگ بدون استثنا پدیدهای آشکار در تاریخ بشر باقی مانده است. مسلمانان خود در طول تاریخ طولانی خود، همانند سایر ملتها و ادیان، جنگهای زیادی را پشت سر گذاشتهاند. این به معنای تسلیم شدن در برابر منطق توسل به زور و خشونت نیست. برخی افراد این پدیده را مورد بحث قرار میدهند و ادعا میکنند که حذف آن از اندیشه بشر غیرممکن است.
-مروجان به اصطلاح «سیاست حفظ وضع موجود» اصل را بر تلاش برای محدود کردن شدت و دامنه جنگ و کاهش اثرات آن میدانند، نه اصرار بر جلوگیری از وقوع درگیریهای مسلحانه، که گزینهای دست نیافتنی است. آنها از این فرض شروع میکنند که طبیعت انسان پیچیده است و خشونت یکی از جنبههای آن است، همانطور که عقل جنبه دیگری از آن است. واقع گرایان معتقدند هر که بخواهد در این جهان زندگی کند، باید واقع بین باشد، واقعیت را آگاهانه بخواند و از آرمان گرایی فاصله بگیرد.
-شاعران همیشه درباره جنگ سرودهاند و به حضور خود در آن افتخار کردهاند.اشعار عربی زیادی در مورد جنگ و اینکه چگونه ورود به آن نشان دهنده مردانگی و قهرمانی است، وجود دارد. به ندرت شعری وجود دارد که رد جنگ را به طور اصولی ترویج دهد، زیرا این امر ممکن است بیانگر ضعف و بزدلی تلقی شود.
-بنابراین جنگ یکی از پدیدههای اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری محسوب میشود. در دوران مدرن، به ویژه با توسعه سلاحها و ابزارهای آن پس از آنکه جنگ به بلای جان بشریت تبدیل شد، روندهایی در رد آن پدیدار شده است. علاوه بر این، برخی جنگ را راهی به سوی صلح و آن را ضرورتی برای جلوگیری از تجاوز و مقابله با تمایلات مخرب برخی گروهها یا جریانات میدانند. همانطور که در برخی از کتابهای تاریخی ذکر شده است، «تلافی» یکی از توجیهات جنگ محسوب میشود.
-اغلب گفته میشود که شرکتهای تسلیحاتی بین المللی کسانی هستند که برای به دست آوردن پول، جنگ را آغاز میکنند. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، فاش کرد که سفر اخیرش به منطقه منجر به توافقهایی برای سرمایهگذاری بین ۱۲ تا ۱۳ تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا شده است که انتظار میرود بیشتر آن در بخش نظامی، به ویژه قراردادهای تسلیحاتی باشد.
-قطعا ذخیره سلاح یک عامل بازدارنده است، اما چه کسی چه کسی را باز میدارد؟ با توجه به تشدید تجاوزات اسرائیل علیه فلسطین و مردم آن و اعلام تمایل اشغالگران برای گسترش نفوذ خود و قصدشان برای اشغال غزه و الحاق آن به اراضی اشغالی، چرا این توافقات مانع از تجاوز و گسترش بیشتر اسرائیل نمیشود؟ چرا این حجم عظیم پول خرج شود بدون اینکه منطقه امنتر شود؟ چرا اسرائیل وقتی به سیاستهای توسعهطلبانه و غیرانسانی خود ادامه میدهد، کشورهای منطقه را در نظر نمیگیرد؟
-مشکل این است که به مدت بیش از ۷۵ سال، هیچ سرزمینی که توسط اسرائیل اشغال شده بود آزاد نشده است، به جز سینا، که آزادسازی آن به بهای گزافی به دست آمد: این آزادسازی از یک سو مستلزم به رسمیت شناختن اشغال اسرائیل و از سوی دیگر، حذف مصر از مبارزه برای آزادسازی فلسطین بود.
-مفهوم صلح در اینجا بین طرفین متفاوت است. مردم فلسطین، آزادسازی سرزمین خود را تجسم واقعی امنیت میدانند، در حالی که جامعه صهیونیستی، امنیت اسرائیل را به عنوان پایه و اساس، در مرزهای دائماً در حال گسترش که به سرزمینهای ۱۹۴۸ محدود نمیشود، میبینند.
-اگر امنیت با زور بر طرف ضعیفتر نظامی تحمیل شود، در اینجا امنیت چه معنایی دارد؟ این چه دنیایی است که بشریت به دنبال آن است اگر نتواند از مردم در سرزمینهای مادریشان که نسل اندر نسل در آن زیست کرده اند، محافظت کند؟
-بارها توسط مبارزان آزادیبخش گفته شده است که امنیت باید برای همه فراگیر باشد و فقط به یک طرف محدود نشود. وقتی اسرائیلی اشغالگر در زمینی که دزدیده، با خیال راحت زندگی میکند، در حالی که صاحب اصلی آن یا به عنوان پناهنده در اردوگاه زندگی میکند یا در حومه شهر آواره شده است، صحبت از امنیت صرفاً جنبهی نظری پیدا میکند و به وضعیت ثبات دائمی تبدیل نمیشود. امنیت باید جامع و فراگیر باشد و این امر تنها در چارچوب اخلاق و به رسمیت شناختن متقابل حق هر فرد برای زندگی در سرزمین مادری خود بدون تهدید یا تحریک، قابل دستیابی است.
انتهای پیام/م.ت/20
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس