به مناسبت سالروز شکست رژیم صهیونیستی و عقب نشینی از جنوب لبنان؛
اولین شکست رژیم صهیونیستی با خروج از جنوب لبنان
پس از خروج نظامیان صهیونیست از جنوب لبنان، بعد از اشغال 22 ساله، اسطوره شکستناپذیری ارتش صهیونیستی بر باد رفت و امید به آزادسازی فلسطین در دل بسیاری زنده شد.
به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا)، صهیونیستها در ادامه طمعورزیهای خود برای گسترش اشغالگریهایشان در زمینهای عربی، ششم ژوئن 1982 (مصادف با خرداد سال 1361 هجری شمسی) به لبنان حملهور شدند و بیروت را محاصره کردند و از سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری «یاسر عرفات» خواستند که خاک فلسطین را ترک کند.
ارتش رژیم صهیونیستی در آن زمان با مشارکت 100هزار نظامی و 1100 تانک و پوشش گسترده هوایی که دوبرابر نیروهای این رژیم در جنگ اکتبر1973 بود، با اشغال بخشهایی از لبنان از جمله بیروت، جنگ نخست لبنان را رقم زد. در آن زمان هدف این اشغالگری نابودی گروه های مقاومت فلسطینی از جمله جنبش فتح و اخراج فلسطینیها و نیروهای سوری از لبنان اعلام شده بود. اما هدف اصلی این رژیم، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار رژیم صهیونیستی در لبنان و کاستن از قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه آن کشور بود.
در شرایطی که بیش از نیمی از لبنان از جمله پایتخت این کشور در اشغال صهیونیستها قرار داشت و تمامی مبارزان ارشد جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان به تونس منتقل شدند تا از فلسطین و آرمان آن دور شوند، مقاومتی بر ضد اشغالگری در لبنان و فلسطین شکل گرفت که سال ها بعد بیشترین ضربات را به پیکره رژیم صهیونیستی وارد کرد.
حزب الله اولین بار به طور رسمی بیانیهای نظامی در 6 ژانویه 1984 با امضای «مقاومت اسلامی» منتشر کرد. نیاز حزبالله به داشتن اهرمهای فشار سیاسی در صحنه داخلی که خود را برای تضعیف و کاستن از حجم مقاومت آماده میکرد، باعث شد که موجودیت مقاومت اسلامی را رسماً اعلام کند. با توجه به مراحل طی شده از 1982 تا 24 مه 2000، میتوان مبنای مقاومت حزبالله را در این دوره بر اساس توسعه و تکامل مبارزه مسلحانه با اشغالگران صهیونیستی تعریف کرد که مراحل آن از حملات شهادت طلبانه تا حملات چریکی و تکامل آن به شبیخونهای سنگین به مقرها و تجمعات نیروهای رژیم صهیونیستی بود.
اولین گام اشغالگران برای عقبنشینی از جنوب لبنان در سال 1998 برداشته شد. کابینه رژیم صهیونیستی در تابستان 1998 (1377) اعلام نکرد که قطعنامهی 425 شورای امنیت سازمان ملل را، که در سال 1978 صادر شده بود، پذیرفته است. دولت لبنان متقابلاً خواهان خروج بیقیدوشرط ارتش رژیم صهیونیستی از جنوب آن کشور شد و اعلام کرد از هرگونه مذاکره با رژیم صهیونیستی خودداری میکند. مقاومت اسلامی لبنان نیز ضمن تأیید مواضع دولت این کشور بر عزم خود برای ادامه مبارزه با رژیم اشغالگر قدس تا آزادسازی کامل سرزمین لبنان تأکیدکرد. در همین راستا رزمندگان مقاومت اسلامی در 28 فوریهی 1999 اسکورت ژنرال «ایرایز گورشتاین» فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان را منفجر کردند که وی کشته شد. با ادامه مقاومت از سوی حزبالله، رژیم صهیونیستی مجبور شد که در تاریخ 3 ژوئن 1999 (13 خرداد 1378) از منطقه جزین عقبنشینی نماید.
فشارهای نظامی که رژیم صهیونیستی در جبهههای جنگ متحمل شد و همچنین نارضایتی افکار عمومی اسرائیل از ادامه جنگ در جنوب لبنان از یکطرف و افزایش مشروعیت بینالمللی و منطقهای حزبالله از سوی دیگر، کابینه رژیم اشغالگر قدس را مجبور کرد که در 6 مارس2000 (15/12/1378) رسماً طرح عقبنشینی ارتش رژیم صهیونیستی را از جنوب لبنان تصویب کند. متعاقباً در آوریل 2000 (فروردین 1379) ایهودباراک، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی طی نامهای به کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام کرد که ارتش رژیم صهیونیستی در 7 ژوئیه سال 2000 (17 تیر 1379) به صورت یکجانبه اقدام به ترک خاک لبنان خواهد کرد، که در واقع مهر تأییدی بر اولین شکست کامل نظامی رژیم صهیونیستی در طول جنگ با اعراب و پایان اسطورهی شکستناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی و اثبات حقانیت راه جهاد و مقاومت در برابر اشغالگری بود. با افزایش حملات مقاومت اسلامی و نیروهای مردمی علیه مواضع ارتش رژیم صهیونیستی، خروج نیروهای صهیونیست 45 روز زودتر از موعد مقرر انجام پذیرفت.
بدین ترتیب از روز 21 مه 2000/ 1 خرداد 1379 پس از اجرای چندین عملیات توسط رزمندگان مقاومت اسلامی بر ضد هنگ هفتادم نیروهای آنتوان لحد در مناطق «علمان شومریه» و «عتیرون» و شکستهای سنگینی که به آنها وارد آمد، عقبنشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان آغاز شد.
هنوز بعد از گذشت 24 سال از این شکست، فرماندهان و سران وقت رژیم صهیونیستی که تصمیم عقب نشینی را اتخاذ کردند از آن به عنوان یک شکست بزرگ و ناامید کننده یاد میکنند اما این شکست برای ارتش رژیم صهیونیستی، یک پیروزی بزرگ برای حزب الله لبنان به صورت خاص و محور مقاومت در منطقه به صورت عام بوده است چرا که مهمترین دستاورد آن علاوه بر عقب راندن صهیونیستها از اراضی یک کشور عربی که در نوع خود بی سابقه بود، شکستن اسطورهای به نام ارتش شکست ناپذیر رژیم صهیونیستی به شمار میرود؛ تصویری که صهیونیستها با استفاده از ابزارهای رسانهای خود به خوبی آن را به خورد افکار عمومی در جهان به ویژه در جهان عرب داده بودند تا توان هر گونه مقابلهای را با نظامیان خود از بین ببرند.
پیروزی 25 ماه می سال 2000 یک پیروزی عادی نبود، بلکه سرآغاز پیرویها بود؛ یک حادثه استثنایی که منطقه را از ذلت در برابر رژیم صهیونیستی به سمت امید برای آزادسازی فلسطین سوق داد.
سال 2000 معادلات در منطقه تغییر کرد و این عقیده تقویت شد که هنوز تعدادی از عربها بر حق عربی در فلسطین تأکید دارند و این نبرد، نبردی عربی-صهیونیستی است نه فلسطینی-صهیونیستی.
این عقیده تقویت شد که هنوز عدهای هستند که بر مقاومت و بازپس گرفتن سرزمین پس از سالها امتیازدهی در مسأله فلسطین و شناسایی رژیم صهیونیستی، تأکید دارند.
این پیروزی، نبض مقاومت، اراده و آزادسازی را به ملتهای عربی بازگرداند، مقاومت لبنان، اعتماد افکار عمومی را جلب کرد و در باطل کردن بسیاری از توافقها با رژیم اشغالگر و نیز اعطای مشروعیت به مقاومت در برابر دشمن سهیم شد. عصر ذلت و حقارت با این پیروزی مقاومت به عصر جدید آزادسازی و پیروزی بر دشمنان امت اسلام منتقل شد.
حزب الله لبنان این دستاورد نظامی خود را بدون کوچکترین گفتگو و مذاکرهای با دشمن صهیونیستی محقق کرد؛ مسأله ای که سران سازکار جهان عرب به ویژه فلسطین و کسانی که همواره دم از مذاکره با دشمن میزنند باید به آن توجه کنند.
اصطلاح معروفی وجود دارد که میگوید «چیزی که با زور گرفته شده باشد با زور پس گرفته می شود». صهیونیستها در توسعه اشغالگریهای از هیچ منطقی دنباله روی نمیکنند و نباید انتظار داشت که مقابله با این اقدامات از طریق منطق و گفتگو قابل انجام باشد.
این روزها صهیونیستها بیش از هر زمان دیگری به دنبال الحاق بخشهایی از کرانه باختری (حدود یک سوم) به اراضی اشغالی هستند؛ اقدامی که گرچه با مخالفتهای بین المللی و غربی رو به رو شده اما تأثیری در روند ساخت و ساز شهرکها، و گامهای تل آویو برای توسعه دایره اشغالگری خود که این بار مشخصاً اردن را هدف قرار داده (الحاق دره اردن) نداشته است.
برخی سران عرب همچنان برای متوقف کردن صهیونیستها و برنامههای توسعه طلبانه آن ها، به مذاکره و سازش و امتیاز دهی دل خوش کرده اند اما باید بدانند که مقابله با چنین نقشههای از پیش طراحی شده با حمایت آمریکا و در چارچوب طرح معامله قرن راهی جز مقاومت ندارد.
در نهایت باید بگوییم که درست است که صهیونیستها در عرصه میدانی و نظامی در برابر محور مقاومت شکست خورده اند اما امروزه پروژه نفوذ و عادی سازی روابط با سران عرب را در پیش گرفته و به دنبال آن هستند که شکست نظامی خود را از طریق برقراری روابط دوستانه با کشورهای عربی جبران کنند؛ پروژهای که سران عرب بیش از هر زمان دیگری باید متوجه خطرات آن برای امت عربی و اسلامی باشند.
انتهای پیام/م.د
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس