اسرائیل سالهاست که دچار انشقاق شدید شده است// با وجود تلاشهای مستمر آمریکا، اسرائیل، انگلیس و عربستان سعودی، قدرت ایران هر روز بیشتر می شود// روزهای قلدری اسرائیل بر همه همسایگانش رو به پایان است

«رندی شورت» فعال حقوق بشر و کشیش سیاه ‌پوست آمریکایی در خصوص تحولات داخلی اسرائیل و کابینه ائتلافی این رژیم و آینده مقاومت در کرانه باختری در دوره نخست وزیری جدید با خبرنگار بخش انگلیسی خبرگزاری قدس (قدسنا) گفتگو کرده است.

رندی شورت گفت: دولت اسرائیل چندین سال است که به شدت دچار انشقاق شده است و مبارزات سیاسی زیادی برای برتری توسط جناح های مختلف در کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) وجود داشته است. شکاف های اجتماعی جدی در اسرائیل وجود دارد. مسلماً، تنها عامل متحد کننده واقعی اسرائیل،  ترس از توطئه برای از بین بردن همه یهودیان توسط یک ایدئولوژی ضدیهودی فراگیر جهانی  است که دولت های صهیونیستی همیشه آن را دنبال کرده اند.

همچنین، تنها ترویج سیستماتیک نفرت و ترس از فلسطینی‌ها و جمعیت‌های عرب در کشورهای همسایه است که باعث می ‌شود یک جمعیت بسیار متنوع از نظر نژادی، پشت سر رهبرانی متحد شوند که در رسیدگی به مسائل اجتماعی جدی مانند فقر، تورم، عدم تحمل فرقه‌ ای، نژادپرستی اشکنازی  علیه یهودیت اروپا، کاهش منابع آب، فساد فاحش، فشارهای بین المللی در مورد شهرک سازی های غیرقانونی و ادعای داشتن سلاح های هسته ای، شکست خورده اند.

تغییرات جمعیتی در اسرائیل که با افزایش جمعیت فلسطینی‌ ها، به اصطلاح عرب ‌های اسرائیلی و یهودیان غیراروپایی کم و ‌کم ‌تر می‌شود، چالشی برای محاسبات سیاسی سیاستمداران اسرائیلی از جمله نخست‌ وزیر بنیامین نتانیاهو است.

گزینه ‌های نتانیاهو برای متحد کردن اکثریت در کنست محدود بود . اعضای کنست به همان اندازه که نتانیاهو را در به دست آوردن قدرت متبحرمی دانند، به همان اندازه وی را بداخلاق و شرور می‌ دانند. در دولت ‌های گذشته، نتانیاهو توانسته بود از فلسطینی‌ ها، اعراب اسرائیلی و یا یک کشور یا حزب سیاسی همسو با ایران (مانند سوریه یا حزب‌الله) برای ارتکاب یک «عمل تروریستی» بهره ‌مند شود که به او این امکان را می داد بدنه جنجالی اسرائیل و افکار عمومی خشمگین را پشت سر خود تحریک کند.

باید دید که چطور نتانیاهو یکی از چندین گزینه زیر را به عنوان یک بازی برای همراه کردن جناح های متخاصم پشت سر خود در کنست به کار می گیرد. معتقدم که موارد زیر فهرستی از گزینه‌هایی است که احتمالاً ظرف چند روز یا چند هفته آینده از سوی نتانیاهوانتخاب می‌ شود:  

1) یک عملیات دروغین پایه ریزی کند و و از ایران، حزب‌ الله، حماس و سوریه به عنوان ابزاری برای ورود آمریکا و ناتو به مهلکه استفاده کرده و حمایت از اسرائیل را تضمین کند.

2) دامن زدن به تنش در اردن برای جلب حمایت عمومی و سیاسی اسرائیل در پشت سر رهبری او

3) بمباران و اعزام نیرو به غزه در تعطیلات کریسمس و سال نو

4) حمله به تاسیسات دفاعی سوریه به اسم توقف افزایش تجمع نظامی ایران در نزدیکی بلندی‌ های مورد مناقشه جولان

5) و با احتمال کم، حمله به مواضع حزب‌ الله در جنوب لبنان برای انتقام از شکست سال 2006 خواهد بود

نتانیاهو و رهبری اسرائیلی تحت سلطه اشکنازی‌ های منزوی، نمی‌ توانند مسیر یا تعامل واقعی صلح ‌آمیز با همسایگان منطقه‌ای خود را دنبال کنند و کنترل سرزمین ‌های غصب شده از سوری‌ ها، فلسطینی ‌ها و به اصطلاح عرب‌های اسرائیلی را حفظ کنند. احتمالاً نتانیاهو که مرد مرتجع جنگ است، ممکن است با قربانی کردن بهترین متحد و دست نشانده خود در منطقه یعنی محمود عباس ملقب به ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، به هدف خود دست یابد.

نتانیاهو و کارکنان اطلاعاتی‌ او می‌ دانند که عباسِ منفور، به ‌تدریج سلطه ویران کننده، فاسد و وحشیانه ‌اش را بر مردم ناراضی در سرزمین‌های اشغالی کرانه باختری از دست می‌دهد و باید  چیزهای بیشتری را از دست بدهد تا به عناصر تندرو اجازه دهد قدرت را از متحد متزلزلش که تاریخ مصرفش منقضی شده است، بگیرند.

پست ترین و احتمالاً هوشمندانه ‌ترین استفاده از رفتار فریبانه وخائنانه نتانیاهو این خواهد بود که وی توده‌ های خشمگین سرزمین‌های اشغالی را با یک جایگزین تقلبی تحت کنترل مخالفان (یک اوبامای فلسطینی) و استفاده قاطع از گزینه ‌اش برای برپایی کودتای مخفیانه علیه او از بین ببرد.

این فعال آمریکایی افزود: بزرگترین مشکل اسرائیل، آگاهی فزاینده از رفتار نژادپرستانه دولت اسرائیلی با فلسطینیان عمدتا مسلمان در عصر بیداری مجدد اسلامی در سراسر جهان است. اسرائیل در سال 1948 ) حدود بیست و چهار سال پس از لغو خلافت اسلامی در سال 1924 (تأسیس (جعل) شد. اسرائیل در سی و یک سال اول (تاریخ جعلی) خود به عنوان یک ملت، توسعه بسیار دشواری داشت.

سال 1979، نشان دهنده یک جهش جدی در مخالفان دولت اسرائیل بود که اسرائیل پس از انقلاب 1979 ایران که موجب سرنگونی متحد و شریک استراتژیک اسرائیل یعنی محمدرضا پهلوی (1941-1979) شد، با آن مواجه شد. 

آیت الله خمینی که در سال 1979 به قدرت رسید، ایران را به عنوان جمهوری اسلامی تأسیس کرد و بخشی از مأموریت دولت جدید خود را فشار برای وحدت جهان اسلامی علیه اسرائیل قرار داد و خواهان مخالفت همه جانبه و سازمان یافته با اسرائیل شد.

از بدو تاسیس جمهوری اسلامی ایران، علی‌رغم تلاش‌ های بی‌ شمار اسرائیل برای تضعیف و نابودی حکومت دینی جمهوری اسلامی، قدرت و نفوذ رهبری ایران در مأموریتش برای به چالش کشیدن رژیم صهیونیستی افزایش یافت.

قدرت نظامی، علمی و دیپلماتیک ایران، آن را به قدرتی منطقه‌ ای تبدیل کرده است که بر خلاف بسیاری از کشورهای خاورمیانه که پایگاههای کشورهای غربی و غالباً حکومت‌های مستبد سلطنتی و فاقد حمایت مردمی هستند، مضحک نئواستعماری نیست و قدرت زیادی دارد.

ایران هرگز حد کافی در خصوص تعهد خود به آرمان فلسطین نگذاشته است و این کشور منشاء حمایت اخلاقی، معنوی، اقتصادی و نظامی از کشورهای برادر اسلامی بوده است که در مقابل ستیزه‌جویی ارتش و سرویس اطلاعاتی متجاوز اسرائیل مقاومت می ‌کنند. ایران ماهرانه از طریق نیروهای نیابتی خود، نیروهای نظامی خارجی را در عراق، لبنان، سوریه، یمن شکست داده و حاکمیت خود را حفظ کرده است.

شکست اسرائیل برای مستعمره سازی جنوب لبنان، ناکامی در سرنگونی دولت بشار اسد، ناکامی در ایجاد خلافت دروغین در سرزمین های دزدیده شده در عراق و سوریه، نابودی حزب الله و یا شکست نیروهای آموزش دیده ایرانی در سه درگیری مختلف، ناشی از اعمال مستمر دکترین حمایت از قدس آیت الله خمینی است.

آمریکا، اسرائیل، انگلیس و عربستان سعودی نتوانسته اند جلوی پیشرفت و قدرتمند ایران را بگیرند. هر ساله صرف نظر از تحریم‌ های کشنده و نسل‌ کش و تلاش‌های خارجی برای سرنگونی نظام  جمهوری اسلامی ایران، این کشور قوی ‌تر می‌شود و از سوی کشورهای خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا مورد احترام و حمایت بیشتری قرار می ‌گیرد.

در دهه‌ های گذشته، دولت کمونیستی چین مجبور بود دهه‌ ها ناسازگاری اجتماعی-اقتصادی و انتقام ‌جویی‌های پنهانی از جانب آمریکا را تحمل کند، اما در نهایت، به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی ظاهر شد. همین امر در مورد ایران نیز صادق خواهد بود و نفوذ قدرتمند اسرائیل در جهان غرب از رویارویی با ایران به عنوان یک قدرت نوظهور منطقه ای و جهانی دریغ نخواهد کرد.

رندی شورت در ادامه افزود: مردم فلسطین باید خود را از شر رهبران خائن تشکیلات خودگردان  که برده نیروهای نظامی اسرائیل هستند، خلاص کنند. مردم باید محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و سایر سیاستمداران ترسو، سازشکار و فاسد را که ترجیح می دهند مردم خود را به خاطر رشوه های تل آویو زندانی و شکنجه کنند، خلع کنند. بزرگترین چیزی که می تواند اتفاق بیفتد این است که فلسطینی ها خود را از شر رهبرانی خلاص کنند که از هم نوع خود متنفرند. در سال 2005 شنیدم که محمود عباس از وزیر امور خارجه آمریکا خواسته بود تا برای مبارزه با حماس سلاح در اختیار او بگذارد. چگونه به چنین فردی به عنوان قهرمان فلسطینی ها نگاه می شود؟

وی در پایان در پاسخ به سوالی در مورد اینکه آیا تغییری در معادله درگیری در منطقه با محور مقاومت رخ خواهد داد؟ گفت اگر قرار باشد چنین تغییری رخ دهد، در لبنان رخ خواهد داد. اسرائیل باید با حزب الله مقابله کند و چنین درگیری مانند حملات نسل کشی آنها به غزه نخواهد بود. چنین درگیری جنگ را برای عموم اسرائیلی ‌ها به واقعیت تبدیل می‌ کند و مانند قبل نخواهد بود. حزب الله مانند دشمنان گذشته اسرائیل نخواهد بود. جنگ اجتناب ناپذیر است و هزینه خواهد داشت. روزهای قلدری اسرائیل بر همه همسایگانش رو به پایان است. درگیری بعدی بین اسرائیل و حزب الله مشابه جنگ روسیه و فنلاند خواهد بود. اسراییل می تواند پیروز شود، اما  این پیروزی توام با تلفات و خسارات زیاد خواهد بود و روزی خواهد بود که اسرائیل نمی تواند دیگر با ملتهای مستقلی مانند قربانیان آپارتاید منفور فلسطینی و عرب اسرائیلی ارتباط برقرار کند.

گفتگو ترجمه از: سیروس شیرزاد