قتل عام آورگان تل زعتر/ سندی بر جنایت مشترک فلانژیسم و صهیونیسم

در تلزعتر، یکی از فاجعهآمیزترین کشتار جمعی فلسطینیان در لبنان به دستور «شیمون پرز» توسط سربازان اسرائیلی انجام گرفت.
به گزارش خبرگزاری قدس(قدسنا)، 12 آگوست سالروز یک جنایت تاریخی علیه فلسطینیان در لبنان است. جنایتی که در سال 1976 در چنین روزی با همکاری مشترک ارتش صهیونیستی و فلانژیست های لبنان رقم زده شد.
در اردوگاه تل زعتر «فقط ۱۷۰۰۰ هزار نفر از ۳۰۰۰۰ هزار نفر سکنه آن فلسطینی بودند. بقیه جمعیت را شیعیان لبنانی تشکیل میدادند که از جنوب در جستجوی کار به شرق که مرکز صنعتی کشور بود، کوچ کرده بودند. »
در این اردوگاه که اینک به صورت قطعه زمینی مخروبه در قسمت جنوب شرقی بیروت در داخل منطقه مسیحینشین واقع است، یکی از هولناکترین کشتارهای جمعی به دستور «پرز» انجام گرفت.
از سال ۱۹۴۸ که اولین گروه از اعراب فلسطینی ناگزیر به ترک وطن شدند، عده کثیری در این اردوگاه زندگی میکردند. پس از کشتار وسیعی که از پناهندگان فلسطینی در سال ۱۹۷۰ در اردن توسط ارتش آن کشور صورت گرفت و در تاریخ به نام «سپتامبر سیاه» ثبت شد، عده کثیر دیگری از فلسطینیان از آن کشور فراری و به لبنان سرازیر شدند و در آن کشور به صدها هزار آواره جنگهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ پیوستند.
در روزهای آغازین این در به دری، فلسطینیان با لقمهای نان و کمی آب پذیرایی میشدند. ولی در سال ۱۹۷۶ که مورد حمله اسرائیلیان قرار گرفتند، آنها توانسته بودند که با کار و کوشش برای خود زندگی نسبتآ مرفهی دست و پا کنند و وضع خود را بهبود بخشند. در این سال حمله ناجوانمردانه دولت اسرائیل با همکاری فالانژها و سربازان تحت فرماندهی سعد حدّاد، با آتش خمپاره و رگبار مسلسل و بمبهای آتشزا همراه بود.
در این حمله، ارتش اسرائیل و همدستانشان حتی تنها چاه آب اردوگاه را نیز در اختیار خود گرفتند و ساکنین باقیمانده اردوگاه که تعدادی زن و کودک بودند، از دسترسی به آن محروم شدند. در آن روزهای پرتب و تاب معروف بود که «یک فنجان آب، معادل یک فنجان خون است. » فالانژها تحت حمایت سربازان اسرائیل به هیچ یک از ساکنین اردوگاه، نه زن، نه کودک و نه پیر سالخورده، رحم نکردند. در یکی از روزهای پرتب آن حمله و آن قتلعام، تمام مردانی را که عازم ترک اردوگاه بودند، «در مقابل یکدیگر سر بریدند. »
یکی از سربازان اسرائیلی که شاهد عملیات در اردوگاه تلزعتر بود، نوشت: «. . . باید فالانژها را میشناختی تا بتوانی درک کنی که آنها قادر به چه خشونتهایی هستند. دست کم من که سرباز سادهای در بیروت هستم، این را بخوبی درک کردهام . . . با یکی از فالانژها دوست بودم. . . . دو عکسی را که با غروری واقعی به من نشان داد، فراموش نکردهام. در یکی، با ژستی قهرمانی ایستاده بود و در دستانش دو گوش کامل داشت، گوش تروریستها! به من گفت که گوشها را اخیرآ خودش از بدن تروریستها بریده است؛ ]پس از آنکه ارتش اسرائیل تروریستها را به مراقبت فالانژها سپرد.[ و دیگری، در هر یک از دستانش یک سر بریده و در بین زانوانش سربریده سومی قرار داشت! او با کرّ و فرّ تمام به من گفت: «این سرها متعلق به فلسطینیهایی است که او خود سرشان را بریده است. »
بنا به نوشته یکی از خبرنگاران آمریکایی به نام جودیت کابورن: «در بمباران دهات، روستاها و مراکز پرجمعیت جنوب لبنان در سال ۱۹۷۴ همه روزه «هواپیماها و توپخانهها و کشتیهای جنگی اسرائیل» شرکت داشتند. «کماندوهای اسرائیلی به آنها حمله میکردند و با «منفجر کردن خانهها و کشتن مردم، شماری از ساکنین را دستگیر میکردند» و به نقطه نامعلومی میبردند که دیگر اثری از آنها به دست نمیآمد. «اسرائیلیها از شیوههای کاملا وحشیانهای استفاده میکنند که مخصوص نظامیان مادر هند و چین بود؛ گلوله باران، بمباران و فرو ریختن بمبهای فسفری و آتشزا و ناپالم؛ سلاحهایی که بیشتر آنها را ایالات متحده در اختیار اسرائیل قرار داده است. »
بعضی از دیپلماتهای ساکن بیروت و شاهدان عینی گزارش دادهاند که: «اسرائیلیان در جنوب لبنان از سوزاندن اراضی پیروی میکنند و هدف آنها این است که همه مردم را از آنجا برانند و منطقهای غیرنظامی در آنجا ایجاد کنند.» آنها همچنین در گزارشهای خود، از سوزاندن اجساد کشتهشدگان و از میانبردن قبرها یاد کردهاند.
یکی از اسلحههای خطرناکی که دولت اسرائیل در لبنان به کار گرفت، بمبهای خوشهای بود. این بمبها وقتی رها میشدند، گلولههای رنگین از آن بیرون میریخت که موجب نشاط کودکان میشد. لذا آنها بدون توجه به اینکه به سوی مرگ میشتابند، به طرف آنها میدویدند تا گلولههای رنگین را بردارند. برداشتن یکی از آنها همان و قطعهقطعه شدن بدن کوچک آنان، همان. اگر هم کشته نمیشدند، دست و پای خود را از دست میدادند و یا کور میشدند. این، هدیه دولت طرفدار حقوق بشر آمریکا برای بیخانمانهای فلسطینی بود.
انتهای پیام/
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس