سریال تلویزیونی «خود مختاری»؛ روایتی از مدینه فاسده اسرائیلی
مخاطب در ابتدای هر قسمت از سریال با این عبارت هشدار آمیز مواجه میشود: «اوضاع کاملاً تغییر کرده و یک جنگ داخلی اسرائیل را به دو بخش تقسیم نموده است: یک بخش سکولار که پایتخت آن تل آویو بوده و یک حکومت خود مختار (اوتونومی) که پایتخت آن قدس است.
به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا)، سریال «اوتونومیت» یک سریال اسرائیلی است (یک کار کوتاه در چارچوب ادبیات و مفاهیم مدینه فاسده یا تباه شهری) که حوادث یک داستان دراماتیک را نقل کرده و در چارچوب واقعیت مجازی روایت میشود که جامعه صهیونیستی در صورت افزایش درگیریهای مذهبی – سکولار با آن مواجه خواهد شد. این سریال دارای 6 قسمت بوده که در یک فصل ارائه شده و نمایشنامه آن توسط آوری ایلون و یوناتان ایندورسکی (نویسندگان نمایشنامه سریال معروف «خاندان شتیسل» که در شبکه نتفلیکس پخش شد) نوشته شده و کارگردانی آن را یوناتان ایندورسکی بر عهده داشته است. این سریال توسط «کشت» (Keshet Broadcasting) تولید شده و در سال 2018 در شبکه داخلی صهیونیستی Hot3 به نمایش گذاشته شد.
این سریال یک کار دراماتیک رستاخیز گونه است که به دو زبان عبری و یدیش تولید شده است و داستان یک مدینه فاسده یا تباه شهر را روایت میکند. حوادث این سریال شرایط پس از جنگ داخلی را به تصویر کشیده و وقایع سال 1989 را برای بیننده روایت میکند. در این سریال بحران ناشی از درگیری برای دستیابی به سرپرستی یک کودک حریدیم به نمایش درآمده که به دلیل اشتباه صورت گرفته هنگام تولد آن در بیمارستان در یک خانواده سکولار زندگی میکند و به دستور یکی از خاخامهای بزرگ این کودک ربوده شده و این حادثه سرآغازی بر حوادثی بزرگ میشود. خاخام بزرگ یهودی روند جدایی «اوتونومی» (خود مختاری) از یک حاکمیت سکولار را پاداشی از سوی پروردگار توصیف کرده و در همان دقایق ابتدایی سریال گروهی از خاخامها را مخاطب قرار داده و میگوید: بر اساس آموزههای تورات در سالهای اخیر پروردگار به دلیل زندگی کردن در راه راست و بی نیازی از خیر صهیونیستها به ما پاداش داده است. وی افزود: نباید فراموش کنیم که چرا 30 سال پیش وارد جنگ شدیم و چرا 13 جوان و نوجوان حریدیم در تظاهرات بزرگ کشته شدند ... ». این خاخام «اوتونومی» را کشتی نوح دانست که در شرایط بسیار سخت ناشی از طوفان روانی که بر اسرائیلی ها گذشته آنان را نجات داده و سخنان خود را با این گزاره پایان میدهد که اتحاد با صهیونیستها امری ناشدنی است. مخاطب در ابتدای هر قسمت از سریال با این عبارت هشدار آمیز مواجه میشود: «اوضاع کاملاً تغییر کرده و یک جنگ داخلی اسرائیل را به دو بخش تقسیم نموده است: یک بخش سکولار که پایتخت آن تل آویو بوده و یک حکومت خود مختار (اوتونومی) که پایتخت آن قدس است.
این گونه گزارهها بیننده را در حالت آماده باش قرار میدهد تا چگونگی روابطی بی سابقه میان طرفین را پیگیری نماید، روابطی که باید برای بررسی درگیری میان آنها در واقعیت خارجی مورد توجه قرار گیرد، به ویژه مسائل مربوط به ارتش و انجام خدمت سربازی افراد مذهبی. در ادامه حوادث سریال مشخص میشود که تصمیم جدید برای لزوم انجام خدمت سربازی توسط حریدیمها در ارتش رژیم صهیونیستی و ملزم کردن مراکز مذهبی (ییشیفوت) به تبعیت از دستورالعملهای سکولار از جمله دلایل اصلی مواجه اسرائیل با تظاهراتهای مختلف و شعلهور شدن جامعه و بروز خشونتهایی است که منجر به کشته شدن دهها نفر گردیده است. این وخامت اوضاع در نهایت به جدایی حریدیمها از (کشور) سکولار صهیونیست و ایجاد یک منطقه خودگردان اختصاصی برای آنها به پایتختی قدس منتهی شده که با احداث یک دیوار از (کشور) سکولار جدا میشود که ورود یا خروج از آن مستلزم دریافت مجوزهای ویژه و پذیرش بازرسیهای دقیق است.
تباه شهر: از قالبی ادبیاتی تا تولید سینمایی/تلویزیونی
آنطوان شلحت معتقد است اوایل دهه 80 قرن بیستم را میتوان به عنوان آغازی برای ادبیات «تباه شهری اسرائیلی» در نظر گرفت.
وی در مقاله منتشر شده خود در شماره 60 مجله «قضایا اسرائیلیة» در ذیل بخش خاصی که به جریانهای جدید در ادبیات اسرائیل میپردازد معتقد است «دیستوپیا» (Dystopia) یا «ادبیات تباه شهر یا مدینه فاسده» مفهوم متضاد ایده مدینه فاضله است، یعنی بدی اندوهناک به همراه فقر و بی عدالتی. این مفهوم معمولاً برای اشاره به یک جامعه تخیلی مورد استفاده قرار میگیرد که غالباً در فضای نابسامان و بد آینده محقق میشود. ادبیات تباه شهری در تعارض با ادبیات مدینه فاضله است، یعنی همان ادبیات به وجود آمده همزمان با ظهور جنبش صهیونیسم که بر تحقق شرایطی رویایی تاکید داشته و اهداف استعماری خود در فلسطین را تقویت کرد. این نوع ادبیات معمولاً به دنبال آن است تا نسبت به یک سرنوشت ناگهانی و فاجعه بار برای اسرائیل هشدار دهد که یا ناشی از افراط گرایی مذهبی است که در داستانهایی مانند «هتل یرمیاهو» اثر بنیامین تموز (1984)، «فرشتههایی که میآیند» اثر اسحاق بن نیر (1987) و «سوم» اثر یشای سرید (2015) تصویر سازی شده و یا به دلیل تسلط و توسعه نظامی گری رخ خواهد داد که این مسئله در داستانهایی مانند «جاده عین حارود» اثر عاموس کینان (1984) به آن اشاره شده و یا جنگهای میان راستگرایان و چپگرایان سبب بروز چنین پایانی میشود چنانچه داستان «2030» نوشته یگئال سارنا (2014) به این مسئله پرداخته که نسبت به اسرائیلی خالی از جمعیت که سراسر ویرانی خواهد بود هشدار داده است. همچنین برخی آثار سینمایی دیگر مانند فیلم «جروزالم (JeruZalem)» نیز در چارچوب ادبیات تباه شهری تولید شده است.
داستانهای مبتنی بر ادبیات تباه شهری که واقعیتهای سیاسی اسرائیل را به چالش میکشد تلاش میکند لحن عتاب گونه و منتقدانه را وارد گفتمان و چارچوب ادبیاتی خود نماید. لذا برخی از آثار ادبیات تباه شهری در مواجهه با ماهیت فکری و عملی صهیونیسم به انتقاد از آن پرداخته و از آن به عنوان نقطه مقابل صهیونیسم به عنوان مدینه فاضله تعبیر کرده و ادبیاتی که صهیونیسم را نوعی مدینه فاضله ارائه کرده را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند. اما سریال «اوتونومی» از آن جهت که نمونهای از این نوع ادبیات نوظهور در سینما و تلویزیون به شمار میرود در پی تلاش برای بررسی چگونگی حیات سیاسی اسرائیل یا وضعیت صهیونیسم در زمان جاری نیست. همچنانکه در این سریال به درگیری میان مذهبیها و سکولارها به طوری که در آن دیدگاههای طرفین ارائه شده و مورد ارزیابی قرار گرفته یا آرای طرفین به یکدیگر نزدیک شوند پرداخته نشده است. حتی به نمایش کشیده شدن فروپاشی (کشور) صهیونیستی به دلیل درگیریهای ایدئولوژیک و ورود ارگانهای رسمی (کشور) به اقدامات خشونت آمیز علاوه بر خود رایی و بی توجهی دولت به منتقدین نمیتواند این واقعیت را نفی کند که این سریال دچار یک اشکال اساسی است و آن ارائه نوعی سطحی نگری به مخاطب است. این سطحی نگری از آنجا ناشی میشود که این سریال قصد دارد «دیدگاه و منش حریدیمها» را در شخص خاخام بزرگ خلاصه نماید و «جامعه خودگردان» و افراد و شخصیتهای آن را تنها عرصه ظهور حوادث مهم و بازتابهای آن و جایگاه انحصاری برای طرح گفتگوهایی نشان میدهد که منعکس کننده تزلزل و تنافضات آن است.
منطقه خودگردان حریدیمها: اوتونومی
در این سریال یک (کشور) سکولار و یک منطقه خودگردان حریدیم پدید آمده که مانند دو جهان متفاوت هستند و به نظر میرسد جابجایی میان آنها مانند انتقال در زمانهای مختلف است. (کشور) سکولار در شرایطی بیش از حد عادی و پیشرفتی قابل ملاحظه به سر میبرد. رنگ سفید نماد این (کشور) است که به طور قابل توجهی در دکور منازل به کار رفته و در آرم نهادهای رسمی و بخشهای مختلف (کشور) استفاده شده است. به محض انتقال به منطقه خودگردان حریدیم بیننده با بسیاری از عناصر ناآشنا یا آشنا در شرایط عادی مواجه میشود. منظور ما از این عناصر جزئیات زندگی یهودیان حریدیم است مانند خیابانهای قدیمی کم نور در شب، خانههایی که دارای اثاثیه بسیار کمی است که به نظر میرسد به یکی از نجات یافتگان از همان جنگ داخلی تعلق دارد، همه چیز اعم از دیوارها، لباس کودکان، ظروف آشپزخانه و غذا رنگ خنثی دارد، زمان و چهره ساکنین در منطقه خودگردان نیز از این بی طرفی بی بهره نیستند. این عناصر با صحنه دیواری که منطقه خودگردان را احاطه کرده همراه میشود، دیواری بلند که پیش از آن دروازهای برای بازرسی دارد که روند ورود و خروج به این منطقه را ساماندهی میکند و از این طریق برای جلوگیری از بی حرمتی سکولارها به این منطقه و هر چیزی که احتمال دارد حریدیم بودن آن و یهودی بودن خالص آن را خدشه دار نماید تلاش میشود. به نظر میرسد این دیوار باز تولید گتو به عنوان منطقهای امن محسوب میشود که برای هر یهودی امکان دارد به تنهایی در آن حضور داشته و بر اساس احکام و واجبات شریعت که در تورات آمده در آن زندگی کند.
ظاهراً تمام اینها هنگامی که روش زندگی یهودیان افراطی تصویر میشود امری عادی به شمار میرود، سادگی در زندگی و فراغت از هر گونه مظاهر زندگی امروزی ویژگی زندگی زاهدانه آنان است. اما آنچه در اینجا بسیار قابل توجه است استفاده از لنز زرد یا همان فیلتر زرد رنگ است که استفاده از آن در فیلمهای هالیوودی و پس از آن نتفلیکس برای تصویر برداری در منطقه خاورمیانه و کشورهای جهان سوم رایج شده است. استفاده از این نوع جلوه بصری شرایطی غیر بهداشتی از مکان به بیننده ارائه نموده و کمی احساس کثیفی و بدوی بودن مکان به تصویر کشیده شده را القا میکند و بیانگر آن است که تصویر بردار در کشورهای خطرناکی است که جرم و بیماریهای واگیردار در آن شیوع دارد. استفاده از این ابزار منعکس کننده نوعی رویه واحد و اعترافی ضمنی به عقب ماندگی یهودیان حریدیم افراطی است.
میتوان گفت این سریال به دنبال تصویرگری عینی از منطقه خودگردان نیست و پیش داوری اخلاقی به طور واضح در قسمت اول این سریال مشهود است.
نمایش جامعه «خود مختاری» به عنوان جامعهای بحران زده
یکی از شخصیتهای اصلی سریال به نام «برویدا» در زمینه قاچاق مواد و لوازم ممنوعه به منطقه «اوتونومی» مانند فیلم، کتاب، گوشت خوک و دیگر اقلام ممنوعه فعالیت میکند. وی مسئول انتقال اجساد مردگانی است که بستگان آنها و یا خود آنها پیش از مرگ نسبت به دفن شدن در گورستانهای مقدس بر اساس آموزههای دینی یهودی ابراز علاقه کردهاند. برویدا مواد و لوازمی که در این منطقه حرام است را در تابوت مردگان و زیر اجساد آنها قرار داده و قاچاق میکند و این اقلام را در فضایی توزیع میکند که بیننده در آن شاهد نوعی تمسخر تعالیم شریعت یهودی است، فضایی که در آن شریعت یهود قصههای کودکان، گوشی تلفن همراه، کتابهای فلسفی که به طور مخفیانه سفارش داده میشود را ممنوع کرده و خاخام بزرگ از تسلط همه جانبه بر منطقه خود مختار برخوردار است.
ظاهراً شخصیتهای اصلی در این سریال حافظهای سرشار از خاطرات جنگ داخلی دارند اما چندان با وضعیت فعلی خود که به آن دست یافتهاند سازگاری ندارند و همین مسئله آنها را به سوی تصمیم گیری برای جدایی و به وجود آمدن ابهاماتی در خصوص ادامه شرایط کنونی سوق داده است. کارگردان سریال این شرایط بحرانی را با طرح مداوم بحثهای اقتصادی در منطقه خودگردان میان شخصیتهای سریال نشان میدهد علاوه بر آنکه به طور مداوم بر تناقضات و مشکلات فساد در منطقه خودگردان تمرکز مینماید. در سریال «اوتونومی» همچنین درگیریهای مربوط به تمایل افراد به پایبندی نسبت به آموزههای شریعت یهود به عنوان قانون الزام آور مطرح شده است. همچنانکه عملی نبودن سرکوب تمایلات ابتدایی انسان مانند مطالعه برخی کتابها یا گوش دادن به برخی موسیقیهایی که حرام اعلام شده از دیگر مسائلی که در این سریال به آن پرداخته شده است. قضاوت دیگر مسئلهای که در این سریال به آن اشاره شده به طوری که آن را به شکلی فاسد و ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و شخصی مقامات منطقه خودگردان نشان میدهد که نظام حاکم در این منطقه را تدریجاً به سوی نابودی سوق میدهد.
بازگشتی مجدد به پایان مسیر
در پاسخ به این سوال که آیا این سریال به تهدیدی وجودی اشاره دارد باید گفت به طور دقیق این گونه نیست. (کشور) صهیونیست توانسته امور جاری خود را پس از جدایی حریدیمها به خوبی مدیریت کند و به نظر میرسد به برنامهای دست یافته که با آن روابط خود با منطقه خودگردان را مدیریت مینماید. در این سریال موضوع الحاق کرانه باختری همچنان مطرح و در حال بررسی بوده و هیچ نشانهای از تردید نسبت به تصمیم الزام افراد مذهبی به حضور در خدمت اجباری سربازی به محض الحاق منطقه خودگردان به (کشور) صهیونیستی وجود ندارد که نشان دهنده دیدگاه و قاطعیت آنها است. در این سریال تقریباً به طور کامل به وجود فلسطینیان بی توجهی شده و سخنی از آنها به میان نیامده است. تنها در جایی که برویدا برای عبور از مرز زمینی اردن به کمک نیاز دارد مجبور میشود از یک فلسطینی که در منطقه استحفاظی تشکیلات خودگردان فلسطین زندگی میکند کمک بگیرد چرا که به نظر میرسد این منطقه نیز با دیوار حائل و ایست و بازرسیهای نظامی احاطه شده و مملو از پرچمهای گروههای فلسطینی است. در این سریال به تهدیدات ناشی از فلسطینیان و درگیریهای موجود با آنها هیچ اشارهای نشده است. معتقدم بی توجهی به فلسطینیان در این سریال به نوعی حاکی از یک نگرانی است که به گونهای دیگر مطرح شده است. فرض این سناریو که همزمان با جنگ داخلی خونین اسرائیل یک جنگ دیگر توسط فلسطینیان آغاز شود فرضی بسیار بدتر از آن چیزی است که نویسنده و کارگردان این سریال به تصویر کشیدهاند.
آنچه در این سریال عجیب به نظر میرسد عدم پرداختن به جریان حردلیم (جریان مذهبی – ملی) است. آنان یهودیان متدینی هستند که در افراط گرایی به حریدیمها شباهت دارند اما در عین حال دیدگاههای کاملاً صهیونیستی دارند. آنان برای انجام خدمت سربازی به ارتش ملحق شده و در موارد متعدد به (کشور) اسرائیل و جامعه آن خدماتی داشتهاند و آن را ارزشی مذهبی میدانند. با وجود آنکه این جریان در سالهای اخیر در سطح ملی اسرائیل ظهور و بروز داشته اما سریال کاملاً به آنها بی توجهی کرده است. به طور کلی سریال به دنبال مطرح کردن جریانات مختلف حریدیم نبوده و از حریدیمها به عنوان یک جریان واحد تصویر سازی نموده است. اما با توجه به اینکه این سریال یک درام خیال انگیز است میتوان از بی توجهی آن به جریان حردلیم چشم پوشی کرد، همچنانکه عوامل سریال تلاش کردهاند با ارائه عوامل مناسب برای ایجاد یک فضای سکولار – مذهبی واقعی و جذاب نوعی سودازدگی به متن آن بیافزایند که عملاً میتواند به یک جنگ داخلی که نتیجه آن این گونه افراط گراییها است منتهی شود.
«نجات» و باز تولید تبعیدگاه
این سریال دارماتیک که در ذیل ادبیات تباه شهری یا آثار مبتنی بر دیستوپیا تعریف میشود یک بار دیگر به باز تولید پایان مسیر اقدام کرده در حالی که میتوانست به جای آن در مواجهه با این مفهوم سکوت نموده یا محتوایی تولید کند که از باز تولید پایان مسیر جلوگیری به عمل آورده و یا مسیر چنین پایانی را تصحیح نماید. در این سریال تلاش شده تا در پایان قصه اسرائیل به عنوان اسطوره و (کشوری) یهودی و دموکراتیک به بیننده ارائه شود و یا از طریق تسریع در رویدادهای دراماتیک و جذاب آن را معکوس نماید یا آن را در لحظه الحاق مجدد منطقه خودگردان محو کند. اما به نظر میرسد سریال در صحنه آخر خود در دام جدیدی افتاده چرا که ظاهراً درگیری سکولار – مذهبی یک درگیری بی پایان بوده و تنها در صورتی که خود و اسرائیل به عنوان یک (کشور) یا یهود به عنوان ملت یا صهیونیسم به عنوان یک تفکر را قربانی کند پایان خواهد یافت.
پس از تصویب الحاق مجدد به (کشور) سکولار توسط مجلس خاخامها و هنگامی که حوادث سریال به حدی بحرانی می شود که منطقه خودمختار در آستانه فروپاشی قرار میگیرد خاخام بزرگ تصمیمی تکان دهنده اتخاذ کرده و از قصدش برای بازگشت به شهر کرتز اوکراین خبر میدهد تا یهودیان را از هتک حرمت نجات دهد. ظاهراً این تصمیم یک تصمیم فردگرایانه برای نجات است یا به عبارت دیگر موضع «تورات اسرائیل» را در راس هرم نجات باز تعریف نموده که پس از آن انسان یهودی/فرد یهودی و بعد از آن سرزمین قرار دارد. اتخاذ چنین تصمیمی جایگاهی که پروژه صهیونیسم (به عنوان پروژه نجات) به «سرزمین اسرائیل» داده بود را نابود کرد، پروژهای که پس از اشغال کامل فلسطین در سال 1967 از اهمیت مضاعفی برخوردار گردید و تفکر «سرزمین اسرائیل» به حقیقت و واقعیتهای میدانی نزدیک کرد. در صحنه آخر سریال اسرائیل به عنوان فاجعهای دیگر به نمایش گذاشته میشود که یهودیان حریدیم ترجیح میدهند از آن به دیگر نقاط جهان فرار کرده و در تبعیدگاه به سر برند.
سریال با الحاق مجدد منطقه خودگردان به (کشور) سکولار و تامین 40 هزار سرباز پلیس نظامی به عنوان اولین اقدام پس از از الحاق به پایان میرسد. همچنین بیننده در صحنههای پایانی شاهد تکرار خشونتها است که پس زمینه صوتی همراه آن است و در آن بیانیهای رسمی در خصوص برخورد قاطعانه با حریدیمها قرائت میشود تا اشتباه تاریخی که جامعه سکولار آنها را به عنوان یک اقلیت سربار جامعه تحمل کرده جبران شود. در این بیانیه همچنین استفاده از قوه قهریه برای اجبار حریدیمها برای پیوستن به ارتش مورد اشاره قرار گرفته و تاکید شده این بار گزینه دیگری در برابر آنها وجود ندارد.
در سریال «اوتونومی» یهودی از خودش و از خود ما قبل صهیونیسم ترس دارد و از این جهت پایان آن به بازگشت به تبعیدگاه یا تلاش برای نفی/محو یهودی حریدیم به عنوان افرادی بسته و ضعیف که صهیونیسم سکولار از بازگشت آنها نگران است منتهی میشود. ایجاد منطقه خود مختار به همراه تمام تناقضات آن چه در زمینه شخصیت یهودی حریدیم که به طور روشن شخصیتی بحران زده است و چه در زمینه زندگی در گتو، بدترین سناریویی است که پروژه صهیونیسم میتواند با آن مواجه شود. در مقابل اجبار یهودیان حریدیم به کنار گذاشتن جنبه یهودیت خودشان به نفع پروژه صهیونیسم بدترین گزینهای است که آنها میتوانند با آن روبرو شوند. از این جهت حریدیمها گزینه بازگشت به تبعیدگاه را برای خلاصی از این اجبار انتخاب کرده و دولت صهیونیسم نیز رسمیت آنها در (کشور) خود را لغو مینماید چرا که عملکرد آنها را انعکاس دهنده شرایط تبعیدگاه و مانعی برای ادامه پروژه صهیونیسم میداند و در نتیجه این روند به نجات آنها منتهی خواهد شد.
انتهای پیام/م.ت/
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس