شخصیتهای یهودی:
محمد علی فروغی ؛ روح فراماسونری در کالبد ایران
ملکالشعرای بهار که خود از روشنفکران آن زمان محسوب میشد، دربارهی یهودی بودن محمدعلی فروغی، در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی این شعر را سروده است: شاها کنم از خبث فروغی خبرت … خون میکند این جهود ناکس جگرت!
بررسی ابعاد زندگی سیاسی محمد علی فروغی
محمد علی فروغی از جمله چهرههای فراماسونری مرموز در تاریخ ایران است. وی که فردی عالم، ادیب و مسلط به چندین زبان بود نقش اصلی را در به قدرت رساندن رضاخان به قدرت و همچنین جانشینی محمدرضا پهلوی عهدهدار بود. وی سیاستپرداز حکومت پهلوی بود و با تأسیس لژ بیداری به گسترش فرهنگ فراماسونری و مبارزه با ارزشهای اسلامی پرداخت. نقش وی را نه فقط در قالب نخستوزیری و مناصب دولتی، بلکه در چهرهی رهبر اصلی سیاسی و ایدئولوژیکی دوران خود باید نظاره کرد.
استعمار و عوامل آن
از دوره صفویه استعمار حضور خود را در جهان گسترش داد و به همین دلیل شناخت تاریخ برخی از کشورها مستلزم شناخت و آشنایی با استعمار است. ایران از جمله کشورهایی است که نمیتوان منهای شناخت استعمار به بررسی تاریخ آن پرداخت. کشورهایی نظیر پرتقال و بلژیک و فرانسه در زمره استعمارگران بودند اما هیچکدام از آنها نتوانستند نفوذ و حوزه استعماری خود را به اندازه انگلستان در جهان گسترش دهند.
استعمار از طریق عوامل و مراکز خود به شناخت مردم جوامع گوناگون پرداخت، خاندانهای مختلف را شناسایی کرد و از طریق آنها توانست اهداف استعماری خود را در کشور مربوطه تحقق بخشد و همچنین جریاناتی نظیر بابیگری، بهاییگری، قادیانیگری و… را بهوجود آورد و درنهایت از طریق افراد و خاندانهای وابسته به خود تشکیلات فراماسونری را ایجاد و گسترش داد و از این طریق به حرکت استعماری خود انسجام بخشید. از جمله این افراد که در رأس هرم فراماسونری و وابسته به انگلیس بود و یکی از صحنهگردانان اصلی در عرصه سیاست در ایران به خصوص در دوران پهلوی به حساب میآمد محمد علی فروغی میباشد.
محمدعلی فروغی در دوران جوانی
دوران تحصیل و تدریس
محمد علی فروغی متولد 1254ش، از جمله چهرههای مرموز تاریخ معاصر ایران است. پدربزرگ او حاجی محمدمهدی اصفهانی معروف به «ارباب» از تجار تریاک در دوران قاجار بود که برای تجارت به هندوستان میرفته است و نخستین فردی است که تریاک را در اطراف اصفهان معمول کرده است. [1]
پدرش محمدحسین از ادباء و شعرا و مترجمین اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اوایل دوران مشروطیت بود، همچنین در زمینههای تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی فردی آگاه و صاحبنظر بود. وی در جوانی وارد دربار ناصرالدین شاه شد و قصیدهای در مدح شاه سرود و لقب فروغی را از پادشاه دریافت کرد.
محمدحسین فروغی (ذکاءالملک اول) در این زمینه میگوید:
فروغ یافت چو از مدح شاه گفتهی من … مرا خدیو معظم، لقب فروغی داد
محمد علی فروغی نیز که زیر نظر پدر تربیت شد و هیچگاه از چشمان تیزبین او دور نبود و همواره مداخله مستقیم در تعیین خطمشی مطالعاتی وی داشته است، ادامهدهنده کوششهای علمی او بود. از اینرو هنگامی که در جوانی به تحصیل در رشته پزشکی در دارالفنون پرداخت، پس از مدتی آن را مناسب حال خود نیافت و به تحصیل در رشته فلسفه و ادبیات مشغول شد.
در سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه عضو دارالترجمه سلطنتی شد، در دوران مظفری معلم یک مدرسه ملی بود و پس از آن به تدریس تاریخ در مدرسه عالی سیاسی مشغول شد. مدرسه علوم سیاسی در سال 1317ه.ق توسط میرزا نصرالله خان مشیرالدوله بنیان نهاده شد. این مدرسه بهمنظور آموزش و پرورش فرزندان هیأت حاکمه کشور جهت تربیت رجال سیاسی آینده تأسیس شد و بذر فرهنگ و روانشناسی فراماسونری را در نسلهای متمادی تحصیلکردگان غربگرای ایران بنیان نهاد.
محمد علی فروغی مغز متفکر سلطنت پهلوی
خان ملک ساسانی مینویسد:
«خوب به خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفتوگو از مستعمرههای انگلیس بود که آیا خود اهالی قادر به اداره کردن ممالک خود هستند یا نه؟ میرزا محمدعلی ذکاءالملک گفت: آقایان شما هیچ وقت سرداری برای دوختن به خیاط دادهاید؟ همه گفتند: آری. گفت: خیاط برای سرداری شما آستین گذارده؟ همه گفتند: البته. گفت: وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به خانه آوردید آستینهایش تکان میخورد؟ همه گفتند: نه. گفت پس چه چیزی لازم بود که آستینها را به حرکت درآورد؟ شاگردها گفتند: لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. جناب فروغی فرمودند: مقصود من هم همین بود که بدانید ایران شما مثل آستین بیحرکت است که تا دست دولت انگلیس در آن نباشد ممکن نیست تکان بخورد.» [2]
این حرف نشانگر عمق وابستگی فروغی به غرب بهویژه انگلستان است که تلاش دارد تا آن را گسترش دهد. نظیر این کلام را سالها پیش از او میرزا ملکم خان بیان کرده بود که اگر میخواهید ایران آباد شود میبایست دویست سال کشور را در اختیار انگلستان قرار دهید. پس از مدتی محمدحسین فروغی نیز که در این مدرسه تدریس داشت به ریاست آنجا منصوب شد و پسرش را نیز به معاونت خود انتخاب کرد.
محمدحسین فروغی در سال 1286ش از دنیا رفت و ریاست مدرسه علوم سیاسی و همچنین لقب ذکاءالملک به فرزندش محمدعلی رسید.
چهره ذکاءالملک اول پدر محمدعلی فروغی اثر کمال الملک سال 1292
فروغی، حلقه وصل فراماسونهای قدیم و جدید
محمد علی فروغی که تحت تأثیر ملکم خان و آموزههای فراماسونی او بود در سن 32 سالگی (1286ش) «لژ بیداری» را تأسیس کرد و در این لژ به مقام استاد اعظم با عنوان خاص «چراغدار» نائل آمد. [3] وی در کنار دیگر فراماسونهایی نظیر سیدحسن تقیزاده، حسن پیرنیا، محمود جم، علی منصور و ابراهیم حکیمالملک در واقع حلقهی وصلی بودند بین فراماسونهای عهد قاجار و نسل بعد از آن؛ و از طریق اهرم سیاست و حکومت، روح فراماسونری را در کالبد جامعه دمیدند.
این لژ و محمد علی فروغی نقش بسیار مهمی در سیاست و حکومت دوران پهلوی داشتند. تنظیم آئیننامه دادرسی جزائی که در سال 1330ق به پایان رسید زیر نظر این لژ و با همکاری چهار فراماسون انجام گرفت که از این عده سه فراماسون ایرانی (مشیرالدوله، تقوی، محمد علی فروغی) و مسیو پرتی فرانسوی بودند. [4]
اعضای لژ فراماسونری ایران؛ نفر چهارم از راست: محمدعلی فروغی
مغز متفکر سلطنت پهلوی
محمد علی فروغی در سه دوره حساس حکومت رضاخان پهلوی نخستوزیر بود و با اقدامات خود سبب تأسیس و تحکیم و تقویت پادشاهی استبدادی رضاخان و تثبیت پادشاهی فرزندش محمدرضا شد و همچنین تلاشهای بسیاری در جهت ضربهزدن به فرهنگ و ارزشهای غنی اسلامی انجام داد. وی ازجمله افرادی است که تلاش کرد تا رضاخان به پادشاهی برسد و پس از انجام این عمل نخستین رئیسالوزرای او شد.
فروغی از عوامل مهم تأسیس، تثبیت و تضمین سلسله پهلوی
بدون فروغی، تدین، داور، تیمورتاش و سیدحسن تقیزاده، رضاخان تبدیل به رضاشاه نمیشد و نمیتوانست نظام پهلوی را در ایران مستقر سازد. ساختاری که رضاشاه پهلوی خلق کرد بسیار بالاتر از تواناییهای فردی، جهانبینی و سواد رضاخان بود. او یک نظامی در هنگ قزاقها بود و دانش او فراتر از آنچه در هنگ قزاق آموزش داده میشد، نمیرفت. نباید فراموش کنیم که رضاشاه فاقد تحصیلات آکادمیک بود اما ساختاری که خلق کرد، مدرن بود. پس این نظام نمیتواند صرفاً زاییدهی فکر یک فرمانده قزاق باشد. این نظام بهمعنای دقیق کلمه، بیش از اینکه مولود جهانبینی رضاشاه باشد، مولود اندیشهی سیاسی روشنفکرانی چون داور، تیمورتاش، فروغی و… بود؛ اگرچه در رأس آن رضاشاه نشسته بود.
حسین مکی مینویسد:
«یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه میباشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و موردحمایت و اعتماد آنها بوده است. به همینجهت هم مقامات و مشاغل مهمی را شاغل گردیده است. فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت میکرده و در بسیاری از بازیهای سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیهگردانان اصلی او بوده است. در بدو به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.» [5]
نخستین و آخرین نخست وزیر رضاخان
در مراسم تاجگذاری رضاخان فروغی نطقی ایراد کرد که البته تملّقآمیز بهنظر میرسد؛ اما باید توجه داشت که فروغی نیازی به تملّق شخصی مانند رضاخان نداشت؛ بلکه هدف او از این نطق این بود که به مردم بفهماند که باید چگونه به رضاخان بنگرند و همچنین خود رضاخان هم آگاه شود که باید چگونه به خود نظر کند. درواقع بهنوعی سیاست بین حاکم و فرمانروای جدید را اعلام میکرد و در ضمن آن هم با زرنگی تمام به تخریب تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران میپرداخت.
این نطق به نوعی تمام عناصر شوونیسم شاهنشاهی و باستانگرایی را که بعدها توسط پیروان و شاگردان خودش به آن پرداخته شد شامل میشد. او در نطق خود رضاخان میرپنج را «پادشاهی پاکزاد و ایراننژاد» و «وارث تاج و تخت کیان» و ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان خواند؛ و درواقع میخواست بفهماند که دیگر او رضا میرپنج نیست، بلکه شاه شاهان و وارث و جانشین کوروش و داریوش است!
انتخاب نام پهلوی برای رضاخان نیز از ابتکارات محمد علی فروغی بود و در این راستا تمامی کسانی که نام آنها پهلوی بود مجبور به تغییر نام خود شدند تا رضاخان در این زمینه یکتا و بیمانند باشد و البته تمام اینها هم معنای خاص خود را داشت.
محمد علی فروغی در مجموع سه بار به نمایندگی مجلس انتخاب شد که دو مرتبه از آن را بهعنوان معاون برگزیده شد. 25 مرتبه پستهای وزارت جنگ، خارجه، مالیه و عدلیه را در کابینههای مختلف عهدهدار بود و سه مرتبه نیز به نخستوزیری رسید.
فروغی با نطق خود در مراسم تاجگذاری سیاست جدید تعامل پادشاه و مردم را تعیین کرد!
مبارزه با فرهنگ و ارزشهای اسلامی
محمد علی فروغی در سال 1305ش در کابینهی مستوفی الممالک وزیر جنگ شد. پس از آن مدتی بهعنوان سفیر کبیر ایران در ترکیه مشغول به کار شد و توانست مناسبات نزدیکی با کمال آتاتورک و سایر مقامات ترکیهای ایجاد کند. هنگامیکه در سال 1312ش مجدداً بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد تلاش کرد تا فرهنگ اسلامی را در کشور از میان ببرد. در همین راستا مقدمات سفر چهل روزه رضاخان را در 12 خرداد 1313ش فراهم کرد تا رضاخان از نزدیک با ظواهر تمدن اروپایی که بهشدت در ترکیه رواج پیداکرده بود آشنا شود و آنها را بهعنوان سوغات به ایران آورد. مواردی نظیر کشف حجاب، تغییر کلاه، تأسیس دانشگاه، جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان زبان و پیمان سعدآباد از نتایج این سفر بود. بدینترتیب پشتپرده اصلی جریان مبارزه با فرهنگ اسلامی از جمله حجاب، محمد علی فروغی بود که با دستان رضاخان این کار را عملی کرد.
محمدعلی فروغی در جشن کشف حجاب
ذخیرهای برای حفظ منافع استعمار در روزهای سخت
محمد علی فروغی تا سال 1314ش در پست نخستوزیری قرار داشت اما هنگامیکه واقعه گوهرشاد اتفاق افتاد رضاشاه او را از کار برکنار کرد و تا سال 1320 خانهنشین شد. علت این برکناری و مغضوب واقع شدن این بود که رضاخان حکم به دستگیری اسدی، نایبالتولیه حرم رضوی، داد و از آن جایی که دختر فروغی عروس اسدی بود در جهت وساطت برآمد اما رضاخان قبول نکرد و بر او هم غضب کرد.
البته باید به این نکته توجه داشت که فروغی بهظاهر از حکومت خارج شد و این مغضوب واقع شدن در حقیقت پوششی بود برای فروغی تا چهره خود را از دیکتاتوری رضاخانی پاک نگه دارد و بتواند در پس پرده به کارهای بزرگتر بپردازد. بهراستی اگر وی چهره خود را به صورت فردی عالم و اهل فرهنگ که مغضوب رضاخان شده است حفظ نمیکرد چگونه میتوانست در روزهای سرنوشتساز 1320ش چنان نقش تاریخی ایفا کند؟! فروغی در این دوران همچنان در تحولات مؤثر بود و رضاخان پنهانی با او در ارتباط بود؛ چراکه تنها کسی که به او اعتماد داشت و با او مشورت میکرد فروغی بود و این مشورتها هیچگاه قطع نشد.
محمد علی فروغی در این شش سال خانهنشینی به شناسایی و تربیت عناصر مستعد پرداخت و با کمکهای بیدریغ مادی و سیاسی خود توانست بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ قابل توجهی بهدست آورد. از نظر خود فروغی این سالها پربارترین دوران زندگی او بهشمار میآید زیرا آثاری مانند «سیر حکمت در اروپا» و «حکمت سقراط» و «آیین سخنوری» را تحریر کرد و به تصحیح گلستان و بوستان و شاهنامه و خمسه نظامی پرداخت.
ذکاءالملک فروغی سلطنت پهلوی را تضمین کرد
محمد علی فروغی عنصر مهم و اصلی سیاست انگلستان در ایران توانست دو دوره مهم روی کار آمدن رضاخان و همچنین از بین بردن ارزشهای اسلامی را از طریق هدایت و سکانداری سیاست کشور و در اختیار داشتن پست نخستوزیری پشت سر بگذارد و به وظایف خود عمل کند. با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1320ش نوبت به سومین مرحله میرسد و آن عزل رضاخان و تثبیت فرزندش بهعنوان پادشاه جدید است. همین امر که در هنگام تغییر سلطنت و پادشاه (پادشاهی رضاخان و محمدرضا) لازم است تا فروغی اداره حکومت و سیاست را در کشور بر عهده داشته باشد، نشان از اهمیت جایگاه او در سیاست انگلیس است.
هنگامی که متفقین ایران را مورد اشغال قرار میدهند رضاخان سریعاً فروغی را احضار میکند و او را به نخستوزیری منصوب کرده و به او میگوید تو که با انگلیسیها در ارتباط هستی بگو مگر من کاری کردهام که میخواهند مرا بردارند؟! و از او طلب کمک میکند. فروغی در پاسخ میگوید که گویا چارهای نیست و باید استعفا دهی ولی پادشاهی در خانواده تو باقی میماند.
رضاخان هنگام خروج از کشور مقدار قابل توجهی از طلاها و جواهرات سلطنتی را همراه خود برمیدارد. هنگامیکه نمایندگان به فروغی اعتراض میکنند تا جلوی خروج این ثروت را بگیرد در پاسخ میگوید که در بندر همه آنها از او گرفته میشود. پس از آنکه رضاخان در بندر عباس وارد کشتی میشود در بین راه انگلیسیها کشتی را تغییر میدهند و او را با کشتی باری به آفریقای جنوبی میبرند و طلاها را به هندوستان منتقل میکنند.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که استعمار بهدنبال افراد نادان و تنپرور و بیفایده نمیگردد بلکه افراد با استعداد و عالم و تیزهوش و فرهیخته و زرنگ را در خدمت خود در میآورد. افرادی که غالباً چند وجهی هستند و در بین مردم چهرهای موجه از خود نشان میدهند. درباره فروغی نیز این مطلب صادق است. عدهای شیفته و مرعوب تحصیلات او و خدمات فرهنگی و چهره علمی وی شدهاند و از دیگر جنبههای شخصیتی او غافل ماندهاند. در حالیکه اگر به زندگانی سیاسی او توجه شود به عمق وابستگی او به انگلستان و خیانت او به کشور و اسلام پی برده خواهد شد.
محمدعلی فروغی رأس هرم فراماسونری ایران بود!
فروغی در بیان دیگران
لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس در پاسخ به نامه کاکس سفیر کبیر انگلیس در ایران درباره محمدعلی فروغی مینویسد:
«او از دوستان ماست و میتوان به وی اعتماد کرد». [6]
وینستون چرچیل نخستوزیر انگلیس در زمان جنگ جهانی دوم در پایان فصل ششم خاطرات خود مینویسد:
«مقصود واقعی ما از اشغال ایران ایجاد یک راه اصلی برای رسانیدن تجهیزات جنگی و محمولات به روسیه بود. با روی کار آمدن یک حکومت دوست در تهران به این اهداف خود دست یافتیم و توانستیم مقدار پنج میلیون تن مهمات آمریکایی به روسیه برسانیم». [7]
ارتشبد «حسین فردوست» یار و دوست نزدیک محمدرضا پهلوی در خاطرات خود میگوید:
«یکی دیگر از واسطههای مهم رضاخان و انگلیسها و شاید مهمترین آنها، محمدعلی فروغی بود که در صعود رضا به سلطنت و سپس صعود پسرش محمدرضا، نقش مهمی داشت». [8]
دکتر «علیمحمد نقوی»، جامعهشناس و محقق تاریخ معاصر، دراینباره مینویسد:
«فروغی بود که با خیانتهای خود، عامل اصلی تداوم رژیم پهلوی، پس از عزل رضاخان گردید. نخست با زمینهسازی استعفای احمدشاه، سلطنت را برای رضاخان هموار کرد و سپس بعد از حملهی متفقین، مجلس سیزدهم را تحکیم کرده و باعث جانشینی محمدرضا شاه گردید» [9]
سفیر کبیر افغانستان در تهران به نام «شیر احمدخان» در خصوص نقش فروغی در زمان رضاخان میگوید:
«من بارها با رضاشاه در خلوت گفتوگوهای خصوصی داشتهام. هیچوقت نشد که فکر قابل توجهی از او بشنوم. او فاقد اندیشهی چشمگیری است. هر وقت احتیاج به تصمیمگیری است، آدم را به وزیر مربوط ارجاع میکند. او همواره به دیگران احتیاج دارد تا بهجایش فکر کنند و تا قبل از مرگ تیمورتاش، از اندیشههای او استفاده میکرد و مغز متفکر فعلی او فروغی است.» [10]
فروغی در این مدت در سه عرصه کار کرد که مؤثر بود: یکی در عرصه تشکیلات فراماسونری بود که همان لژ بیداری است و بعدها هم فرزندانش محمود و محسن ادامه دادند و در جذب نخبگان مؤثر بود؛ دوم به دلیل مقام علمی و آثار علمی که از خود برجای گذاشت یک چهره موجه از خودش و حرکت خویش در جامعه باقی گذاشت. مسئله سوم هم سهدوره نخستوزیری او در مقاطع حساس تاریخی بود.
تشکیک درباره یهودی یا مسلمان بودن خاندان فروغی
خاندان فروغی از جمله خاندانهایی بودند که به یهودی بودن شهرت داشتند. ادیبالممالک فراهانی در این زمینه به صراحت گفته:
جهودزادهی بینور و بیفروغش دان … که هم به مغز زکام است هم به ملک ذکا ست
همچنین در سال 1320ش هنگامیکه به نخستوزیری رسید این بیت درباره او سروده شد:
جهودی آمد خر را گرفت گشت سوار … چنین کنند بزرگان چو کرد باید کرد
ملکالشعرای بهار که خود از روشنفکران آن زمان محسوب میشد، دربارهی یهودی بودن محمدعلی فروغی، در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی این شعر را سروده است:
شاها کنم از خبث فروغی خبرت … خون میکند این جهود ناکس جگرت
خطبهی شهی و عزل تو را خواهد خوان … زانگونه که خواند از برای پدرت [11] در اسناد وزارت خارجه انگلیس نیز فروغی چنین معرفی شده است:
«ذکاءالملک فرزند میرزا محمدحسین از شهر اصفهان و از خانواده یهودی است».
وفات
فروغی در آذرماه 1321ش، پیش از آنکه بهعنوان سفیر کبیر ایران عازم آمریکا شود، در سن 67 سالگی از دنیا رفت و در مقبره خانوادگی خود واقع در ابن بابویه شهرری دفن شد.
نویسنده: حسین اصغری
پینوشتها:
[1] محمدینیا، جعفر. زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، تهران، ص14
[2] رائین، اسمائیل. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج1، ص453
[3] فردوست، حسین. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج2، ص36
[4] محمدی نیا، جعفر. زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، تهران، ص12
[5] مکی، حسین. تاریخ بیست ساله ایران، صص20-21
[6] بیست و دومین سالنامه دنیا، ص419
[7] زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، پیشین، ص10
[8] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ج1، ص84
[9] نقوی، علیمحمد. جامعه شناسی غربگرایی، ج1، ص87
[10] زندگی پرماجرای رضاشاه، ص756
[11] دیوان ملک الشعراء بهار، تهران، ۱۳۶۸، ج2، ص
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس