ایران و امریکا در آستانه
جنگ قرار ندارند

دولت امریکا اعلام کرده است ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن این کشور را به منطقه خلیج فارس اعزام کرده است. جان بولتون مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ در ارتباط با چرایی اعزام این ناو گفته است که این اقدام در جهت مقابله با تهدیداتی است که از سوی ایران علیه نیروهای امریکایی و یا همپیمانان این کشور در سطح منطقه ممکن است، صورت گیرد.

این اقدام خصوصا پس از قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در فهرست سازمان های تروریستی و نیز اقدام متقابل ایران در قرار دادن فرماندهی مرکزی نظامی امریکا در سطح منطقه موسوم به سنتکام و نظامیان وابسته آن، در فهرست تروریسم، گمانه زنی ها را نسبت به احتمال وقوع جنگ میان ایران و امریکا را مطرح ساخته است. بر این اساس سوال اصلی در این ارتباط این است؛ آیا روند تحولات در سطح منطقه و خصوصا در تعاملات میان ایران و امریکا به سمت یک جنگ در کوتاه مدت و یا بلند مدت پیش می رود و اعزام ناو لینکلن یک شاخص مهم در این ارتباط محسوب می شود؟ یا اینکه همانطور که مقام معظم رهبری حدود یکسال پیش تاکید داشتند، جنگ رخ نخواهد، بلکه هدف امریکا مدیریت جنگ روانی و کشاندن ایران به میز مذاکره و اخذ امتیازات ذلت بار از ایران است؟

در پاسخ به این سوال باید دید که ورود ناو آبراهام لینکلن به منطقه با حدود 60 جنگنده ، چه تغییری در ابعاد کیفی و کمی حضور نظامی امریکا در سطح منطقه ایجاد خواهد کرد. واقعیت آن است که پایگاه های نظامی امریکا در سطح منطقه گسترده شده است. نیروی هوایی این کشور در اینجرلیک ترکیه، در کویت، قطر، بحرین، عربستان، بیش از 300 فروند جنگنده دارد. بزرگترین پایگاه هوایی امریکا در جهان، پایگاه العدید قطر است. بر این اساس اضافه شدن ناو لینکلن با حدود 60 فروند جنگنده هیچ تغییری در ابعاد کیفی حضور نظامی امریکا در سطح منطقه ایجاد نخواهد کرد. بلکه این تغییر تنها در سطح کمی است و کارشناسان استراتژیک این تغییر کمی را شاخصه ای برای وقوع یک جنگ نمی دانند.

از سوی دیگر امریکا اعلام کرده است در صورت اقدام ایران علیه نیروهای امریکا، امکان واکنش نظامی این کشور وجود دارد. ایران نیز اعلام کرده است در صورت هرگونه اقدام امریکا علیه منافع ایران در سطح منطقه، نظامیان این کشور، واکنش نظامی سخت ایران را تجربه خواهند کرد. رد و بدل شدن این گونه ادبیات نشان می دهد که اراده درگیری در میان دو طرف وجود ندارد. خصوصا که افزایش کمی نظامیان امریکا در سطح منطقه میزان تلفات و خسارات این کشور را در صورت وقوع جنگ به شدت افزایش خواهد داد. گستره جغرافیایی ایران و نیز پهن شدن سامانه های دفاعی و تهاجمی ایران در این گستره با مختصات جغرافیایی منحصر به فرد، خصوصا سواحل طولانی جنوب و دهها جزایر تسلیح شده به انواع تسلیحات پیشرفته، امکان هر گونه مانور را از نظامیان امریکا سلب و آنها را تبدیل به اهدافی سهل برای تهاجمات ایران ساخته است.

تحلیلگران معتقدند این اقدام امریکا صرفا در چارچوب جنگ روانی قابل تحلیل است. امریکا امیدوار است با اقداماتی از این دست و آماده جنگ نشان دادن خود، شرایط امنیتی، اقتصادی و روانی را در جامعه ایران از کنترل نظام اسلامی خارج سازد. البته برای نیل به این هدف به فعالیت های شبکه های اجتماعی و نیز کارکرد عوامل نفوذ در حوزه های تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور امید زیادی بسته است. نمونه آن را می توان در موضوع اعلام افزایش قیمت سوخت در این شرایط اقتصادی سخت مردم، یا به هجوم واداشتن مردم برای کالاهایی مانند شکر و ماکارونی و غیره مشاهده کرد. حتی دعوت مردم به خروج سرمایه از بازار بورس و جهت دادن آن به سمت خرید ارز و سکه در همین چارچوب ارزیابی می شود.

امریکا امیدوار است با مدیریت جنگ روانی نوعی آشفتگی در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران ایجاد کند و در کنار آن با سازماندهی آشوب هایی مانند آنچه که در یکی دو سال اخیر دیده شده است، به زعم خود نظام را به نوعی از درون در معرض فروپاشی قرار دهد. البته سازمان دهی اقدامات تروریستی نیز برای تشدید و تسریع تاثیر فشارهای اقتصادی غرب علیه ایران، همچنان در دستور کار امریکا و عوامل وابسته آن قرار دارد.

بر این اساس هوشیاری مردم و دولتمردان در خنثی سازی جنگ روانی دشمن بسیار مهم است. مسئولان و خصوصا رسانه ها باید ابعاد این جنگ روانی را برای مردم روشن ساخته و آنها را به سمت خونسردی و پرهیز از رفتارهای شتابزده، نیز اتخاذ تصمیم درست رهنمون شوند. در عین حال ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی تلاش کنند عوامل فعال دشمن در دامن زدن به این جنگ روانی را شناسایی و حذف کنند. دولت نیز در اتخاذ تصمیمات و اعلام آنها ابعاد مختلف آن را بررسی و تلاش کنند حوزه تصمیم سازی را سالم سازی کنند.

انتهای پیام/م.ق/