جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir

پیدا و پنهان حیات سیاسی هویدا در پیوند با بهائیت

پس از مرگ باب، میرزا رضا قناد پدر بزرگ امیر عباس هویدا از جمله افرادی بود که «حسینعلی» بهاء ملقب به «بهاءالله» را تا عکا واقع در فلسطین اشغالی همراهی کرد.


خبرگزاری قدس(قدسنا): روز 22 اسفند 1357 محاکمه امیرعباس هویدا باسابقه‌ترین نخست‌وزیر عصر پهلوی دوم در محل دادسرای انقلاب اسلامی ایران آغاز شد. او در برابر اکثر سئوالات خود را تابع دستورات شاه و آلت دست او قلمداد کرد.

امیر عباس «ممدوح» که بعدها نام خانوادگی خود را به «هویدا» تغییر داد در سال 1285 ش در تهران متولد شد. پدرش حبیب الله عین الملک و مادرش افسرالملوک، نتیجه عزت الدوله، تنها خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. تنها برادر وی «فریدون» نام داشت که بعدها با خواهر حسنعلی منصور ازدواج کرد. هنگامی که علی محمد باب فتنه بابیت را در شیراز آغاز کرد از جمله افرادی که به حلقه‌ مریدان او پیوست میرزا رضا قناد، پدر حبیب الله عین الملک (پدر بزرگ امیر عباس هویدا) بود. هم چنین پس از مرگ باب، میرزا رضا از جمله افرادی بود که«حسینعلی» بهاء ملقب به «بهاءالله» را تا عکا واقع در اسرائیل همراهی کرد. پس از مرگ بهاء و جانشینی «عباس افندی» وی همچنان از افراد نزدیک وی محسوب می شد و بارها از طرف وی مورد مدح قرار گرفت حتی برای مدتی هم فرزندانش نام خانوادگی «ممدوح» را انتخاب کرده بودند. میرزا رضا از جمله افراد 9 نفری بود که هنگام قرائت وصیتنامه عباس افندی بالای سر او حاضر بودند.

حبیب الله عین الملک هم راه پدر را در پیش گرفت و به سلک بهائیان پیوست و از طرفداران عباس افندی شد. امیر عباس دو ساله بود که پدرش به عنوان سر کنسول ایران در دمشق منصوب شد و خانوادگی به آن جا رفتند. این در سالی است که هنوز میرزا رضا قناد زنده است و عباس افندی هم آخرین سال عمرش را سپری می کند و این مأموریت با توجه به حضور بهائیان در عکا از موارد قابل تأمل است. حدود سه سال بعد پس از بازگشت به ایران و اقامت حدود هشت ماهه دوباره به همان پست مشغول شد بااین تفاوت که این بار سرزمین فلسطین و هم چنین دفتر کنسولی ایران در بیروت هم به حوزه کارش اضافه شد.

امیر عباس تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از این که پدرش تصمیم گرفت ادامه ی کار خود را در بیروت انجام دهد در مدرسه ی فرانسوی آن جا به ادامه ی تحصیلات پرداخت. او در این مدرسه به گروهی موسوم به تمپلرها(templar) پیوست. از لحاظ تاریخی تمپلر ها سلحشورانی بودند که در جنگ های صلیبی علیه مسلمین می جنگیدند. عده ای بر این عقیده اند که همین تمپلرها بودند که هسته ی اولیه ی فراماسونری را تشکیل دادند. این مدرسه شاخه ای بود از «آلیانس جهانی اسرائیل» که در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به گرفتاری های آنان در سراسر جهان بر پا شده بود. هم چنین مدتی هم در مدرسه آمریکایی بیروت تحصیل کرد و تحت آموزش تعالیم امپریالیستی و صهیونیستی قرار گرفت.

هویدا پس از گذراندن مراحل اولیه تحصیلات، راهی اروپا شد. تنها کتابی که به همراه داشت «مائده های زمینی» نوشته آندره ژید بود که از کتاب های محبوب وی محسوب می شد. کتابی که نویسنده  آن اعلام میکرد که «دیگر به گناه ایمانی ندارم». او آرزو داشت تا در دانشگاه فرانسه درس بخواند. ابتدا به انگلستان رفت و طی مدت یک سال زبان انگلیسی راتکمیل کرد و آماده بود تا برای دانشگاه به فرانسه برود که ناگهان در روابط بین ایران و فرانسه بحرانی حاصل شد و او نتوانست ویزای تحصیل در آن جا را بدست آورد و لاجرم به بروکسل رفت و در رشته ی علوم سیاسی به تحصیل پرداخت.

هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت.دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت.  داستان از این قرار بود که در یکی از نشریات فرانسه کلمه «شاه» در فارسی را با کلمه ی «شا» در فرانسه به معنی گربه جناس شده بود و همین امر باعث شد تا رضاشاه سفیر ایران را از فرانسه احضار کند.

هویدا پس از پایان تحصیلات در سال 1321 شمسی به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد.وی همچنین در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دوره ی یکساله ی آن به وزارت خارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد.پس از مدتی به بیروت رفت تا مقدمات بازگشت مادرش به ایران را فراهم کند و در پس از بازگشت به تهران به عنوان وابسته ی سفارت ایران در پاریس در مرداد1324 ش به فرانسه رفت. هنگامی که امیر عباس در فرانسه بود فریدون هویدا(تنها برادر امیرعباس که چهار سال از او کوچک تر بود) در رأس هیأتی وارد پاریس شد. هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت.دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت. در این زمان مسئله مهمی که رخ داد داستان قاچاق بود .

هنگامی که فرانسه درگیر جنگ جهانی دوم بود گروهی از ثروتمندان آنجا توانسته بودند که دارایی خود را به بانک های کشور سوئیس منتقل کنند و حال که اوضاع آرام بود در پی این بودن که اموال خود را به فرانسه بازگردانند. به همین دلیل به سراغ افراد دیپلمات می رفتند چرا که آن ها عنوان «پیک سیاسی» داشتند.افراد زیادی در این دام افتادند که ازجمله آن ها امیر عباس هویدا بود. رادیو پاریس اعلام کرد:«عده زیادی از ایرانیان مقیم پاریس بازداشت شده اند و جرم آن ها قاچاق مواد مخدر بوده است.در میان بازداشت شدگان نام عده ای از اعضای سفارت دیده می شود.» در گزارش ساواک اسم امیر عباس هویدا آورده شده است.

این واقعه تنها با تکذیب نامه هویدا و حسنعلی منصور پایان یافت که از جمله علل آن می توان به منصوب شدن انوشیروان سپهبدی به وزیر خارجه و هم چنین اوضاع آشفته  داخلی ایران که دائما شاهد تغییر دولت ها بود اشاره کرد. در همین زمان عبدالله انتظام که هویدا را به عنوان پسرخوانده پذیرفته بود و هویدا هم او را «patron» یا ارباب خطاب می کرد به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت منصوب شد. در نتیجه امیر عباس هویدا راهی اشتوتگارت گردید و حسنعلی منصور هم به آن جا آمد. در سال 1328 شمسی با منصوب شدن عبدالله انتظام به عنوان وزیر مختار راهی لاهه شد و امیر عباس هم به ایران بازگشت. اوضاع کشور با توجه به فعالیت های مصدق و آیت الله کاشانی بحرانی بود. به همین سبب هویدا به فکر خارج شدن از کشور افتاد و توانست تا سمتی را در کمیسیون پناهندگان در ژنو برای خود بدست آورد و در سال 1330ش به آن جا رفت.«ارنست وان هک» که نقش اساسی در ایجاد لژهای فراماسیونی در ایران داشت حامی سر سخت او در این مأموریت بود.

پس از کودتای 28 مرداد عبدالله انتظام به عنوان وزیر امور خارجه تعیین شد و تصمیم به بازگرداندن هویدا به ایران گرفت اما بنا به درخواست وان هک هویدا تا سال 1335ش در تشکیلات سازمان ملل در ژنو باقی ماند. گروهی هویدا را از اعضای «شورای آمریکایی صهیونیزم» (AZL) می دانند که فعالیت های او در سازمان ملل پوششی بر عضویت او در این شورا بوده است. در این سال زمینه از هر لحاظ برای بازگشت هویدا به ایران فراهم بود. حسنعلی منصور رییس دفتر نخست وزیر بود، عبدالله انتظام هم به دلیل خدماتش به کنسرسیوم به عنوان وزیر مشاور مشغول به کار بود تا برای ریاست شرکت ملی نفت آماده شود. هم چنین منصور هم به او گفته بود که باید ایران بازگردد چراکه رابطینش در آمریکا وعده کرده اند که «نوبت ما به زودی خواهد رسید». با این حال با کمک رجبعلی منصور – پدر حسنعلی- که سفیر ایران در ترکیه بود امیر عباس به آن جا رفته و به عنوان نفر دوم سفارت مشغول کار شد. هویدا افرادی از هم مسلکان بهایی خود را گردآورد از جمله:

-«فؤاد روحانی» که از بهائیان تحصیل کرده در انگلستان بود که در زمان نخست وزیری هویدا مشاور عالی او بود و هم چنین هویدا قصد داشت او را دبیر کل سازمان همکاری منطقه ای ایران، ترکیه و پاکستان کند.

 - «هوشنگ فرخان» تحصیل کرده در رشته مهندسی نفت در امریکا که از بهاییان بود و از اعضای لژ فراماسیون آفتاب و هم چنین مدیر عامل شرکت ملی گاز

- «یدالله شهبازی»، تحصیل کرده در رشته حقوق، که از بهاییان بود و از افراد مورد اعتماد افسران اسرائیلی که با دکتر المودی-فرماندار سابق تا آویو-رفت و آمد های نزدیک داشت.

- «وجیهه معرفت»؛ زنی که به علت ارتباطات خصوصی اش با مردان مختلف از نظر ساواک فردی منحرف بود و البته تا پایان عمر کاری هویدا همواره منشی مخصوص او بود.

- «پرویز راجی» که با اشرف پهلوی روابطی داشت و رییس دفتر هویدا در شرکت نفت و هم چنین نخست وزیری را برعهده داشت. او در 1338 با «ساواک‌» نیز مرتبط شد و به عضویت این سازمان درآمد. در 1340 ش. حسنعلی منصور به پیشنهاد امریکایی‌ها تشکیلاتی به نام «کانون مترقی‌» به وجود آورد. این تشکیلات که بعدها به حزب «ایران نوین‌» تغییر نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در کشور به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیل کردگان دانشگاه‌های امریکا و اروپا شرکت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشکیلات شد. در آبان 1342ش به علت مخالفت انتظام با زیاده روی های اسدالله علم نخست وزیر، منوچهر اقبال به جای او برگزیده شد. رابطه ی وی با هویدا خوب نبود.

پس از این که حسنعلی منصور در هفدهم اسفند همین سال به نخست وزیری رسید هویدا هم به وزارت دارایی منصوب شد. هویدا با این که علاقه داشت در رأس وزارت خارجه قرار گیرد اما به وزارت دارایی رفت تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه دارد چراکه مأمور اصلی تهیه ی بیلان و فعالیت های کنسرسیوم بود. علاوه بر این به دلیل اختلافی که بین منوچهر اقبال و منصور بوجود آمده بود منصور او را وزیر دارایی کرد تا از نظر اداری اقبال زیر نظر او قرار گیرد. حدود 42 روز قبل از صدور فرمان نخست وزیری منصور خبرگزاری آلمان خبر نخست وزیری او را مخابره کرد!

از جمله اقدامات هویدا در زمان وزارت دارایی تصویب لایحه دریافت200 میلیون دلار وام و هم چنین خرید 25 هزار تن ذرت از امریکا و خرید 60 هزار تن گندم از شوروی بود. همچنین وی نظام کامپیوتری مدرنی در وزارت دارایی به راه انداخت. از جمله مواردی که در دوران وزارت دارایی هویدا باعث ایجاد تنش در جامعه شد مسئله  گران کردن بنزین و نفت بود که می خواست با این کار مقدمات شکست منوچهر اقبال را در مذاکرات نفت فراهم کندتا بعدا خود در رأس شرکت نفت قرار گیرد.

عمر آشنایی منصور و هویدا حدود بیست سال بود. در ساعت 10 صبح 1/11/1243 ش حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی جلوی مجلس شورای ملی ترور شد و او را به بیمارستان پارس که رئیس آن دکتر منوچهر شاهقلی،پزشک بهایی و عضو مؤسس کانون مترقی بود بردند.این که چرا او را به نزدیک ترین مرکز درمانی نبردند از نکاتی است که باید بررسی شود. هنگامی که تیم پزشکی خبر مرگ منصور را به هویدا دادند در حالی که هنوز دکتر ها در اتاق پیش هویدا بودند او با شاه تماس گرفت و این خبر را به زبان انگلیسی به این نحو به شاه رساند: «Your majesty, he is dead »

هویدا اولین ارتباط خود را با «رنه دومان » شروع کرد که تا آخر عمر ادامه داشت. هم چنین هنگامی که در سال 1321ش به ایران بازگشت با زنی به نام «پروین» رابطه داشت که البته گویا با اولین مأموریت او به فرانسه رابطه اش با این زن قطع شد.هنگام اقامت در اشتوتگارت هم زنان زیادی با او در ارتباط بودند؛ اما اولین و آخرین همسر رسمی وی «لیلا امامی» نوه  دختری وثوق الدوله، عاقد قرارداد 1919، بود که به طور رسمی 5 سال با یکدیگر زندگی کردند .

نامه امام خمینی(ره) به هویدا

امام خمینی در27 فروردین 1346 طی نامه‌ای به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت، خیانت ها، خطاها، وابستگی‌ها و جنایات رژیم شاه را بر شمرد و فجایع حکومت نسبت به دین و دنیای مردم را محکوم کرد:

بسم‌ الله‌الرحمن الرحیم - و لا حول و لا قوه ‌الا بالله العلی العظیم - 5 محرم الحرام 1387

«جناب آقای هویدا! لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنی‌ها را تذکر دهم چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه. این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکایی‌ها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید به سر می‌برم مراقب مصیبت هایی که به ملت مظلوم و بی‌پناه ایران وارد می‌شود بوده‌ام و ازآنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار می‌گذرد کم و بیش مطلع شده و رنج برده‌ام.

موجب کمال تأسف است که نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات رادیو و روزنامه‌های غیر آزاد و بعضی نوشته‌های مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده می‌شود ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روز افزون است. نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سرتا پا گزاف بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقب‌افتادگی به اسم ملت مترقی نگهداشته است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که می‌خواهند ملل شرق به حال عقب‌افتادگی باقی باشند حکومت قرون وسطائی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس، حکومت اختناق و سلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است.

به اسم مشروطیت بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام بزرگترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است، با اسم تعالیم عالیة اسلام یک یک احکام اسلام را زیر پای گذاشته و اگر خدای نخواسته فرصت یابید خواهید گذاشت و با گزافه دعوی تعالی وترقی، کشور را به حال عقب‌افتادگی نگه‌داشته‌اید. اینها حقایق تلخی است که باید دنیا را مطلع کنم و انگشت روی بعضی بگذارم تا آنها که غافل هستند یا تغافل می‌کنند احساس وظیفه کنند و از ریاکاری‌ها و سالوس‌بازیهای شماها گول نخورند.

جشنهای غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل می‌شود و در هرمرتبه مصیبت‌های جان گداز برای اسلام و مسلمین و ملت فقیر پا برهنة ایران ببار می‌آورد، یکی از آنها است. با سر نیزه پلیس از مردم بیچاره بی‌پناه خرج‌‌های گزاف آنها گرفته می‌شود، یکی از جشنها که من نمی‌توانم اسمی روی آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازی با احساسات ملت، گفته می‌شود چهار هزار میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانه ملت و نصف دیگر بی‌واسطه از بازار و غیره با زورو ارعاب اخاذی شده، خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفه خود و حقوق خود آشنا نشده است هر روز برای شماها عید و شادی و برای ملت بدبختی و نکبت است.

توأم با این جشنهای نامیمون آن قدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عاراست از ذکر آن. شماها در کاخ‌های مجللی که در هر چند سال تغییر مکان داده و با میلیونها تومان خرجهای گزاف که تصورش برای ملت ممکن نیست نشسته‌اید و مخارج آن را از کیسه این ملت بدبخت اخاذی نموده‌اید و ناظر فقر و گرسنگی ملت و ورشکستگی بازار و بیکاری جوانان فارغ‌التحصیل هستید، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور بلکه به طوری که گزارش داده‌اند دخالت اسرائیل در فرهنگ می‌باشید.ناظر فقدان ضروریات اولیة زندگی در غالب دهات نزدیک به مرکز چه رسد به دهکده‌های دور افتاده از قبیل آب آشامیدنی سالم، حمام و وسائل بهداشت هستید.

 ناظر ترویج فساد اخلاق، سلب امانت و دیانت در اعماق دهکده‌ها هستید. ناظر تشکیل صندوق به اسم تعاون و اخاذی و غارتگری مأمورین از دهقان گول خورده و پشیمان هستید. بالاخره ناظر حبس‌ها و ارعابها و تهدیدهای غیر قانونی هستید و در خوشی و عیاشی و بازیهای خجلت‌آور غوطه‌ خورده و به قبرستانی که نامش ایران است فاتحه می‌خوانید. چه طور وجدان خود را راضی می‌کنید برای حکومت زودگذر این قدر چاپلوسی از اجانب کرده ذخایر ملت را به رایگان یا به مقداری ناچیز تسلیم آنها نموده و ظلم وستم به زیر دستان یعنی ملت بدبخت می‌کنید؟ چرا راضی می‌شوید حکومت خود و ملت خود و مملکت اسلام را عقب‌ افتاده به دنیا معرفی کنید؟ نقض قانون اساسی سند عقب‌افتادگی است. رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقب ‌افتادگی است. آزاد نگذاشتن ملت برای انتخاب وکیل و نصب اشخاص معلوم‌الحال به دستور دیگران بی‌‌دخالت ملت دلیل ضعف و عقب‌افتادگی است. شماها می‌دانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید.

و اگر ده روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید جرائم شما بر ملاء خواهد شد... تسلیم به خواست های دولت پوشالی اسرائیل و به خطرانداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است.اعطای مصونیت به اجانب سند بزرگ عقب‌افتادگی و بی‌حیثیتی و تسلیم بی‌قید و شرط است... کوبیدن حوزه‌های علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم و کشتار دسته جمعی پانزده خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علمای اعلام و محصلین حوزه‌های علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمی‌خواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد.

 آنها نمی‌خواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند و شماها مع‌الاسف مأمور اجرا هستید. مأمور چشم و گوش بسته. مأمور بی‌چون و چرا. .. چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمی‌گذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحوه معامله می‌کنید؟ آقای هویدا من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شده‌اید. اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید. به جای این همه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پا برهنه‌ها کنید یا لااقل اینقدر با بهانه‌های مختلف آنها را رنج ندهید.... از قهر خدا بترسید. از قهر ملت بهراسید، با احکام خدای تعالی به نام مترقی ‌بازی نکنید؛ با اسم قرآن به احکام اسلام لطمه نزنید، با حوزه دینیه به اسم سرباز وظیفه پوچ بی‌فایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت این نحو سلوک وحشیانه نکنید و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شما به طور دیگر سلوک کنند. اینها شمه‌ای از فجایع شماها است نسبت به دین و دنیای ملت و گفتنی زیاد است، می‌گویم شاید شماها متنبه شوید و به خود آیید.

شاید مراجع اسلام و علمای اعلام و خطبا گرام احساس وظیفه کنند، شاید طبقه جوان و روشنفکر و اصناف مختلف بیدار شده احساس وظیفه کنند، شاید جوامع بشری و مدعیان بشردوستی احساس وظیفه کنند، شاید سازمان ملل و غیر آن بیش از این به نفع کشورهای بزرگ راضی نشوند ملل ضعیف پایمال شوند. شاید هیئت حاکمه و دستگاه جبارتا دیر نشده به خود آیند. (ان ربک لباالمرصادـ والله من ورائهم محیط والسلام علی من اتبع الهدی) - روح‌الله الموسوی الخمینی

میرزا رضا قناد،پدر بزرگ هویدا دو پسر داشت؛ عین الملک و میرزا جلیل.پسران میرزا جلیل هویدا هم به وسیله ی همان دست هایی که امیر عباس را به قدرت رساندند به دیوان سالاری پهلوی راه یافتند. امیر عباس هم در سال 1321 ش پس از بازگشت به ایران شهرت خود را از «ممدوح» به «هویدا» تغییر داد و نام خانوادگی عموزاده های خود را دارا شد.

در سال 1341 ش که قرار می شود هویدا دارای سلاح کمری باشد ستاد ارتش برگه ای را تنظیم می کند که در آن آمده است:«طبق دستور شماره 41301/59679-3/9/21[13] اداره کل آمار،نام خانوادگی نامبرده از کلمه(ممدوح) به (هویدا) تغییر یافته است.» در این زمان بهائیان مأمور به تقیه بودند و مأمور بودند تا خود را ظاهرا مسلمان نشان دهند.به همین دلیل در فرم های استخدام دین خود را اسلام می نوشتند. هم چنین بزرگ بهائیان هم به تقیه در نماز جماعت اهل سنت شرکت می کرد. فعالیت های او در کمیسری عالی سازمان پناهندگان در ژنو را هم باید در راستای ایجاد دولت مورد علاقه اش، دولتی که تنها پادزهر سامی ستیزی باشد، دانست. دریکی از گزارش های ساواک اشاره شده است:

«... آقای امیر عباس هویدا به پشتیبانی بیت العدل اعظم مدت سیزده سال بر ایران حکومت کرد و جامعه بهائیت به پیشرفت های قابل توجهی رسید و افراد متنفذ بهایی پست های مهمی را در ایران اشغال کردند و پولهای مملکت را به خارج فرستادند. »

 هویدا بهائیان را بر دیگران برتری داد و پس از رسیدن به منصب صدارت گروهی از وزرای بهایی را جایگزین گروهی دیگر کرد.ازجمله فرخ رو پارسای را وزیر آموزش و پرورش کرد.هم چنین اظهارات حسن ارفع در باره انتقال هویدا از ترکیه نیز گویای این مطلب است. پس از ترکیه هویدا بسیار علاقه داشت تا به دمشق برود و در آن جا فعالیت کندتا تسهیلات بیش تری را برای بهائیان فراهم کند اما به شرکت نفت آمد تا تسهیلات لازم برای کنسرسیوم نفت اسرائیل را که کعبه مقصود بهائیان بود تأمین کند. هویدا تا زمانی که در خارج از کشور بود خدماتش به بهائیان زیاد در داخل کشور بازتابی نداشت اما با ورودش به ایران و ادامه اقداماتش چشم های متعددی او را زیر نظر گرفتند. مثلا حسین کی استوان دخالت مستقیم هویدا در جلوگیری از مالیات دو میلیون تومانی صاحب پپسی کولا که حبیب ثابت پاسال از بزرگان فرقه بهائیت بود افشا کرد. و یا این که پس از تصادفی که در بازگشت از شمال با رانندگی لیلا امامی رخ داد فردی به نام قاسم اشراقی نامه ای به دکتر فرهنگ مهر ارسال کرد که در آن صراحتا به بهائیت هویدا اشاره شده است:«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم دارایی به مناسبت پیشامدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارایی رخ داده، خواهشمند است مراتب تأثر وتأسف اینجانب و برادرانم را به عموم هم مسلکان، بخصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقه ما هستند، ابلاغ فرمایید. احترامات فائقه را تقدیم می دارم. قاسم اشراقی»

دستگیری صوری هویدا

رژیم تصمیم گرفت تا به شکل صوری گروهی از چهره های منفور را دستگیر کند تا عصبانیت مردم کاهش یابد. از جمله این افراد امیرعباس هویدا بود که در تاریخ 17/8/57 دستگیر شد.

در تاریخ18/8/57 در نوفل لوشاتو امام در جواب خبرنگاران در باره  توقیف هویدا فرمودند:«توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد» همچنین فردای آن روز دوباره در جواب خبرنگاران دیگری فرمودند:«تمام این ها تشبثاتی است که هیچ کدام ارزش و واقعیت ندارد. هویدا از شرکاء شاه و یک شریک ضعیفی بود که در خیانت ها با شاه شرکت داشت و شاه ظاهرا هویدا را برای نجات خودش دستگیر کرده است. غرض این است ملت را فریب دهد که می خواهد اصلاحات کند.» و نیز در مصاحبه با روزنامه  لبنانی النهار فرمودند:«گرفتن هویدا و امثال او که در دزدی و فساد شریک شاه بوده اند برای فریب مردم است، این ها هم تأثیری ندارد.»

هنگامی که نیروهای ارتش اعلام بی طرفی کردن و نگهبانان هویدا که ساواکی بودند فرار کردند هویدا فرار نکرد و خودش را تحویل نیروهای انقلاب داد. وی به ظاهر می گفت که من که کاری نکرده ام که نگران باشم اما در واقع وی به این فکر بود که در کودتایی که شکل خواهد گرفت نیروهای انقلابی شکست خواهند خورد و او  قدرت را در دست خواهد گرفت اما این نقشه  او غلط از آب در آمد و این کودتا در 21 بهمن ماه با درایت و تدبیر امام(ره) خنثی گردید .

محکومیت هویدا پس از انقلاب

هویدا پس از تشکیل دو دادگاه به ریاست آقای خلخالی در 18فروردین 58 به اعدام محکوم شد. روز 24 اسفند 1357 دادستان دادگاه انقلاب اسلامی ایران با قرائت کیفرخواستی 16 ماده‌ای علیه امیرعباس هویدا نخست‌وزیر مخلوع رژیم پهلوی، برای وی درخواست اعدام و مصادره اموال کرد .

  بازپرسی از امیرعباس هویدا از بامداد 22 اسفند در محل دادسرای انقلاب اسلامی ایران آغاز شد. هویدا که 13 سال در مقام نخست وزیری و پس از آن در مقام وزارت دربار شاهنشاهی نبض اقتصادی ، سیاسی و کشاورزی ایران را در دست داشت و مسئول بسیاری از نابسامانیها در کشور شد ، با اوج گرفتن مخالفتهای مردم و تظاهرات پراکنده علیه رژیم به دستور شاه و توصیه کارتر از نخست وزیری کناره گرفت و جای خود را به جمشید آموزگار سپرد . شاه بعداً هویدا را به وزارت دربار منصوب کرد . اما هویدا در این مقام کماکان نفوذ تاثیرگذار خود را در دولت حفظ کرد و همین امر باعث اختلاف شدید بین او و آموزگار گردید . هویدا که با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری در خانه اش بازداشت شد و به یک آپارتمان خصوصی در محوطه زندان اوین انتقال یافت ، پس از پیروزی انقلاب توسط مردم بازداشت و به کمیته انقلاب اسلامی اعزام گردید . او از زمان انتقال به کمیته تحت بازجویی قرار گرفت و در فرصتهای مختلف ، به سئوالهای بازجویان کمیته انقلاب پاسخ گفت .  بر اساس پرونده ای که از همین بازجوئیها تشکیل شد هویدا از صبح روز 22 اسفند 1357 در دادگاه حاضر شد و به مدت دو روز به پرسشهای مختلف مسئولان دادگاه پاسخ داد . وی به بسیاری از مسائل و اتهاماتی که به وی وارد شده بود جواب داد اما هرگز خود را مقصر ندانست . هویدا در این محاکمات تصریح کرد هیچ کاری را بدون مشورت و بدون دستور شاه انجام نداده و در مقام نخست وزیری آلت دستی بوده تا فرامین شفاهی و کتبی شاه را اجرا کند .

متن کیفرخواست 16 ماده‌ای دادستان دادگاه انقلاب اسلامی ایران علیه امیرعباس هویدا نخست‌وزیر مخلوع رژیم پهلوی به این شرح است :

دادگاه انقلاب اسلامی ایران ، تهران

آقای امیر عباس هویدا، فرزند حبیب الله، به شماره شناسنامه 3542 صادره از تهران، متولد 1295 وزیر سابق دربار شاهنشاهی منقرض و نخست وزیر اسبق شاه ساقط، تبعه ایران، متهم است به :

1 -  فساد در ارض

2 - محاربه با خدا و خلق خدا و نایب امام زمان(ع)

3 -  قیام علیه امنیت و استقلال مملکت با تشکیل کابینه های دست نشانده آمریکا و انگلیس و حمایت از منافع استعمار گران

4 -  اقدام بر ضد حاکمیت ملی با حفظ سلطه سلطان دست نشانده آمریکا و دخالت در انتخابات مجالس قانون گذاری و عزل و نصب وزرا وفرمانداران با نظر و خواست سفارتخانه های خارجی

5 -  واگذار کردن بی قید و شرط منابع زیر زمینی از نفت و مس و اورانیوم و غیره به بیگانگان

6 -  گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپایی اش بر ایران، منجمله از طریق نابودی صنایع داخلی و تضعیف آنها در برابر رقبای خارجی و تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای خارجی

7 -  پرداخت درآمدهای ملی حاصل از نفت به شاه و فرح و نیز تسلیم این درآمدها به ممالک وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهای بالا و گزاف و شرایط اسارت بازار آمریکا و سایر دول غرب

8 -  نابود ساختن کشاورزی و دامپروری و از بین بردن جنگلها

9 -  شرکت مستقیم در فعالیت های جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم

10 -  دسته بندی با توطئه گران بین المللی در پیمانهای سنتو و ناتو و سرکوبی ملتهای ایران و فلسطین و ویتنام »

11 - عضو فعال سازمان فرماسونری در ایران در لژ فروغی با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصی متهم

12 -  شرکت در خفه کردن و ارعاب مردم حق طلب و استعمار شده ایران با دستگیری آزادیخواهان و کشتار مردم بی دفاع و ضرب و جرح و شکنجه و آزار آنان و نقض آزادی های اساسی انسانی مصرح در قانون اساسی وقت و قوانین موجود، از جمله اعلامیه حقوق بشر و قوانین الهی از جمله با توقیف روزنامه ها و اعمال سانسور در مطبوعات و کتب.

13 -  مؤسس و اولین دبیر کل حزب استبدادی رستاخیز ملت ایران

14 -  اشاعه فساد فرهنگی و اخلاقی و شرکت در تحکیم پایه های استعمار، از جمله شرکت در برقراری مجدد کاپیتولاسیون، یعنی ایجاد قضاوت کنسولی در مورد آمریکائیان

15 -  شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه، در معیت حسنعلی منصور

16 -  دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اکاذیب با انتشار روزنامه های دست نشانده و گماردن سردبیران جیره خوار در رأس نشریات و سانسور اخبار و انتشار اخبار و گزارشهای مجعول که تمام این اقدامات در اجرای توطئه استعمار گران بیگانه و سلطان دست نشانده به منظور اسارت و استثمار هر چه بیشتر ملت ایران بوده است، سلطانی که حسب اقرار متهم، به وسیله آمریکا روی کار آمده است....

نظر به صورت جلسات هیأت دولت و گزار شهای شورای عالی اقتصاد و مقالات و شکایت شاکیان و نویسندگان، از جمله آقای دکتر علی اصغر حاج سید جوادی و فتاوی علما و مراجع تقلید و مندرجات روزنامه ها و اسناد بدست آمده از ساواک و اسناد موجود در نخست وزیری و شهادت دکتر آزمون وزیر کابینه متهم و شهادت آقای جعفریان و آقای نیکخواه در همین دادگاه و اظهارات اقاریر شخصی متهم، چون وقوع جرایم منتسبه قطعی و محقق است، تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام متهم و مصادره اموال وی را از پیشگاه دادگاه محترم دارم - دادستان دادگاه انقلاب اسلامی ایران

منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
انتهای پیام/


| شناسه مطلب: 80119







نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.