qodsna.ir qodsna.ir
به مناسبت 26 اومین سالگرد شهادت فرزند ارشد سید حسن نصرالله

سید هادی نصرالله که بود؟

26 سال پیش در چنین روزی سید هادی نصرالله فرزند ارشد دبیر کل حزب الله لبنان در عملیاتی مقاومتی علیه صهیونیست ها در ارتفاعات موسوم به «جبل الرفیع» به شهادت رسید.

 

به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا) 22 شهریور ماه سال 1376 مطابق با 12 سپتامبر سال 1997 میلادی بود که گروهی 4 نفره از نیرو‌های حزب الله لبنان در حمله‌ای به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در ارتفاعات موسوم به «جبل الرفیع» در  «اقلیم‌التفاح» در جنوب لبنان توانستند ضرباتی به نیرو‌های دشمن وارد کنند منابع خبری در آن زمان اعلام کردند که 4 نظامی صهیونیست در آن عملیات به هلاکت رسیدند.

 

این رزمندگان حزب الله پس از عملیات و هنگام عقب‌نشینی از موقعیت تحت اشغال دشمن، با آتش شدید نیرو‌های صهیونیست که در نزدیکی جبل الرفیع حضور داشتند، روبرو شدند ( برخی منابع حمله بالگردهای نظامی این رژیم را علت شهادت ذکر می کنند)که به جز یک نفر، همگی به شهادت رسیدند و پیکر هر سه آنان به دست نیرو‌های ارتش رژیم اشغالگر قدس افتاد.

 

نظامیان صهیونیست هر سه پیکر را با خود به سرزمین‌های اشغالی منتقل کردند و بدونِ داشتن اطلاع از هویت آنان، تصاویر هر سه پیکر را در تلویزیون رژیم صهیونیستی نمایش دادند. مدت کوتاهی از پخش این تصاویر نمی‌گذشت که مشخص شد یکی از این سه رزمنده شهید، «سید محمدهادی نصرالله» فرزند ارشد سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان است.

 

پیکر شهید هادی نصرالله و 40 شهید دیگر به همراه 60 اسیر، سال بعد در مبادله با جسد نظامی صهیونیست به لبنان بازگشت و در «روضه الشهیدین» گلزار شهدای حزب الله در جنوب بیروت به خاک سپرده شد.

 

 

سید محمدهادی نصرالله که بود

شهید هادی نصرالله در سال 1979 میلادی در لبنان به دنیا آمد. وی در سنین نوجوانی به حزب الله پیوست و با اینکه فرزند دبیرکل حزب الله بود, این موضوع باعث نشد مقررات برای او با دیگران تفاوت داشته باشد.

 

محمد‌هادی در سن چهارسالگی وارد مدرسه «الناصر» و سپس مدرسه «الرسول الاعظم(ص)» در شهر بعلبک در منطقه بقاع شد. پس از انتقال خانواده به بیروت، سید ‌هادی تحصیلات خود را در مجتمع آموزشی «المصطفی» ادامه داد. این مجتمع بزرگ آموزشی زیر نظر حزب‌الله اداره می‌شود. در سال سوم متوسطه و در حالی که بیش از 15 سال نداشت، با موافقت پدر، به طور موقت ترک تحصیل کرد تا به صفوف رزمندگان مقاومت اسلامی بپیوندد. 

 

حضور در صفوف مقاومت عضویت در تشکیلات حزب الله مستلزم طی مراحل شدید گزینش امنیتی بود که این کار در مورد افرادی مانند هادی نصرالله (پسر سیدحسن نصرالله) در زمان ورودش به حزب الله نیز انجام شد. مسئولان حفاظت اطلاعات حزب الله او را خواستند و درمورد او تحقیق کردند. او با لبخند پاسخ داد: «من پسر سیدحسن نصرالله هستم.» در جوابش گفته شد: «مهم نیست. اطلاعات شخصی ات را بنویس.» هادی نصرالله پیش پدر خود می رود و به او می گوید: «پدر شما دستور دادید که من را اذیت کنند و اجازه ورود به گروه را به من ندهند.» سیدحسن نصرالله در پاسخ گفت: «سیستم مقاومت این گونه است باید جوابگو باشید.» و به این ترتیب سید هادی نصرالله مجبور شده بود 14 صفحه در مورد خود بنویسد.

 

حضور در صفوف مقاومت و میدانهای رزم، همه توجه و تلاش محمدهادی را به خود معطوف کرده بود و بسیاری از روزهای عمر خود را در جبهه‌های جهاد و قهرمانی سپری ‌کرد و با ارتفاعات «جبل صافی» و «اللویزه» و «ملیتا» انس ‌گرفت.

 

هرگاه به شهر و خانه باز می‌گشت، بیش از دو یا سه روز در خانه نمی‌ماند. زیرا تاب دوری از دوستان همرزم خود را نداشت و دوری از آنها را با راز و نیاز با پروردگار و دعا و تلاوت قرآن جبران می‌کرد.

 

محمدهادی در روز چهارم آوریل سال 1997 با دختر شیخ علی خاتون، پیمان زناشوئی بست. او در دوران نامزدی تلاش کرد از همسرش بانویی نمونه بسازد. سید محمدهادی نصرالله که یکی از رزمندگان مقاومت اسلامی بود و هر لحظه امکان داشت به فیض شهادت نایل شود، کوشید همسرش را برای چنین روزی آماده کند و سرانجام تلاش های او به ثمر رسید.

 

خانواده نصرالله اندکی پیش از اعلام شهادت هادی، متوجه می‌شوند که او همراه رزمندگانی بود که در جبل الرفیع حضور داشتند. با این حال، سیدحسن نصرالله و همسرش پس از اعلام هویت سیدهادی تأکید کردند که تنها در صورت بازگشت دیگر اسرا و پیکر‌های شهدای لبنانی حاضر به دریافت پیکر هادی در برابر تحویل اجساد و وسایل غنیمت گرفته شده از رژیم صهیونیستی در عملیات «انصاریه» هستند. سرانجام پیکر سیدهادی و دو همرزمش «علی کوثرانی» و «هیثم مغنیه» به همراه بسیاری از شهیدانی که طی عملیات تبادل سال 1998 به لبنان برگشتند، در گلزار شهدای منطقه «غبیری» در جنوب بیروت موسوم به «روضه الشهیدین» یا «قبر دو شهید» دفن شد.

 

سید حسن نصرالله در مورد لحظه وداع با فرزند ارشدش گفت: آخرین روزی که او را دیدم، گفت «بابا عملیاتی در پیش است و ممکن است اجازه دهند در آن شرکت کنم» و با من وداع کرد. با حالت خاصی این را گفت، آن هم برعکس همیشه که از خودش و کارهایی که در مقاومت می کند به من و کسی چیزی نمی گفت. تعجب کردم و در خداحافظی برایش آرزوی موفقیت داشتم.


دبیرکل حزب الله افزود: معمولا برای عملیات هایی که در داخل نوار اشغال شده(منطقه اشغال شده لبنان در مرز با فلسطین اشغالی) انجام می گرفت، اذن من را می گرفتند و از چگونگی و تعداد نیروها هم مرا با خبر می کردند. من عملیات ها را فرماندهی نمی کردم، اما هر چند ساعت یکبار از روند هر عملیات به من اطلاعات می دادند. با شروع عملیات ما از لحاظ روحی با رزمندگان بودیم و برایشان دعا و نماز می خواندیم و برای آنها صدقه می دادیم.


نصرالله ادامه داد: در طول چند سال این روند عادت شده بود، هر 4-5 ساعت می آمدند به من می گفتند مثلا رزمنده ها پیشروی کردند، سالم هستند یا شهید شدند یا اسیر، کارشان پیش رفته یا نرفته و از این دست اطلاعات. اما در آن عملیات هر نیم ساعت من را در جریان می گذاشتند، می آمدند و می گفتند اولین رزمنده شهید شد، ارتباط ما قطع شد. خب عملیات مهمی هم بود در منطقه «جبل الرفیع» ، اما چنین دقت و جزئیات تعجب برانگیز شد.


سید مقاومت گفت: یاد حرف هادی افتادم که موقع خداحافظی گفت ممکن است در عملیاتی مهم به او اجازه دهند جلو برود، احساس کردم که این همان است و هادی هم جزو شهداست و پیکرش هم به دست اسرائیلی ها افتاده است. بنابراین خودم را آماده کردم ولی از آن‌ها نپرسیدم هادی بین آن جوان هاست یا خیر. چرا که این جوانان برای من مثل هادی بودند.

 

انتهای پیام/ع.غ/25

 

 


| شناسه مطلب: 379983