qodsna.ir qodsna.ir

چرا پیروزی نهایی ملت فلسطین
تاکنون به تاخیر افتاده است؟

«احمد رضا روح الله زاد»

 

احمد رضا روح الله زاد-خبرگزاری قدس(قدسنا):

 

از زمان شروع نخستین اقدامات برای ایجاد رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین، ملت فلسطین وارد عرصه مخالفت و مبارزه با این پدیده شوم و خطرناک شد. فلسطینیان علی رغم همه مبارزات و ایثارهایی که در این عرصه کردند ولی موفق به جلوگیری از اشغال فلسطین و تاسیس این رژیم اشغالگر نشدند. پس از تاسیس اسرائیل نیز ملت فلسطین ساکت ننشستند و همچنان مقاومت به عنوان یک گزینه آنها برای پایان اشغال وطن و حذف اسرائیل از جغرافیای منطقه بوده است اما تاکنون در این مهم موفق نشده اند و همچنان وطن قدسی در اشغال صهیونیست ها قرار دارد. حال این سوال مطرح است که موانع دخیل در عدم موفقیت و تأخیر در پیروزی نهایی ملت فلسطین کدام ها هستند؟


در پاسخ به این سوال باید به سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی آن هم در سه بعد زمانی قبل و بعد از اشغال فلسطین و تاسیس رژیم صهیونیستی نیز پس از انقلاب اسلامی ایران توجه داشت.


الف : از زمان شروع اقدامات تاسیسی اسرائیل تا تاسیس


1-بعد داخلی: در این دوره سرزمین فلسطین جزئی از امپراطوری عثمانی محسوب می شد. با توجه به مقاومت امپراطوری در مقابل خواسته صهیونیست ها و قدرت های استعماری، در آغاز ملت فلسطین چندان به تحولات مرتبط که در عرصه سیاسی و حکومتی پیگیری می شد آگاه نبوده و به همین دلیل واکنش هم چندان قوی و گسترده دیده نمی شود اما به مرور با توجه به ضعفی که امپراطوری دچار آن شده و شورش های تجزیه طلبانه تحت لوای تشکیل یک کشور یکپارچه عربی با فراگیری جغرافیایی( سوریه، لبنان، عراق، اردن، شبه جزیره عربستان و سرزمین های شمال افریقای امپراطوری به رهبری مصر) آن را کاملا تحلیل برده بود و این موضوع فرصتی برای انتقال یهودیان به فلسطین و اسکان آنها ایجاد کرده بود، شاهد مخالفت ها و اقداماتی علیه پروژه صهیونیسم و تشکیل وطن یهودی در جامعه فلسطینی هستیم. پس از اشغال  فلسطین توسط ارتش استعماری بریتانیا و استقرار دولت سرپرست و اقدامات آن دولت برای تمهید اشغال زمین های فلسطین توسط یهودیان منتقل شده و سازماندهی نظامی و سیاسی آنها شاهد اقدامات عمیق تر و گسترده تری از سوی فلسطینی ها هستیم که شکل گیری قیام های مکرر مانند قیام براق و یا اقدامات مسلحانه گروه شهید عزالدین القسام نمونه هایی از این اقدامات ملت فلسطین هستند اما در همین زمان بودند افرادی که از اهداف پروژه صهیونیسم آگاهی نداشته و به نوعی با قیام مردمی همراهی نمی کردند.


2-بعد منطقه ای: قبل از تاسیس رژیم صهیونیستی شرایط خاصی  بر منطقه حاکم بود. صهیونیسم از طریق استعمار انگلیس در میان قبایل و عشایر مختلف امپراطوری عثمانی نفوذ کرده و ضمن تسلیح و آموزش آنها این قبایل را علیه امپراطوری به شورش تشویق کرده بودند. بر این اساس این جریان های شورشی در لوای استقلال طلبی و تشکیل امپراتوری عربی علیه دولت مرکزی اقدامات مسلحانه را در پیش گرفته بودند و بر این اساس به موضوع انتقال یهودیان به فلسطین که با هدف تغییر بافت جمعیتی و اشغال تدریجی آن صورت می گرفت بی توجه بودند. جریان استعمار حتی در همسایه شرقی امپراطوری عثمانی یعنی ایران به شدت فعال بود و از طریق بی ثبات سازی سیاسی و اجتماعی تلاش کرد تا جامعه ایران نیز نگاهی فراتر از تحولات داخلی نداشته باشد. در چنین شرایطی که بر منطقه حاکم بود موضوع فلسطین اساسا برای رهبران سیاسی منطقه ای جذابیت نداشت. موضوعی که موجب شد تا جامعه فلسطین در مقابل طرح صهیونیستی تنها بماند.


3- بعد بین المللی: قدرت های استعماری یا همان جریان سلطه قرن ها به دنبال سطله بر منطقه بودند و به همین دلیل جنگ های متعددی را بر منطقه تحمیل کردند. حمله فرانسه به مصر که آن زمان تحت حاکمیت امپراطوری عثمانی بود و اشغال آن شاخص مهمی در این ارتباط محسوب می شود و حتی ناپلئون بناپارات امپراطور فرانسه طی یک دعوت نامه رسمی از رهبران یهودی اروپا درخواست کرد تا به فلسطین آمده و با کمک ارتش فرانسه یک دولت یهودی در آن تشکیل دهند. بعدها انگلیس همین سیاست را ادامه داد و با نفوذ در میان رهبران قبایل عرب مانند شریف حسین که حاکم مکه بود و یا آل سعود که در حجاز بودند زمینه تضعیف امپراطوری و تجزیه آن را مهیا کردند. در سال 1917 همین قبایل شورشی عرب در جنگ با والی ترک فلسطین نیروهای عثمانی در فلسطین را شکست داده و بعد فلسطین را به نیروهای استعماری انگلیس به فرماندهی ژنرال آلن بی تحویل دادند واز این زمان فلسطین رسما در اشغال انگلیس قرار گرفت. پس از جنگ اول جهانی هم در کنفراس ورسای پاریس جامعه ملل متحد یا در واقع ستاد قدرت های استعماری به انگلیس مأموریت داد تا در فلسطین دولتی سرپرست تشکیل داده و مهمترین مأموریت آن را هم اجرای اعلامیه بالفور قرار داد که در آن تاکید شده بود که دولت انگلیس خود را موظف به تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین می داند. دولت انگلیسی سرپرست هم یهودیان را در حجم وسیعی به فلسطین منتقل کرد، فلسطینیان را خلع سلاح و هر اعتراضی را به شدت سرکوب کرد و در نهایت زمینه را برای تاسیس یک دولت یهودی نهایی کرد.


ب: از زمان تاسیس اسرائیل تا انقلاب اسلامی ایران


-بعد داخلی: پس از ایجاد دولت صهیونیستی در سال 1948 در سرزمین فلسطین که همراه با اشغالگری گسترده و قتل عام سازمان یافته فلسطینیان بود قریب یک میلیون فلسطینی که توسط دولت سرپرست استعمار انگلیس خلع سلاح شده بودند و تمام قیام های آنها با همکاری مشترک نظامیان انگلیس و شبه نظامیان تروریست صهیونیست مانند اِرگون، هاگانا، پالماخ و اشترن شدیدا سرکوب شده بود (این شبه نظامیان توسط دولت سرپرست انگلیس و طی 30 سال تجهیز، تسلیح، آموزش و سازماندهی شده بودند) از خانه و کاشانه خود آواره شدند. بنابراین شرایط آوارگی و نیز خلع سلاح یکی از مهمترین موانع موفقیت فلسطینیان در مقابل اشغالگری صهیونیست ها به شمار می آمد. همچنین با توجه به قطب بندی جهانی به اردوگاه چپ به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه راست به رهبری امریکا از آنجا که بسیاری از کشورهای خط مقدم درگیری با اسرائیل به اردوگاه چپ وابسته بودند، گروه های فلسطینی هم متأثر از این کشورها مبارزه با رژیم صهیونیستی را بر اساس تفکر مارکسیستی شروع کردند موضوعی که موجب عدم فراگیری مبارزه و بعضا اختلافات در راهبردها و تاکیتک های مبارزاتی آنها شد. همچنین با توجه به نفوذی که کشورهای عربی منطقه بر این گروه ها داشتند ناگزیر متأثر از انتخاب های سیاسی آنها در ارتباط با موضوع فلسطین بودند. همین امر به مرور موجب شد تا آرام آرام گروه ها سقف مطالبات خود را از آزاد سازی وطن از اشغال به ضربه زدن به اشغالگران صهیونیست و گرفتن بعضی از امتیازات در پرتو عملیات های ضد صهیونیستی تنزل دهند. بعدها شاهد شکل گیری ریزش های شدید در میان مبارزان فلسطینی و نیز ظهور جریان سازش فلسطینی در این فرایند شدیم. البته این گروه های فلسطینی بیشتر در خارج از جغرافیای فلسطین حضور داشتند و همین امر هم یکی دیگر از موانع عدم دستیابی به موفقیت علیه اسرائیل به شمار می آید.


-بعد منطقه ای: پس از جنگ اول جهانی جغرافیای یکپارچه امپراطوری عثمانی از هم گسست و بر نقشه منطقه مرزهای جدیدی ترسیم شد و کشورهای زیادی پدیدار شدند. این کشورها که با مساعدت استعمار و از طریق اِعمال زور در جغرافیایی که استعمار برای آنها تعریف و مشخص کرده بود، به قدرت رسیده و ناگزیر به وابستگی به قدرت های استعماری بودند. هر چند پس از اعلام تشکیل دولت یهودی در فلسطین مجموعه ای از این کشورها وارد جنگ با اسرائیل شدند اما به دلیل خیانت رهبران سیاسی و نظامی که عُمال استعمار بودند عملا نه تنها موفقیتی را کسب نکردند بلکه با خلع سلاح ملت فلسطین و سپس متارکه جنگ با اسرائیل عملا جامعه فلسطین را در مقابل اشغالگران تنها و بی سلاح رها کردند. نهایتا با قرارداد کمپ دیوید عملا جنگ علیه اسرائیل را پایان دادند و زمینه های محدود سازی فعالیت گروه های فلسطینی را تشدید کردند.


-بعد بین المللی: در بعد بین المللی قدرت های استعماری با توجه به نظام بین المللی شکل گرفته پس از جنگ دوم جهانی و نفوذی که در شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان حق وتو برای خود تعریف کرده بودند، ضمن اینکه سرزمین فلسطین را بر اساس قطعنامه 181 به یهودی و فلسطینی تقسیم کردند، پس از اعلام تاسیس دولت یهودی در فلسطین در سال 1948 فورا آن را به رسمیت شناخته و خود را موظف به حمایت همه جانبه  سیاسی، مالی، اقتصادی، نظامی از رژیم جعلی صهیونیستی کردند. این قدرت ها از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل هر اقدام سیاسی علیه اسرائیل را رد کردند و عملا این رژیم را در مقابل تهدیدات فلسطینی و غیر فلسطینی صیانت کردند و ضمن فشار به دولت های منطقه ای عملا موجب گسترش قدرت اسرائیل در منطقه شدند.


ج: از انقلاب اسلامی ایران تاکنون


-بعد داخلی: تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جامعه فلسطین با توجه به روند تحولات خود را نا امید از آزاد سازی وطن از اشغال می دید و با توجه به حمایت های بین المللی که از اسرائیل می شد و نیز عقب نشینی های معنا دار رژیم های عربی از آرمان فلسطین و ورود گروه های مبارز فلسطین که در سازمان آزادی بخش فلسطین جمع شده بودند،به فرایند گفتگو با دشمن صهیونیستی، امید به موفقیت از جامعه فلسطینی رخت بر بسته بود. در چنین شرایطی ملت ایران با انقلاب خود موفق شد یک نظام وابسته منطقه ای و هم پیمان با اسرائیل را سرنگون و یک نظام انقلابی مبتنی بر مردم سالاری و اسلام ایجاد کند. نظام انقلابی و اسلامی ایران خود را مکلف بر پیگیری اراده ملت ایران در ارتباط با آزاد سازی فلسطین می دید و در نخستین گام سفارت اسرائیل در تهران را تعطیل و 8 روز پس از پیروزی انقلاب و در حالی که هنوز نوع نظام ایران تعیین نشده بود سفارت فلسطین را در محل سفارت صهیونیستی دایر کرد. این انقلاب که بر پایه آموزه های اسلامی و حضور فراگیر مردم مسلمان پیروز شده بود، نور امیدی در جامعه رو به تسلیم فلسطین پاشید و این جامعه دریافت که دارای ظرفیت قدرتمندی است که در تقابل با دشمن صهیونیستی آن را وارد میدان نکرده است. لذا شاهد گسترش حضور مردم در پیگیری از آرمان آزاد سازی وطن  خصوصا در قالب دو سازمان مردمی و دینی جهاد اسلامی و حماس هستیم. نتیجه این الهام پذیری انتفاضه اول فلسطین بود که صهیونیست ها را وادار کرد تا برای نخستین بار در برابر ملت فلسطین عقب نشینی کنند و حاضر به قبول هویت فلسطین و فلسطینی شوند. اما این پذیرش هویت فلسطینی از سوی اسرائیل همراه با تحمیل شرایط جدیدی بود و آن اینکه صهیونیست ها موفق شدند جریان سازش فلسطینی را سازماندهی کرده و به عنوان بازوی پلیسی خود جهت افزایش هزینه های مقاومت به جامعه فلسطین تحمیل کرده و از این طریق بخش وسیعی از هزینه های امنیتی خود را کاهش دهند. در حال حاضر بزرگترین مانع موفقیت جامعه فلسطین همین جریان است که تحت عنوان تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس همکاری های گسترده امنیتی با اسرائیل علیه ملت فلسطین و محور مقاومت دارد و منافقانه زمینه را برای اجرای سیاست های گام به گام صهیونیست ها در یکسره سازی شرایط در جغرافیای فلسطین مهیا می سازد.


-بعد منطقه ای: واحدهای سیاسی که از تجزیه امپراطوری عثمانی در غرب آسیا و شمال افریقا شکل گرفت، از آنجا که بر اساس طرح استعماری سایکس – پیکو بوده تمام رژیم های حاکم بر آنها نه بر اساس اراده ملت ها و در یک فرایند قانونی بلکه بر پایه غلبه قهری و با کمک جریان استعمار شکل گرفته است، به دلیل وابستگی به استعمار ناگزیر از پیروی از سیاست های قدرت های استعماری در باره منطقه هستند. اگر در سال های 1948 و 1949 شاهد تشکیل ارتش های عربی برای آزاد سازی فلسطین و حذف اسرائیل هستیم در واقع آنها هم تحت فشار افکار عمومی ناگزیر از این اقدام بودند و هم اینکه احساس کردند تاسیس اسرائیل خلاف توافق های اولیه ای آنها با استعمار بوده است زیرا استعمار با آنها توافق کرده بود که در مقابل کمکی که آنها به استعمار در فروپاشی امپراطوری عثمانی می کنند در کل منطقه عربی یک دولت عربی مستقر شود. بر همین اساس خواستند تا اسرائیل در منطقه قوام نگرفته شرایط را به نفع خود تغییر دهند اما غافل بودند که استعمار هم در ساختار سیاسی و هم در ارتش های عربی نفوذ کرده و اجازه تغییر شرایط به آنها نمی دهد. در حال حاضر همین واحد های سیاسی وابسته به استعمار در جهت مخالف آرمان فلسطین رفتار می کنند. آنها چندین دهه است که با رژیم صهیونیستی همکاری دارند و حتی بسیاری از ترورهایی که توسط سازمان های جاسوسی اسرائیل علیه نیروهای مقاومت انجام شده است با همکاری همین رژیم های وابسته بوده است. همین رژیم ها جمعه سیاه سال 1970 در اردن را خلق کردند. همین رژیم ها علیه حزب الله لبنان که نخستین پیروزی های نظامی علیه اسرائیل را تقدیم جهان عرب کرد توطئه کردند. همین رژیم ها در محاصره ظالمانه غزه مشارکت دارند. همین رژیم ها کمک به فلسطین را مشروط به شرایط ذلیلانه کرده اند. همین رژیم ها در سه جنگ سال های 2008 و 2012 و 2014 به اعتراف خانم تیزیپی لیونی وزیر امورخارجه وقت اسرائیل هماهنگ شده بودند تا افکارعمومی را کنترل کنند و حرکت های اعتراضی علیه اسرائیل را خاموش کنند. در حال حاضر همین رژیم ها بر اساس دستور العمل دونالد ترامپ در نشست ریاض، علیه محور مقاومت در کنار امریکا و اسرائیل قرار گرفته اند و فرایند خائنانه عادی سازی و تثبیت اسرائیل را در چارچوب معامله قرن دنبال می کنند.


-بعد بین المللی: با انقلاب اسلامی در ایران حیات جدیدی در جوامع اسلامی منطقه شروع شد. انقلاب مهمترین پایگاه منطقه ای امریکا را از بین برده بود و منادی استقلال خواهی و رهایی منطقه از سلطه بود. زیرا جامعه انقلابی ایران به درستی دریافته بود که استقلال واقعی که در بستر آن امنیت و منافع ملی ایران تامین می شود، تنها از طریق همگرایی منطقه ای و تخلیه منطقه از حضور و نفوذ قدرت های استعماری و عدم مداخله آنها قابل حصول است و اسرائیل به عنوان مهمترین عنصر واگرایی منطقه از سوی استعمار  ایجاد شده است لذا مقابله با اسرائیل و آزاد سازی فلسطین از اشغال را به عنوان یکی از مهمترین اولویت های خود قرار داد تا از بستر آن در جهت کسب استقلال واقعی و کسب بیشترین منافع و امنیت ملی حرکت کند. جریان سلطه به عینه مشاهده کرد با انقلاب اسلامی دو اتفاق مهم رخ داده است؛ اول آنکه غرب یکی از مهمترین پایگاه های خود در منطقه را از دست داده است و دیگر آنکه این انقلاب با قرار دادن آزاد سازی فلسطین،  سقوط یکی دیگر از پایگاه های مهم منطقه ای آن را با توجه به اهمیتی که برای منافع و امنیت ملی ایران دارد، هدف قرار داده است و طبیعی بود که با حذف اسرائیل به عنوان عنصر اصلی واگرایی در منطقه، دیگر پایگاه های منطقه ای یعنی رژیم های وابسته هم از دست می رفتند. لذا تمام تلاش خود را برای شکست انقلاب اسلامی به کار گرفت. جنگ تحمیلی 8 ساله علیه ایران، کودتای نوژه، حمله طبس، ترور هدفمند و کور ایرانی ها، ایجاد غائله های تجزیه طلبانه در نقاط مختلف کشور، حمایت از اشرار مرزی، گسترش مواد مخدر، بلوکه کردن اموال ایران، برقراری رژیم های تحریمی علیه ایران، مدیریت شورش های اجتماعی از جمله این اقدامات بوده است تا انقلاب اسلامی شکست بخورد. استعمار به این نتیجه رسیده یکی از مهمترین مولفه های موفقیت ایران در مقابل تلاش های آنها حمایت صادقانه و مستمر و قوی از فلسطین بوده است و بر این اساس پاک کردن صورت مسئله وموضوع تثبیت اسرائیل در منطقه در دستور کار قرار گرفته است و این تثبیت تنها در زمانی واقع خواهد شد که مسئله فلسطین حذف شود. معامله قرنی که اخیرا از سوی رئیس جمهور امریکا رونمایی شد در واقع همین هدف را دنبال می کند.


بنابراین باید گفت مهمترین عوامل موثر در عدم موفقیت ملت فلسطین در جریان آزاد سازی وطن از اشغال، در بعد داخلی عدم انسجام و وحدت جامعه حول مقاومت است. وجود جریان سازش در این جامعه که در واقع یک جریان خائن به شمار می رود مهمترین نقش را در افزایش هزینه های ملت فلسطین در راه آزاد سازی وطن دارد و به نظر می رسد ملت فلسطین باید برای یکبار و همیشه این جریان خائن را از معادله فلسطین قهرا حذف کند.


در سطح منطقه نیز رژیم های وابسته و خائن منطقه ای نیز همواره به عنوان یک مانع در موفقیت فلسطین بوده اند. تردیدی نیست که این رژیم ها که به دلیل وابستگی بیشترین حقارت را برای ملت های خود آورده اند بزرگترین مانع منطقه ای در راه آزاد سازی فلسطین محسوب می شوند زیرا به دلیل وابستگی به جریان استعمار منادی واگرایی منطقه ای بوده و اجازه نمی دهند ظرفیت های منطقه ای در جهت آزاد سازی قبله اول جهان اسلام بسیج شوند. هرچند رابطه سرکوبگرانه این رژیم ها با مردم خود و نیز حمایت هایی که از سوی قدرت های استعماری دریافت می کنند، آنها را امیدوار کرده است اما همانطور که موج بیداری که در سال 2011 شروع شد، نشان داد جوامع شرایط فعلی را نمی تواند تحمل کند و به زودی باید شاید قیام گسترده،عمیق و سازمان یافته این جوامع علیه نظانم های وابسته باشیم و بی تردید در آن زمان شاهد وحدت جوامع منطقه و بسیج توانمندی ها برای آزاد سازی فلسطین خواهیم بود.


در سطح بین المللی نیز با آنکه هنوز جریان سلطه و به تعبیر امام خمینی(ره) جریان سیاسی – اقتصادی صهیونیسم دارای نفوذ و تاثیر است و همین امر مهمترین مانع موفقیت ملت فلسطین در سطح بین المللی محسوب می شود اما تحولات نشان می دهد که شرایط جدیدی در حال رقم خوردن است و نظام بین الملل در حال پوست اندازی است و نظم بین المللی نوینی در آینده شکل خواهد گرفت که در آن بسیاری از قدرت های فعلی و موثر بین المللی جای خود را به قدرت های نوپدید خواهند داد. شکل گیری مجموعه هایی مانند بریکس و شانگهای نیز تلاش کشورها برای خارج کردن خود از سلطه دلار به عنوان عامل اصلی بسط هژمون جهانی امریکا و گسترش انزوای روز افزون امریکا شاخص های مهمی در این ارتباط محسوب می شوند. بی تردید همانطور که امام خمینی(ره) پیش بینی کرده بود این قرن قرن اسلام و قرن پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است.

 

انتهای پیام/م.ح