جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir
با بررسی یادداشت های فرمانده صهیونیست و اسناد قدیمی عبری؛

ایلان پاپه: انسان زدایی در فلسطین در مقیاس گسترده صورت گر فته است/ حقایق پنهان در دروغ های اسرائیل

طی این مقاله که توسط "ایلان پاپه" نوشته شده، به عمق جنایت های صهیونیست ها در بدو تاسیس رژیم جعلی اسرائیل و تاریخ نگاری این وقایع در اسناد اسرائیلی پرداخته شده است.

به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا) ایلان پاپه  مورخ و فعال اجتماعی اسرائیلی و استاد دانشکدهٔ علوم اجتماعی و مطالعات بین‌الملل در دانشگاه اگزتر انگلیس در مطلبی در پایگاه   The Electronic Intifada  نوشت:

 

غم و درد بزرگی بر همه چیره شده بود. قافله ها، یکی پس از دیگری، به سوی مرزهای لبنان رهسپار بودند. قافله هایی که روستاهای خود و وطن آباء و اجدادی خود را پشت سر می گذاشتند و در آشفتگی تمام به سوی سرزمینهایی بیگانه در حال حرکت بودند. زنها، فرزندانشان و کودکان همه به آرامی و محزون، بدون آنکه به چپ و راست بنگرند، بسوی شمال در حرکت بودند. زنی بود که نمی توانست شوهرش را پیدا کند، کودکی بود که نمی توانست پدرش را...، هر چیزی که میتوانست گام بردارد در حال حرکت بود، می گریخت و نمی دانست چه باید کرد، نمیدانست به کجا میرود.

 

وسایل و لوازم زندگی آنها در حاشیه راه ریخته بود؛ هرچه بیشتر راه می رفتند بیشتر به ستوه می آمدند. چیزی نمانده بود که توان راه رفتن را از دست بدهند. همه چیز را از روی دوش و بدن خود می انداختند: در تلاشی برای زنده ماندن، و فرار از وطن ... پسری را دیدم که دو الاغش را به پیش می راند و به سوی شمال میرود. پدر و برادر او در جنگ جان باخته بودند. مادرش را گم کرده بود... از مسیر روستاهای "سعسع" و "تربیخا" گذشتیم. مردی بلند قد خم شده بود و زمین سنگی را می شکافت. به تماشایش ایستادم. حفره‌ای کوچک زیر درخت زیتون دیده می شد که با ناخن های دستهایی برهنه کنده شده بود: مرد جسد نوزادی را که در آغوش مادرش مرده بود در حفره گذاشت. نوزاد در خاک مدفون شد و قبرش را با سنگ های کوچکی پوشاند. مرد سپس به راه خود به سمت شمال ادامه داد. پشت سر او همسر خم شده اش قدم برمی داشت. آنها پشت سرشان را نگاه نمیکردند. به سمت پیرمردی دویدم که روی صخره ای در حاشیه راه غش کرده بود. هیچ یک از آوارگان جرات نمی کرد به او کمک کند... هنگامی که به کفر برعم رسیدیم همه در مسیر دره ای که به سمت شمال می رود، فرار می کردند. با بچه هایشان و لباسهایی را که میتوانستند باخود حمل کنند. روز بعد آنها بازگشتند. لبنان به آنها اجازه ورود نداده بودند. هفت نوزاد در سرما یخ زدند و جان دادند.

 

این گزارش تلخ و محزون کننده (از وضعیت آوارگان فلسطینی ۱۹۴۸) نوشته یک فعال حقوق بشر یا یک بازرس سازمان ملل متحد یا یک روزنامه نگار ناظر نیست. این نوشته موشه کارمل است که در کتاب "کمپین های شمالی" - که اولین بار در سال 1949 منتشر شد  - چاپ شده است. او در پایان اکتبر 1948 به الجلیل سفر کرد. سپس در جریان واقعه نکبت فرماندهی عملیات حیرام را بعهده گرفت. در این عملیات نیروهای اسراییلی بدترین جنایتهای ممکن را مرتکب شدند.

 

جنایت پاکسازی نژادی فلسطین آنچنان شدید بود که برخی از صهیونیست های مشهور آنرا مشابه جنایات نازیها بشمار آوردند. از سال 1948 به بعد می توان در لا به لای قفسه های خانه های یهودیان اسرائیلی کتاب کارمل و ده ها کتاب مشابه – کتابهای تیپ نظام خاطرات و تاریخ های نظامی – را یافت. بازبینی آنها یک حقیقت ابتدایی را فاش می سازد: این امکان وجود داشت که "تاریخ جدید"  1948 بدون نیاز به هر گونه سند محرمانه ای نوشته شود. اما چنین اقدامی در صورتی  ممکن است که به تعبیر خودم این متن های آشکار با عینکهای غیر صهیونیستی خوانده شوند. برای مقابله با این قول مشهور - که امروزه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد – که تاریخ  را فاتحان می نویسند راه های زیادی وجود دارد: یکی از این روشها این است که نوشته های فاتحان بازبینی و حقایق مستتر در آنها کشف شود. از این طریق دروغها، مطالب ساختگی و فریبکاریهای کمتر شناخته شده آنها افشا می شود.

 

بازخوانی این کتاب های آشکار ( نه محرمانه) درباره واقعه نکبت، که بیشتر آنها نوشته خود اسراییلی هاست، تصویر کامل آن واقعه را بر روی تاریخ نگاری جدید باز می کند. البته (دسترسی به) اسناد محرمانه نیز موجب میشود این تصویر با وضوح بیشتری دیده شود. این تاریخ تجدیدنظرطلبانه میتوانست در هر لحظه ای از تاریخ، از 1948 تاکنون نوشته شود اگر تاریخ نویسان از عینکی انتقادی برای فهمیدن این متون استفاده می کردند. بازخوانی این متون آشکار، در کنار تاریخ شفاهی بی شماری که از بربریت به کار رفته در نکبت وجود دارد، گویای فاجعه عظیمی است.

 

بربریتی که در بطن جمعیت مهاجرین (یهودی) در طول سالهای شکل گیری پروژه اشغال (فلسطین) پیدا بود اما گاهی توسط زبان خشک و منحرف کننده سندهای نظامی وسیاسی پوشیده میشد. منظورم این نیست که اهمیت اسناد طبقه بندی شده را زیر سوال ببرم. این اسناد برای دانستن آنچه گذشته اهمیت دارند. با این وجود، منابع آشکار و تاریخ شفاهی برای فهم ابعاد آنچه اتفاق افتاده بسیار مهم هستند. دی ان ای اصلی پروژه های صهیونیستی و پاکسازی نژادی سال 1948 در چنین بازخوانی کشف و برملا می شود.

 

انسان زدایی در مقیاس گسترده

 

به عنوان مثال، گزارش کرمل را ببینید. چگونه ممکن است کسی شاهد چنین جنایتهایی باشد و دلسوزانه بنویسد؟ سرنخ این مسئله در یک جمله دیگر گزارش کرمل مشخص است: و سپس متوجه پسربچه ای کاملا برهنه شدم که هنگام رد شدن به ما لبخند زد. مزاح آلود است اما وقتی از کنار او می گذشتم برهنگی او موجب شد تعلق او (به اعراب) را نبینم. من فقط یک انسان می دیدم.  “برای لحظه ای بسیار استثنایی، با آن کودک فلسطینی مانند یک انسان رفتار شده بود (البته فقط در متن گزارش). چنین انسان زدایی در اندازه ای که ما شاهد بودیم تنها در جنایات بزرگی مانند پاکسازی نژادی و نسل کشی رخ میدهد. قاعده این بود که کودکان به عنوان بخشی از دشمن در نظر گرفته شوند و به خاطر (فراهم کردن زمینه تاسیس) یک دولت یهودی تصفیه شوند. همچنانکه خود کارمل - یک روز پس از اینکه تور الجلیل را که به تعبیر وی هدف آن آزادسازی بود، به اتمام رساند – به نیروهایش پیام داد:تمام الجلیل، الجلیل اجدادی اسراییل، به دست نیروهای ارتش مقتدر و نابود کننده اسراییل آزاد شد... ما دشمن را از بین بردیم. ما دشمنان را نابود کردیم وباعث فرار آنها شدیم. ما میرون را ]تسخیر کردیم[ گوش هالو ]الجش[ سعسع و مالکیة. ما لانه های دشمن در ترشیحا را نابود کردیم. عیلبون، المغار و رامی، قلعه های دشمن یکی پس از دیگری سقوط کردند.

 

هفتاد سال پس از واقعه نکبت، برای دسترسی به آرشیوهای بسته شده اسرائیل (آشنایی) با زبان عبری تعیین کننده است. متون عبری به وضوح به شما می گوید که منظور از دشمن چیست. دشمنی که فرار کرد و دشمنی که از "قلعه ها" اخراج شد که بود. آنها همان مردمی بودند که کرمل (در گزارش خود) از آنها نوشت و برای (تنها) یک لحظه از رنج آنها متاثر شد.

 

بازگشت؟

 

مهمترین عناصر گفتمانی بکار رفته در این نوع گزارش ها مفاهیم آزادسازی و محو است (شیرور و حصول). در چنین گفتمانی تلاش شده است اشغالگران (فلسطین) بومی سازی شوند و بومیان فلسطینی از طریق نوعی بومی زدایی بیگانه تلقی گردند. این جوهر و ذات یک پروژه اشغالی و کتاب کرمل است که بوسیله اشخاص دیگری بطور کامل آشکار شده است. کرمل اشغال 1948 را به عنوان نجات الجلیل می دید. هدف اقدامات خشونت آمیز علیه فلسطینی ها (از نظر وی) یافتن پناهگاهی برای یهودیها بود. هدف صهیونیسم دگرگونی جمعیت فلسطین و جایگزینی آن با مهاجران یهودی است. در بسیاری از موارد، از نظر او اجرای یک ایدئولوژی ملی رمانتیک بود، شبیه  ناسیونالیسم ایتالیایی و آلمانی متعصب در اواخر قرن 19 که در واقع فراتر از آن است. این پیوند در کتاب های مربوط به تیپ های ارتش اسرائیل روشن است: یکی از این کتابها، «تیپ الکساندرونی» و «جنگ استقلال» است. اشغال سواحل بسیاری در شمال یافا، که شامل 60 روستا می شد، به تیپ نظامی السکاندرین سپرده شده بود. قبل از اشغال روستاها، سربازان در مورد ابعاد تاریخی عملیات خود آموزش داده شدند. روایت ارائه شده توسط فرماندهان در دو فصل از کتاب تکرار می شود. عنوان اولین فصل "گذشته نظامی فضای الکساندرونی" است و با این جمله آغاز می شود: "جبهه ای که تیپ الکساندرونی در جنگ استقلال در آن درگیر شد، در تاریخ نظامی منطقه و ارئتز اسرائیل [اسرائیل بزرگ] منحصر بفرد بود. "

 

کتاب تیپ الکساندرونی به ما می گوید شارون – نام ساحل فلسطین در ادبیات صهیونیستی که یک اصطلاح من درآوردی است که ریشه و اساسی در تاریخ ندارد - "زمینی غنی و کاملا حاصلخیز بود". این کیفیت ارتشهای مهاجم را به اشغال این منطقه از اسرائیل ترغیب می کرد. این بخش از تاریخ لبریز از افسانه های قهرمانی و ادعاها است. بعنوان مثال؛ این همان جایی است که [مردم] اسرائیل تحت رهبری [پیامبر] شومل با فلسطینیان درگیر شدند. عبرانیان همیشه تاریخ، مانند امروز، در مبارزه با دشمنان خود دست پائین را داشتند اما  این روحیه برتر آنها بود که تعادل را به نفع اسرائیل برهم می زد. این کتاب توضیح می دهد در دوره حاکمیت رکن الدین بیبرس، سلطان مملوک، شارون به عنوان سرزمینی کشاورزی نابود شد و تنها زمانی که با اسکان مجدد یهودیان مهاجر آباد شد شارون اعتبار اقتصادی خود را بدست آورد. جالب است بدانیم بیبرس در سال 1260 میلادی در آنجا حضور داشت. بنابراین براساس کتاب تیپ الکساندرونی شارون بیش از 600 سال عاری از سکونت بوده است که در بهترین حالت داستانی ساختگی از تاریخ و ساخته و پرداخته صهیونیسم است.

 

براساس این کتاب شارون در طول دوران عثمانی خرابه ای مملو از مرداب ها و مالاریا بود که تنها به دلیل مهاجرت یهودی ها به اسرائیل در اواخر قرن نوزدهم، توانست رفاه اقتصادی را مجددا تجربه نماید. (براساس این روایت) صهیونیست ها "شارون" را به شکوه سابق خویش بازگرداندند و شارون یکی از مناطق کاملا یهودی در " اریتس اسرائیل تحت قیمومیت" - نامی که کتاب برای فلسطین در زمان قیمومیت انگلستان انتخاب کرده است - شد.

 

روستاها باید نابود شوند

 

پاکسازی نژادی فلسطین در سواحل عبری زمانی که فلسطین تحت کنترل بریتانیا بود آغاز شد. با اینکه بریتانیا در بسیاری از موارد متحد حیاتی صهیونیست ها به شمار می رفت اما امکان اشغال و استعمار فلسطین را برای صهیونیستها با سرعتی که برخی از آنها خواهان انجام آن بودند فراهم نمی کرد. شایان ذکر است که  کتاب  "تیپ الکساندرونی" بریتانیا را در برخی اوقات مانعی ضدانسانی بر سر راه بازگشت یهودیان بشمار می آورد. حضور و سکونت اعراب در منطقه شارون کاملا روشن واشکار بود اما کتاب شارون را به عنوان منطقه ای پیوسته یهودی توصیف کرده است که زیست (کاملا) یهودی آن  توسط روستاهای عربی دور و اطراف مختل شده بود. شرق شارون که منطقه ای کاملا عربی بود تهدیدی برای شهرک های یهودی نشین بشمار می آمد. تهدیدی که باید در هرگونه برنامه ریزی نظامی مورد توجه قرار می گرفت.

 

"تهدید" فوق الذکر ابتدا از طریق حملات پراکنده به این روستاها مورد توجه قرار گرفت. در واقع این کتاب از رابطه خوب و مسالمت آمیز یهودیها و فلسطینی ها تا تاریخ 29 نوامبر 1947 که پس از ان نیز ادامه داشت بود سخن می گوید. و در عین حال در جمله بعدی کتاب به ما می گوید "در آغاز سال 1948، روند ترک اجباری و تخلیه روستاهای جداگانه عرب آغاز شد. شواهد اخراج اجباری (فلسطینی ها) در منطقه سیدان علی (الهرام) با 220 ساکن و قیصریه با 1100 ساکن عرب در اواسط فوریه 1948 روشن است. " در جریان این دو نمونه بزرگ از اخراج (عربهای فلسطین) نیروهای بریتانیایی که حافظان نظم و قانون بودند، دخالتی ننمودند و به تماشای واقعه بسنده کردند. بعدها "در ماه مارس با شدت گرفتن درگیریها، روند تخلیه اجباری هم شدت یافت". تشدید درگیریها با اجرای " طرح دالت" - که طرحی برای نابود کردن روستاهای فلسطینی بود – همراه شد. کتاب تیپ الکساندرونی خلاصه ای از دستورات مربوط به طرح مزبور را ارائه می دهد.

 

این دستورات حاوی وظیفه ای برای مشخص کردن روستاهای عربی بود که باید تصرف و نابود می شدند. براساس این کتاب شمار این روستاها در منطقه براساس طرح دالت ۵۵ روستا بود. شارون عبری در ماه مارس سال 1948، زمانی که این ساحل از همه روستاهای عرب آن بجز 4 روستا "پاکسازی شد"، "آزاد شد". به بیان کتاب بیشتر نواحی مجاور ساحل از روستاهای عربی پاکسازی شد بجز... مثلث کوچکی که روستاهای جبع، عین غزل  و اجزم را جای داده بود. روستاهایی که  مشرف بر جاده حیفا - تل آبیب  بوده و مانند گاو پیشانی سفید دیده می شدند. همچنین عده ای عرب در ساحل تنتوره ساکن بودند.

 

تجزیه و تحلیل عمیق تر این متون و سایر منابع آشکار، ماهیت ساختاری پروژه اشغالی و استعماری نکبت را که تابحال در فلسطین ادامه یافته روشن میکند. تاریخ نکبت نه تنها تاریخچه ای از گذشته بلکه مطالعه بخشی از تاریخ است که تا زمان حیات مورخ ادامه یافته است. دانشمندان علوم اجتماعی  برای بررسی «اهداف متغیر» - یعنی تحلیل پدیده های معاصر – آمادگی دارند اما مورخان، حداقل طوری که به ما گفته اند، برای فهم و دریافت تصویر کامل از وقایع نیازمند فاصله ای زمانی میباشند.

 

براساس ظاهر موضوع به نظر می رسد ۷۰ سال فاصله کافی باشد اما از سوی دیگر این امر مانند تلاشی برای فهم اتحاد جماهیر شوروی و یا فهم صلیبی ها توسط معاصران و نه تاریخ دانان است. پایگایهای حافظه، با استفاده از مفهوم مطرح شده توسط پی یر نورا، و جهش های علمی در سالهای اخیر تنها محصول انتشار اسناد طبقه بندی شده نیست بلکه با تحولات معاصر آن مرتبط می باشد. پروژه های تاریخ شفاهی، و همچنین کتابهای (خاطرات فرماندهان) نظامی، همه منابعی مهم و قابل دسترس می باشند که زمینه نفوذ در ظاهر فریبکارانه مواضع صهیونیستها و سپس اسراییل را فراهم می کنند. آنها به درک این معنا که چرا مفهوم یک دولت دموکراتیک یا دولت استعماری روشنفکرانه ضد ونقیض هستند، کمک می نماید.

 

تاریخ رسمی اسراییل

 

کالبدشکافی تاریخ رسمی اسراییل بهترین راه برای مواجهه با شستشوهای کلامی است که پاکسازی نژادی را به دفاع از خود، سرقت سرزمین را به بازگشت و تدابیر آپارتاید را به نگرانیهای امنیتی تبدیل می کند. احساس می شود پس از سالها تکذیب و انکار، بالاخره تصویر تاریخ نگارانه اسراییل، با همه اجزا و الوان آن برای تمامی دنیا کشف شده است. روایت اسرائیلی با موفقیت در دنیای آکادمیک و همچنین حوزه عمومی به چالش کشیده شده است. با این وجود محدودیت در دسترسی محققان به اسناد محرمانه در اسرائیل ، حتی توسط محققان اسرائیلی، احساس ناامیدی و ناراحتی را تشدید کرده است.

 

در شرایط سیاسی فعلی محققان فلسطینی کمترین امیدی به دسترسی به منابع مذکور ندارند. بنابراین عبور از اسناد طبقه بندی شده در مورد واقعه نکبت نه تنها برای درک بهتر این رویداد ضروری است بلکه با توجه به سیاست ها و محدودیتهای جدید اسراییل در زمینه انتشار این اسناد ممکن است راه حلی برای مشکلات محققان (در این زمینه) در آینده باشد.

 

اسرائیل اکثر اسناد وقایع سال 1948 را طبقه بندی کرده است. منابع و رویکردهای جایگزین پیشنهاد شده در این مقاله چندین نقطه را برجسته می کند. دانش عبری مفید است و تداوم پروژه های تاریخ شفاهی ضروری است. پارادایم استعمار شهرک سازی همچنان برای تجزیه و تحلیل پروژه صهیونیستی و مقاومت در برابر آن ضرورت و اعتبار دارد. اگرچه همچنان کاربرد آن با مشکلاتی روبرو است - بعنوان مثال آیا می تواند شامل یهودیانی باشد که از کشورهای عربی به فلسطین مهاجرت کرده اند - و این مسئله نیازمند بررسی های بیشتری است. اما بیشتر از هر چیز دیگر باید پافشاری کنیم که تعهد نسبت به فلسطین نه تنها مانع دستیابی به دانش باکیفیت نیست، بلکه موجب تقویت آن است. همانطور که ادوارد سعید نوشت: "اما حقایق کجاست اگر در تاریخ نهفته نیست. حقایقی که توسط عوامل انسانی و تحت تاثیر روایتهای تاریخی به ادراک درآمده یا دلخواه و یا مورد انتظار با هدف غایی بازگرداندن عدالت به مظلوم بازسازی شده و تکامل می یابد؟"

 

عدالت و حقیقت، مواضع اخلاقی ، فراست حرفه ای و دقت علمی در واقع نباید ضد یکدیگر فهمیده شود، بلکه به همه آنها به چشم شرکای حقیقی یک پروژه تاریخنگاری (راستین) نگاه شود. پروژه های تاریخنگاری بسیار کمی چون موضوع نکبت (که همچنان در حال اجراست) به چنین رویکردی اینچنین نیازمندند.

 

ترجمه: مجید عبیداوی و سید هادی برهانی

 

منبع: The Electronic Intifada

 

انتهای پیام/ ک.د




مطالب مرتبط

نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.