qodsna.ir qodsna.ir

افق های مبهم
تحولات شمال افریقا

حسین رویوران

 

  •  

 

ادامه بحران در الجزایر و کنار گذاشتن عمر البشیر در سودان و نیز تشدید جنگ در طرابلس لیبی، نشان می دهد؛ شمال افریقا درگیر تحولات جدیدی است که محور آن تلاش مردم برای آزادی از شرایط استبداد و روی کار آوردن دولتی کارآمد و در خدمت جامعه است.

هرچند تحولات هریک از این سه کشور یاد شده متفاوت است اما آرزوهای اجتماعی آنها نشان می دهد که اشتراکاتی هم وجود دارد و خستگی مفرط مردم از ناکارآمدی و سرکوب و خفقان دولت های اقتدارگرای موجود را آشکار می سازد.

مردم شمال افریقا همچنان بدون داشتن یک نقشه راه کامل به میدان آمده اند و شعار سرنگونی نظام را سر می دهند . بدون اینکه افق آینده روشن باشد. تجربه ای که در لیبی و برخی کشورهای عربی در جریان بیداری در سال 2011 رخ داد و مردم بدون داشتن افق روشن به دنبال سرنگونی  نظام بودند و تنها چیزی که حاصل شد باز تولید شرایط قبلی البته با شرایط سخت تر در برخی کشورها مانند مصر و یا جنگ داخلی مانند لیبی و شرایط نه چندان پایدار مانند تونس و یا مداخله نظامی قدرت های خارجی مانند یمن و سوریه است.

 

سودان:

در سودان مردم از حاکمیت 30 ساله عمر البشیر که با یک کودتا به قدرت رسیده بود، خسته شده و ناکارآمدی های متعدد دولت نظامی البشیر مانند تجزیه سودان که به از دست رفتن 70 درصد درآمد نفت کشور منجر شد، ( در حال حاضر به دلیل وجود انحصار گرایی در سودان جنوبی و مصادره درآمدهای کشور در میان دو قبیله اصلی آن، مردم در شرایط بسیار سختی زندگی می کنند که همین امر موجب شده که بیش از یک و نیم میلیون نفر به سودان شمالی پناهنده شده اند) تسلیم کردن سودان به سیاست های عربستان سعودی و دیگر رژیم های منطقه ای مانند امارات و غیره از جمله عواملی است که موجب شد مردم خواهان استقرار دولتی مقتدر و کارآمد و توانا در حل مشکلات جامعه باشند. سودان در بعد اقتصادی چندان ناتوان است که برای دریافت کمک چند میلیون دلاری، ارتش سودان را به مزدوری عربستان سعودی فرستاد تا در جنگ ظالمانه علیه یمن مشارکت داشته باشند. جنگی که در آن نیمی از نظامیان سودانی کشته شدند اما عربستان به وعده ای که داده بود عمل نکرد.

سودان سرزمینی مستعد و حاصل خیز در بعد کشاورزی است و در گذشته از آن با عنوان انبار غلات افریقا یاد می کردند. همچنین وفور مراتع در سودان، دامپروی گسترده ای را در این کشور رقم زده بود. اما علی رغم همه این امکانات، کشور سودان با بحران اقتصادی شدیدی مواجه است و همچنان چشم به کمک های خارجی برای اداره کشور دوخته است و نتیجه آن تسلیم سیاست های رژیم های پولدار عربی است!

 الجزایر:

در الجزایر از سال 1961 که این کشور استقلال خود را در نتیجه یک انقلاب آزادی بخش به دست آورد؛ تا اوایل دهه نود درگیر حاکمیت تک حزبی بود و از اوایل دهه نود تا کنون حاکمیت در چارچوب نظام تک حزبی تعدیل شده با محوریت حزب حاکم و مشارکت چند حزب حاشیه ای وجود داشته است.

الجزایر بزرگترین کشور عربی با جمعیتی حدود 45 میلیون نفر و با امکانات وسیع نفتی و گازی است. اما شرایط اجتماعی در الجزایر به حدی سخت است که فقط در فرانسه بیش از 4 میلیون نفر الجزایری زندگی می کنند. این شرایط نشان می دهد نظام انحصار گرایی حزبی، امکانات کشور الجزایر را در اختیار انحصاری یک گروه معدود قرار داده است و این شرایط موجب شده تا مردم به صحنه آمده و بخواهند تا این تراژدی را پایان دهند.

الجزایر اکنون پس از استعفای آقای بوتفلیقه که با کودتا به قدرت رسیده و به مدت 20 سال رئیس جمهور الجزایر بوده است، در مقابل دو گزینه قرار دارد؛1- یا تغییرات را بر اساس قانون اساسی فعلی انجام دهد یعنی رئیس پارلمان به عنوان رئیس جمهور موقت سه ماه در راس قدرت باقی مانده و در این مدت انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری را برگزار نماید 2- و یا اینکه نظام و قانون اساسی آن را نفی کرده و همه چیز را از نو بنا نهد.

بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند هر دو گزینه دربرگیرنده مخاطرات بسیار زیادی است. چرا که اگر در چارچوب قانون اساسی فعلی انتقال دولت صورت گیرد این خوف می رود که نظام گذشته خود را باز تولید کند و نیازهای اجتماعی همچنان برآورده نشوند و یا اینکه جامعه شرایط جدیدی را رقم بزند و با تغییر قانون اساسی ، برپایی نظامی جدید را تجربه کند که در این حالت به علت نبود انسجام اجتماعی و نبود رهبری واحد و نبود یک جریان یا حزب اصلی و فراگیر، ممکن است شرایط الجزایر به وضعیت لیبی نزدیک شود.آنچه مسلم است وجود گروه های تکفیری القاعده در جنوب الجزایر می تواند یک خطر جدی در صورت بروز خلاء امنیتی محسوب شود.

لیبی:

 در لیبی حمله نیروهای خلیفه حفتر به طرابلس و تلاش برای تصرف پایتخت لیبی و یکسره سازی شرایط سیاسی و امنیتی در این کشور نشان می دهد که مردم در لیبی از استمرار بحران 8 ساله خسته شده اند و گروه های رقیب در صحنه لیبی با تلاش برای یکسره سازی می کوشند خود را در قامت منجی و برآورده کننده آرزوهای مردم نشان دهند و بر موج مطالبات مردم سوار شوند.

در لیبی دو جریان اصلی وجود دارد که متاسفانه هر دو جریان به خارج وصل هستند. ژنرال حفتر که از سوی عربستان و امارات پشتیبانی مالی می شود و مصر و فرانسه نیز از آن حمایت می کنند، بر شرق لیبی تسلط دارد و حکومت آقای سراج که مورد حمایت غرب خصوصا ایتالیا و سازمان ملل متحد است بر غرب لیبی و خصوصا پایتخت تسلط دارد.

نتیجه گیری:

آنچه مسلم است جوامع شمال افریقا از استبداد و دیکتاتوری به ستوه آمده اند و بعضا بدور از عقلانیت و داشتن افق روشن به دنبال تغییر این شرایط هستند. شکی نیست که پیروزی جنبش های اجتماعی به عوامل متعددی وابسته است؛ آگاهی سیاسی، وحدت اجتماعی، وجود جریان اصلی و فراگیر، وجود رهبری واحد و داشتن افق روشن از شاخصه های مهم و اصلی پیروزی قیام های اجتماعی است. متاسفانه جامعه شمال افریقا درگیر مسائل قبیله ای مانند سودان و لیبی است و یا درگیر مسائل قومی مانند عرب ها و آمازیق ها در الجزایر است و در سایه این شرایط امکان عبور از بحران و تحقق اهداف اجتماعی بسیار سخت است. گروه های اقتدارگرا به ویژه گروه های تکفیری که مورد حمایت عربستان و امارات هستند، همچنین وجود جریان هایی که از بیرون حمایت می شوند، یک خطر بالقوه برای هر تحرک اجتماعی در این منطقه محسوب می شوند و متاسفانه  این شرایط نشان داده است که توان سوء استفاده از شرایط و باز تولید شرایط ناامنی حتی بدتر از گذشته نیز وجود دارد.


| شناسه مطلب: 327208