qodsna.ir qodsna.ir

"جولان و مهندسی معکوس ترامپ"/راهبرد تولید بحران ها و تنش های کنترل شده هدفمند

در این شرایط ترامپ امیدوار است با بکار گیری مهندسی معکوس و ایجاد بحران های کنترل شده و هدفمند و متعاقبا با مدیریت سطح منازعات موفق به حل و فصل مشکلات اعراب و اسرائیل و به سرانجام رسیدن فرایند صلح خاورمیانه شود.

 دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا25مارس 2019م(5فروردین 98)  با امضای اعلامیه‌ای حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان را به رسمیت شناخت.

 

 این اعلامیه را در حضور بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که در آستانه انتخابات کنیست 9آوریل به آمریکا سفر کرده، امضا شد.

 نتانیاهو طی این مراسم  عنوان کرد که تصمیم ترامپ در خصوص جولان زمانی انجام می گیرد که بلندی های جولان برای امنیت اسرائیل از هر وقت دیگری  اهمیت بیشتری دارد.

به این ترتیب ایالات متحده اولین کشوری است که حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان را به رسمیت می شناسد.

 

سوریه بلافاصله اقدام دولت آمریکا در خصوص به رسمیت شناختن حق حاکمیت اسرائیل بر جولان را "حمله آشکار" به حق حاکمیت خود بر بلندی‌ها جولان خواند.

سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه هم در تماس تلفنی با مایک پومپئو، همتای آمریکای اش، تصمیم دولت آمریکا را "نقض آشکار قوانین بین‌المللی" خوانده و افزوده است که این اقدام باعث افزایش تنش در خاورمیانه می‌شود.

یکی از سخنگوهای دبیر کل سازمان ملل نیز گفته است که وضعیت جولان از نظر سازمان ملل هیچ تفاوتی نکرده و این منطقه همچنان به عنوان منطقه‌ای اشغالی محسوب می شود.

حال با توجه به انتخابات پیش رو کنیست اسرائیل 9آوریل 2019م(20فروردین 98) و رونمایی از طرح ترامپ برای حل نزاع فلسطینی-اسرائیلی موسوم به "معامله قرن" در بعد از این انتخابات، بررسی وقایع فوق الذکر و ارتباطات فیمابین آنها برای ایجاد تصویری مقرون به واقعیت ،ضروری و موثر ارزیابی می گردد.

 

لذا در دو بخش ذیل ارتباط این وقایع و اقدامات ،انگیزه ها و پیامدهای آنها مورد  بررسی قرار خواهند گرفت:

 

الف)مهندسی معکوس ترامپ و "معامله قرن"

استراتژی معروفی در "مدیریت راهبردی" داریم.

هنگامیکه مدیر ارشد، به گره کوری برخورد می کند سعی در ایجاد بحران های محدود کرده تا نیروها ی موثر برای مدیریت بحران متحد شوند .

تمرکز ایجاد شود .

بحران تلاطم زا است تنش آفرین است.

بحران صحنه منجمد را بر هم خواهد زد و آرایش جدیدی به صحنه خواهد داد.

بحران ها اگر بصورت محدود ، کنترل شده و هدفمند تولید شوند، می توانند در حل مسائل و مشکلات موقر و تعیین کننده باشند.

 ترامپ هم در مواجهه با "مساله هسته ای و نفوذ منطقه ای ایران" و هم در "مساله هسته ای کره شمالی" و هم در "مساله فلسطین و فرایند صلح خاورمیانه" که همگی گره هایی کور محسوب می شوند از همین راهبرد تولید بحران ها و تنش های کنترل شده هدفمند استفاده می کند.

 

راه حل کلاسیک حل نزاع فلسطینی - اسرائیلی و به سرانجام رسانیدن فرایند صلح خاورمیانه و عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل با توجه به قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل و طرح صلح عربی حل و فصل مسائل زیر است:

1-تعیین وضعیت قدس
2-عقب نشینی اسرائیل به پشت مرزهای 4ژوئن 1967م (کرانه باختری رود اردن - بلندی های جولان- قدس شرقی)
3- حل و فصل مساله شهرک های صهیونیستی در مناطق اشغالی 1967م
4- تشکیل رسمی کشور فلسطین

اکنون حل منازعه فلسطینی و اسرائیلی عملا به بن بست رسیده است.

در فرایند مذاکرات صلح خاورمیانه که بطور مشخص از کنفرانس صلح مادرید 1991م آغاز شد فلسطینیان حقوق حداقلی خود را هم بدست نیاوردند فلذا ادامه مذاکرات را عملا بیهودی و بی فایده می بینند.

از طرفی با روی کار آمدن نتانیاهو و راستگرایان از 2009م تا کنون عملا در جامعه صهیونیستی گرایشات راستگرایانه تقویت و گسترش پیدا کرده است و افکار عمومی اسرائیل حداقل نرمش مقابل فلسطینیان را بر نمی تابند .

 

در این شرایط ترامپ امیدوار است با بکار گیری مهندسی معکوس و ایجاد بحران های کنترل شده و هدفمند و متعاقبا با مدیریت سطح منازعات موفق به حل و فصل مشکلات اعراب و اسرائیل و به سرانجام رسیدن فرایند صلح خاورمیانه شود.

ترامپ با اقدامات غیر مترقبه و اعلام مواضع نابهنجار از منظر قوانین ، عرف و رویه های مسلط بین المللی به ایجاد بحران و مدیریت آن می پردازد.

به بخشی از اقدامات و اعلام مواضع ترامپ در راستای همین راهبرد می پردازیم:

 

1-اعلام خروج از برجام
2- انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس و شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل
3- اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه
4- اعلام تعلق بلندی های استراتژیک جولان به اسرائیل

تمام اقدامات و اعلام مواضع بالا تنش زا و بحران ساز تلقی می شود .

 

در مورد راه حل ترامپ در خصوص حل منازعه فلسطینی-اسرائیلی و صلح ور خاورمیانه که موسوم به معامله قرن شده است نیز همین راهبرد مورد استفاده ترامپ قرار گرفته است.

 ترامپ از سویی با انتقال سفارت آمریکا به قدس(اورشلیم) و اعلام پایتختی اورشلیم برای اسرائیل و نیز اعلام تعلق جولان به اسرائیل در وهله اول به ایجاد بحران و تنش پرداخته و سطح منازعات فلسطینی - اسرائیلی و سوری - اسرائیلی را افزایش می دهد .

 


دادن امتیازات راهبردی و مهم و یکجانبه به طرف اسرائیلی و شخص نتانیاهو در قبل از انتخابات 9آوریل2019م  کنیست هم شانس نتانیاهو به انتخاب مجدد از سوی صهیونیست ها را به صورت کاملا محسوس و موثری افزایش و در واقع تضمین می کند و هم زنگ خطر را برای کشورهای عربی و بویژه فلسطینیان به صدا در می آورد که اگر خواستار حداقل امتیازات و حقوق خود هستید تنها راه بازگشت به میز مذاکره با اسرائیل با میانجیگری ایالات متحده آمریکا است.

 

در غیر اینصورت فرایند اعطاء امتیازات یکطرفه به نفع اسرائیل و به ضرر فلسطینیان و اعراب توسط آمریکا روندی روزافزون خواهد داشت.

لذا ترامپ با اعطاء و اعلام امتیازات مهم و یکطرفه به اسرائیل در واقع با یک تیر دو نشان خواهد زد:

1) حمایت موثر از نتانیاهو در انتخابات 9آوریل کنیست و بالابردن شانس موفقیت وی و راستگرایان اسرائیل

2)فشار حداکثری به فلسطینیان و کشورهای عربی برای بازگشت به میز مذاکره با میانجی گری آمریکا

 

طبق این راهبرد بعد از انتخابات 9آوریل کنیست و پیروزی راستگرایان به رهبری نتانیاهو  فرایند اعطاء امتیازات معکوس خواهد شد.

بعد از انتخابات 9آوریل طرح صلح آمریکا موسوم به "معامله قرن" از سوی ترامپ رونمایی خواهد شد.

حال باید صهیونیست ها آماده "نرمش هایی" بعضا "دردآور" در خصوص "معامله قرن" باشند.

اکنون با پیروزی راستگرایان به رهبری نتانیاهو در انتخابات کنیست نتانیاهو مقتدرانه بر منصب نخست وزیری رژیم صهیونیستی مستقر خواهد شد فلذا قادر به اجرایی کردن "معامله قرن" و مدیریت مسائل و مشکلات بعضا دردناک   مربوط به آن در جامعه اسرائیل خواهد بود.

از جانبی دیگر ترامپ نیز بعنوان یک منجی و میانجی برای احقاق حقوق حداقلی فلسطینیان در چهارچوب "معامله قرن" وارد صحنه شده و فلسطینیان و کشورهای عربی نگران از اعطاء امتیازات و اقدامات یکجانبه قبل، ورود او را به فال نیک گرفته و خواهند پذیرفت.

ترامپ در این بخش از سناریو سطح منازعات را کنترل کرده و سعی در حل و فصل مسائل فیمابین در چهارچوب "معامله قرن" خواهد کرد.

در فاز دوم بعد از انتخابات 9آوریل فلسطینیان و کشورهای عربی با وساطت ترامپ به مقداری از خواست های حداقلی خود در چهارچوب "معامله قرن" خواهند رسید و از آن خشنود خواهند شد.

و از جانبی دیگر نتانیاهو که اکنون مسلط و مقتدر بر اریکه قدرت تکیه زده است سطح مطالبات صهیونبست ها را در چهارچوب معامله قرن  مقداری تعدیل خواهد کرد.

اینگونه "معامله قرن" ترامپ با مکانیزم مهندسی معکوس وی جوش خواهد خورد.

 

اما پاشنه آشیل "معامله قرن" بلندی های جولان خواهد بود.

ب)جولان قلب شامات و پاشنه آشیل "معامله قرن"

از قطعنامه 242 شورای امنیت که در نوامبر سال 1967م به تصویب رسید، و مبنای اکثر طرح صلح های بعدی بود، قاعده "صلح در برابر زمین" پذیرفته شد.
 
در این قطعنامه صراحتا از اسرائیل "خروج  از مناطق اشغالی 1967م (شبه جزیره سینا،کرانه باختری ،بلندی های جولان،غزه و قدس شرقی) درخواست شده است.

در این قطعنامه همچنین به پذیرفتن حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تمام کشورهای منطقه و حق زندگی آنها در صلح و در داخل مرزهای امن و به رسمیت شناخته شده و بدون تهدید یا اجبار" تاکید شده است.

البته قطعنامه 242 بر اساس فصل 6 منشور سازمان ملل متحد نوشته شده که در آن قطعنامه های شورای امنیت جنبه توصیه دارند.

در حالیکه اگر قطعنامه شورای امنیت، طبق فصل 7 منشور سازمان ملل متحد صادر شود، جنبه دستوری و اجرایی دارد.

در بسیاری از قطعنامه های بعدی در خصوص فرایند صلح خاورمیانه و مساله فلسطین، به قطعنامه 242 اشاره شده است.

 

 مناطق شغالی 1967م شامل موارد ذیل است:

- صحرای سینا
-قدس شرقی
-کرانه باختری رود اردن
-بلندی های جولان
- مزارع شبعا در جنوب لبنان

اما وضعیت بلندی های جولان با بقیه مناطق اشغالی متفاوت است.

اسرائیل طی معاهده کمپ دیوید 1978م صحرای سینا را تخلیه و به مصر بازگرداند.

در سال 2000م نیز تحت فشار مقاومت اسلامی لبنان (حزب الله لبنان) از جنوب لبنان عقب نشینی کرد.

در 2005م نیز تحت فشار مقاومت اسلامی (حماس و جهاد اسلامی) از غزه عقب نشینی کرد.

طی موافقتنامه اسلو 1993م نیز از بخشهایی از کرانه باختری رود اردن عقب نشسته و آن را به تشکیلات خودگردان فلسطین واگذار کرد.

اما جولان برای اسرائیل با صحرای سینا،کرانه باختری ،جنوب لبنان و غزه فرق می کند.

جولان قلب شامات محسوب می شود و دارای اهمیت فوق العاده از جنبه های مختلف  برای امنیت و بقای اسرائیل است:

الف)موقعیت ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک:

بلندی های جولان محل تلاقی سوریه،اردن، اسرائیل و لبنان است.

بنابراین بلندی های جولان(قلب شامات) بر چهار پایتخت تسلط دارد:

دمشق(سوریه) تل آویو(فلسطین اشغالی) بیروت(لبنان) امان(اردن)

 

همینطور بلندی های جولان مشرف بر شمال اسرائیل است.

لذا دارای اهمیت فوق العاده ژئو استراتژیک و ژئو پلتیک است.

بلندی های جولان دارای موقعیت فوق العاده استراتژیک از منظر نظامی،امنیتی ، سیاسی و اقتصادی است.

بلندی های جولان بر شمال اسرائیل ، دشت الجلیل و شمال کرانه باختری  مسلط است.

با توجه به فقدان عمق استراتژیک اسرائیل و عرض کم آن حتی تل آویو هم از جولان آسیب پذیر خواهد بود.

در فاصله 1948م تا 1967م ارتش سوریه با استفاده از بلندی های جولان حملات متعددی را علیه اسرائیل سامان می داد.
جولان برای سوریه نیز منطقه ای بسیار مهم و استراتژیک محسوب می شود.

بلندی های جولان از نظر نظامی مشرف بر جنوب سوریه بوده و تا دمشق پایتخت سوریه 70کیلومتر فاصله دارد.

مساحت ارتفاعات جولان بالغ بر 1800  کیلومتر مربع است که 1200کیلومتر مربع آن در اشغال اسرائیل از ژوئن 1967م است.

فعلا دریاچه طبریه کلا در اشغال اسرائیل است اما قبل از جنگ 6روزه در 1967م دریاچه طبریه مرز سوریه با اسرائیل بوده و شرق آن در اختیار سوریه بود.

ارتفاعات جولان 700متر از سطح دریا بالاتر است.

جمعیت سوری های جولان قبل از اشغال 145هزار نفر بود که اکنون فقط 20هزار سوریه در پنج دهکده قجر،مجدل الشمس،عین قنیه،مسعده و بقعاتا در آنجا زندگی می کنند و اکثرا هم دروزی هستند.

اسرائیل طی 52سال اشغال جولان اقدام به شهرک سازی کرده و اکنون 20هزار صهیونیست در جولان ساکن هستند.

10درصد از شهرک های اسرائیل در جولان قرار دارد.

در قریب به 33 شهرک یهودی نشین در جولان اشغالی تاسیس شده است که بالغ بر 20هزار صهیونیست در آن ساکن هستند.

اسرائیل درصدد است تعداد شهرک نشین های صهیونیست در جولان را به 100هزار نفر افزایش دهد.

ب)منابع آبی جولان :

یک سوم منابع آبی اسرائیل از جولان تامین شده و ارتفاعات جولان یکی از سرچشمه های  رود اردن محسوب می گردد.

اسرائیل از نظر منابع آبی به رود بانیاس ،منطقه کرانه باختری و رود اردن ،بلندی های جولان و دریاچه طبریه(گالیله) و رود یرموک در دشت الجلیل که همگی در  سرزمین های اشغالی 1967م واقع هستند متکی است.

با توجه به اقلیم عمدتا گرم و خشک خاورمیانه که اسرائیل هم در آن واقع است در دهه های آینده مساله منابع آبی مثل منابعدنفتی اهمیت پیدا کرده و جنگ های آینده بر سر منابع آبی هم ایجاد خواهند شد.

با توجه به اقلیم گرم و خشک منطقه اهمیت منابع آبی دریاچه طبریه،رود اردن و رود یرموک و منطقه جولان برای امنیت و بقای اسرائیل اهمیت حیاتی خواهد داشت.

ج)نفت و منابع طبیعی و کشاورزی :

همینطور جولان دارای منابع نفتی است و خاک حاصلخیز برای کشاورزی دارد.

با استخراج و تولید نفت جولان عملا اسرائیل درخصوص نفت خودکفا خواهد شد.

لذا با توجه به اهمیت فوق العاده جولان از نظر امنیت و بقاء برای اسرائیل  امکان عقب نشینی از آن و واگذاری جولان به سوریه در شرایط فعلی بعید ارزیابی می شود.

جولان با صحرای سینا متفاوت است.

صحرای سینا دارای اقلیم خشک و بیابانی است و منابع آبی و نفت ندارد و از لحاظ ژئوپلتیک و استراتژیک نیز اهمیت بلندی های جولان را برای اسرائیل ندارد.

فلذا اسرائیل طبق معاهده کمپ دیوید1978م آن را تخلیه کرده و به مصر بازگرداند.

جولان با غزه و جنوب لبنان نیز فرق دارد.

اگر در غزه و جنوب لبنان نیروهای مقاومت حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان و سایر گروه های مقاومت حضور داشته و اسرائیل را مجبور به پرداخت هزینه سنگین و نهایتا باعث خروج اسرائیل شدند اما در جولان هنوز نیروهای مقاومت به مرتبه ای فوق نرسیدند.

لازم به ذکر است که تا قبل از سال 2011م و شروع تحولات جهان عرب سوریه از برخورد نظامی با اسرائیل در جولان خودداری می کرد و سعی در بازپس گیری جولان از طرق دیگر داشت.

روشها و طرقی همانند :

 فشارهای غیر مستقیم به اسرائیل مثل حمایت از حزب الله لبنان و گروه های مقاومت فلسطینی(حماس، جهاد اسلامی و...) و انجام مذاکرات چند جانبه و غیر مستقیم با اسرائیل.
 

 ساختار مذاکرات سوریه و اسرائیل قبل از تحولات جهان عرب در سال 2011م به صورت زیر بود:

الف) انگیزه های سوریه برای مذاکرات چند جانبه و غیر مستقیم با اسرائیل:

1)باز پس گیری بلندی های جولان

2)خروج از انزوا و بهبود روابط با آمریکا،اتحادیه اروپا و ترکیه

سوریه با پرهیز از بکارگیری نیروی نظامی در جولان درصدد رفع اشغال بود که البته با توجه به قدرت گیری روزافزون راستگرایان در صحنه سیاسی و اجتماعی اسراییل عملا بازپس گیری جولان از طرق راه کارهای مسالمت آمیز عملا بسیار بعید و منتفی است.

علیرضا عرب, [25.03.19 21:35]
[Forwarded from علیرضاعرب- گفتمان ها و راهبردها]
ب) انگیزه های اسرائیل از مذاکرات چند جانبه و غیر مستقم با سوریه:

اسرائیل که عملا بلندی های جولان بدون هیچ گونه تهدید نظامی و امنیتی را در اختیار داشت هدفش از مذاکرات موارد زیر بود:

1)دفع الوقت و تغییر بنیادین واقعیت های سیاسی،اجتماعی ،اقتصادی و امنیتی بلندی های جولان و یهودی کردن آن

2)جدا کردن سوریه از ایران و محور مقاومت
 
اما اکنون و بعد از سرکوب داعش و معارضین مسلح و تسلط بر بخش اعظم سوریه توسط "بشار اسد" به همراهی متحدین روسی ، ایرانی و جبهه مقاومت عملا شرایط منطقه با دوره پیش از 2011م تفاوت پیدا کرده است.

اکنون امکان جدا کردن سوریه از محور مقاومت و ایران بشدت کاهش یافته است فلذا اسرائیل منطقا تمایلی به مذاکرات با سوریه ندارد.

سوریه نیز تا کنون موفق به آزاد سازی جولان از طرق روشهای غیر مسلحانه نشده است.

اکنون پیوند سوریه با محور مقاومت و ایران و همینطور روسیه به نحو بسیار موثری ارتقا پیدا کرده است.

با توجه به قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد و حتی با استناد به طرح صلح عربی 2002م تخلیه مناطق اشغالی 1967م فصل مشترک همه آنها محسوب می گردد فلذا عدم تخلیه جولان توسط اسرائیل و به رسمیت شناختن حق مالکیت جولان برای اسرائیل توسط ترامپ و دولت آمریکا کل طرح "معامله قرن" وی را پیشاپیش دچار بن بست و انسداد خواهد کرد.

لازم به ذکر است در شرایط کنونی امکان مذاکرات غیر مستقیم و چند جانبه با میانجی گری آمریکا  میان اسرائیل و سوریه مانند قبل فراهم نیست .

فلذا امکان مدیریت سطح منازعات فیمابین سوریه و محور مقاومت از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر عملا از قدرت ترامپ خارج است.

بنابراین اقدام ترامپ در خصوص به رسمیت شناختن حق مالکیت اسرائیل بر بلندی های جولان، صرفا منجر به ایجاد بحران و تشدید تنش ها میان محور مقاومت و سوریه با اسرائیل انجامیده و "معامله قرن" را دچار آسیب جدی خواهد کرد.

از طرفی این اقدام ترامپ منجر به افزایش بی سابقه مقبولیت بین المللی "مقاومت سوری" ضد اشغالگری اسرائیل در جولان شده و زمینه ساز تقویت "جبهه جولان" در آینده خواهد شد.

 تقویت "جبهه مقاومت سوری" در بلندی های جولان  ژئوپلتیک خاورمیانه را تغییر خواهد داد"

در یک کلام می توان گفت اکنون جولان  کلید "معامله قرن" محسوب می گردد.

علیرضاعرب

 


| شناسه مطلب: 326472