qodsna.ir qodsna.ir
فلسطین در سالی که گذشت؟(بخش چهاردهم)

فرایند عادی سازی روابط عربی – اسرائیلی

فلسطین و منطقه در سال 1397 هجری شمسی رویدادهای سیاسی و میدانی مختلفی را به خود دیده است. البته کلید نقطه آغاز برخی از این تحولات و رخدادها در گذشته زده شد اما همچنان در سال 1397 تحولات و رخدادهای حوزه فلسطین و خاورمیانه نیز در اولویت بود . در نوشتار حاضر سعی شده به اختصار هر یک از این تحولات اشاره شود.

قدسنا: احمدرضا روح الله زاد: فلسطین و منطقه در سال 1397 هجری شمسی رویدادهای سیاسی و میدانی مختلفی را به خود دیده است. البته کلید نقطه آغاز برخی از این تحولات و رخدادها در گذشته زده شد اما همچنان در سال 1397 حوزه فلسطین و خاورمیانه از تحولات و رخدادهای مهم بشمار می رود. در نوشتار حاضر سعی شده به اختصار هر یک از این تحولات اشاره شود:

 

فرایند عادی سازی روابط عربی – اسرائیلی

 

نتنانیاهو و سلطان قابوس

 

رژیم صهیونیستی بر پایه اشغال سرزمین، اخراج یک ملت و جایگزین کردن مردم دیگر در سرزمین فلسطین ایجاد شده است. بر اساس این هویت جعلی و تحمیلی و بیگانگی تاریخی با محیط جغرافیایی، همواره از عدم پذیرش منطقه ای و انزوای مترتب بر آن در رنج بوده است. هر چند صهیونیست ها با توجه به اتکایی که بر قدرت های استعماری داشته و دارند همواره خود را بی نیاز از استقبال از سوی جوامعه منطقه می دیدند، زیرا بر اساس سودای تحقق اسرائیل بزرگ از طریق اشغال این جغرافیا یعنی محدوده تمدنی نیل تا فرات، اسب خود را زین کرده و موجد ناامنی گسترده و پیوسته در سطح منطقه و تحمیل دهها جنگ بر محیط منطقه ای و همسایگان فلسطین اشغالی شده اند.

 

 

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و مطرح شدن آزاد سازی فلسطین به عنوان یک اولویت امتی و زایش گروه ها و جریان های مقاومتی در سطح منطقه با الهام از انقلاب اسلامی و حمایت عمیق جمهوری اسلامی ایران از این جریان ها و گروه های مقاومتی، معادله منطقه ای دچار دگرگونی شد. با ورود جریان های اسلامی و مردمی به معادله فلسطین، عملا رژیم صهیونیستی برتری خود را که تنها در بعد سخت افزاری و نظامی بود، از دست داد. ناگزیر شد از بسیاری از اهداف اشغالگرانه خود فاصله بگیرد و عملا آنها را دست نیافتنی بداند. به عبارت دیگر افق اشغال جغرافیای تمدنی نیل تا فرات که صهیونیسم اشغالی با تاکید بر آن ایجاد شده و توانسته بود فلسطین را اشغال و یهودیان را از اقصی نقاط جهان به مناطق اشغالی جذب کند، دیگر تاب و توانایی لازم را در شرایط بعد از انقلاب و جان گرفتن مقاومت اسلامی، از دست داده بود. لذا اولویت رژیم صهیونیستی به حفظ موجودیت این ساختار تحمیلی بر منطقه در جغرافیای فلسطین تغییر یافت. یعنی صهیونیسم تسخیری جایگزین صهیونیسم اشغالی شد. البته اشغال درون جغرافیای فلسطین همچنان اولویت خود را حفظ کرده است. احداث دیوار در مرزها و تلاش برای تدوین قانون اساسی اسرائیل پس از 70 سال در همین راستا ارزیابی می شود.

 

مرز با لبنان

 

مرز با اردن

 

مرز مصر (شبه جزیره سیناء)

 

مرز با غزه

 

مرز با سوریه

 

شرایط جدید ایجاب می کند که این رژیم در روابط خود با محیط پیرامونی بازنگری کند و از انزوا خارج شود. زیرا گسترش مقاومت در صورت استمرار بیگانگی و طرد منطقه ای می تواند ظرفیت های منطقه ای علیه رژیم صهیونیستی را بسیج کرده و موجبات حذف موجودیت اسرائیل شود. لذا موضوع نهادینه سازی رابطه رسمی با رژیم های منطقه ای برای بقای اسرائیل حیاتی بود. با توجه به وابستگی شدید رژیم های عربی منطقه به جریان جهانی سلطه خصوصا به قدرت های استعماری غرب به رهبری انگلیس و امریکا استفاده از قدرت و نفوذ و جایگاه جریان سلطه برای وادار سازی رژیم های عربی منطقه برای استقبال از اسرائیل در دستور کار قرار گرفت. اما از آنجا که اسرائیل از زمان تاسیس تا کنون به عنوان یک دشمن مهم ملی و اسلامی در جهان اسلام مطرح بوده است و با توجه به استمرار اشغال فلسطین و اماکن مقدس آن مانند مسجد الاقصی، تنها از طریق تعریف یک دشمن جایگزین می توانست زمینه های عادی سازی روابط با اسرائیل را مهیا سازد. لذا جمهوری اسلامی ایران با توجه به دستور العمل مراکز مطالعاتی غرب و رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن جایگزین اسرائیل انتخاب شد! و تقریبا همه رسانه های وابسته عربی به یکباره و البته پیوسته، ایران را دشمن بدتر از اسرائیل معرفی کرده و بعد برای مقابله با این دشمن جدید برقراری رابطه با دشمن قبلی یعنی اسرائیل به عنوان یک امر اجتناب ناپذیر مطرح می شود! دستور العمل تشکیل ناتوی عربی در نشست ریاض با حضور دونالد ترامپ در همین چارچوب تعریف می شود. لذا رژیم های عربی وارد فرایند عادی سازی با اسرائیل می شوند. از آنجائیکه این موضوع با حساسیت بالایی در جوامع اسلامی دنبال می شود لذا باید زمینه های آن به آرامی فراهم شود. در این راستا اقداماتی چون افشا کردن سفر و دیدار پنهانی  بعضی مقامات کشورهای عربی با مسئولان صهیونیستی و تکذیب با فاصله زمانی و یا دو پهلو و یا سکوت رژیم های عربی، در واقع با هدف قبح زدایی از این اقدام و آماده سازی مردم برای اقدامات بعدی صورت گرفته است. سفر ورزشکاران و هنرمندان اسرائیلی به برخی کشورهای عربی مانند بحرین و امارات متحده عربی و بالعکس گام های بعدی این فرایند بوده است و در نهایت دیدار رسمی برخی رهبران رژیم های عربی با مسئولان رژیم صهیونیستی می تواند گام مهم و لازمی برای پذیرش اسرائیل در منطقه به شمار آید. مانند سفر بنیامین نتانیاهو به عمان و استقبال رسمی سلطان قابوس پادشاه این کشور از وی یا دیدار نمایندگان رسمی برخی کشورهای عربی با نتانیاهو در نشست ضد ایرانی ورشو در لهستان در همین چارچوب انجام گرفته است.

 

رهبران ناتوی عربی

 

واقعیت آن است که رژیم های عربی هیچگاه در جایگاه مخالفت و دشمنی با رژیم صهیونیستی و حذف آن به عنوان یک اولویت نبوده اند اما به دلیل حساسیت بالای جوامع اسلامی نسبت به اشغال فلسطین و قدس شریف توان آشکار سازی این موضوع را در خود نمی دیده اند و بر اساس اعتراف مسئولان سیاسی اسرائیل حتی این  رژیم های در موارد بسیاری مانند حذف مخالفان اسرائیل از طریق ترور با اسرائیل همکاری های گسترده ای داشته اند مانند ترور محمود المبحوح که در امارات رخ داد.

 

 

 مقاومت فلسطین در چنین شرایطی توانسته است معادله درگیری را تغییر داده و در حال حاضر توازن جدیدی را ایجاد کرده است که رژیم صهیونیستی از ورود به یک درگیری گسترده با آن به شدت احساس نگرانی می کند. بر این اساس باید گفت اولا عادی سازی روابط با اسرائیل هر چند ممکن است در اثر سلطه پلیسی حکام منطقه ای بر مردم خود شکل بگیرد اما با توجه به مخالفت شدید مردم مسلمان با اشغال دارالاسلام توسط کفار و وجوب دینی آزاد سازی آن از اشغال، نمی تواند این شرایط را تحمل کنند و این موضوع به پدیدار شدن اشکال مختلف مبارزه با رژیم های وابسته در سطوح ملی و منطقه ای و نیز افزایش هزینه های امنیتی این رژیم ها خواهد شد. از سوی دیگر عادی سازی روابط با اسرائیل تاثیری بر انتخاب ملت فلسطین یعنی مقاومت تا آزاد سازی وطن از اشغال نخواهد داشت. بلکه انگیزه های مبارزه نیز افزایش پیدا می کند. زیرا نفاق مدعیان آشکار شده است و این می تواند انگیزه های بیشتری را در مبارزه ملت فلسطین تزریق کند. 

 

انتهای پیام/م.ق/