اعلام خروج آمریکا از سوریه و افغانستان در چارچوب سناریوی آشوب قابل تحلیل است

دکتر مهدی مطهرنیا کارشناس ارشد روابط بین الملل در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری قدس (قدسنا) در خصوص اعلام خروج حدود ۷۰۰۰ نفر از مجموع ۱۴ هزار نیروی نظامی ایالات متحده آمریکا از افغانستان و همچنین اعلام خروج نیروهای نظامی این کشور از سوریه و سناریوهای احتمالی ایالات متحده در قبال منطقه گفت: به نظر می رسد ایالات متحده آمریکا بر مبنای دکترین بازیگر دیوانه کیسینجر و سیاست کلان پیچیدگی و ابهام و همچنین تاکتیک های تحریک کردن و اصطلاحا جا خالی کردن و پرتاب کردن با تکنیک های ترامپ پیاده می کنند.

کارشناس ارشد روابط بین الملل در ادامه بیان داشت: خروج آمریکا از سوریه و کاهش نیروهای ایالات متحده آمریکا از افغانستان در نگاه تقلیل گرایانه، شاید این تحلیل و سناریو را به ذهن متبادر کند که آمریکا از منطق حضور در منطقه عقب نشینی کرده است و بدین ترتیب این خوشحالی در نزد برخی از کارشناسان بروز کند که با خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه زمینه هایی برای تحرکات بیشتر فراهم خواهد شد اما در عمل به نظرمی رسد پشت پرده این اقدام بر اساس این روند شناسی و برون یابی روند، ایجاد یک فضای معنادار برای به آشوب کشیدن مجدد منطقه و اصطلاحا منطقه را به سوی لبه پرتگاه سوق دادن صورت می پذیرد.

وی ادامه داد: ایالات متحده آمریکا با حضور خود در منطقه پایگاه های نظامی بسیار زیادی را شکل و محتوا بخشیده و آن پایگاه های نظامی حفظ خواهد شد. اما ایالات متحده آمریکا بر اساس هویت دکترین های امنیتی و پارادایم های حاکم بر دکترین های امنیتی خود همواره انزوا طلبی را در ابعاد گوناگون دنبال می کند اما این انزوا طلبی به نحوی خواهد بود که آمریکا و امنیت ملی ایالات متحده مد نظر خواهد بود.

مطهرنیا در ادامه بیان داشت: بدین ترتیب باید این نکته را متذکر شد که ایالات متحده آمریکا اکنون مانند اصطلاحا یک زنجیر زن حرفه ای، زنجیر خود را در کف دست گرفته، آن را جمع کرده و در جیب خود پنهان می کند تا در موقعیت مناسب آن را دوباره از جیب درآورده و در شلوغی های ناشی از پراکندگی آشوب ها از آن بهره برد. بنابراین به عبارت دیگر سناریوی اصلی، باید با عنوان سناریوی زنجیرزن حرفه ای مورد توجه قرار گیرد، زنجیر زنی که اصطلاحا در وسط معرکه حضور دارد و تلاش می کند با آرامش و کم ترین هزینه های موجود در موقعیت مقتضی وارد بازی شده و ضربه های کاری خود را با شدت و دامنه قابل کنترل و کم هزینه بر رقبای خود وارد کند، لذا من خروج ناگهانی آمریکا از سوریه و گفتگوهای ترامپ با پوتین و اصطلاحا قول و قرارهای آنها را از یک سو و کاهش نیروهای ایالات متحده آمریکا در افغانستان پس از مذاکرات با طالبان را در چارچوب سناریوی زنجیر زن حرف ای مورد توجه قرار می دهم.

کارشناس ارشد روابط بین الملل در ادامه در خصوص سناریوهای احتمالی کاخ سفید در رابطه با ایران گفت: اساسا به آشوب کشیدن منطقه برای نزدیک کردن لبه های آشوب به ایران و اصطلاحا جمهوری اسلامی ایران را در لبه آشوب قرار دادن تنظیم شده است. هدف اصلی ترامپ در منطقه خاورمیانه و ایجاد هارتلند نو از یک سو و آنچه من نو هارتلند و یا فلات ایران خوانده ام، مرکزیت ایران با دولت حاکم بر تهران است. بنابراین با توجه به روندهای موجود و تحرکات آمریکا که نشان می دهد بر اساس یک برنامه از پیش تنظیم شده در حال اجرا است باید این نکته را مد نظر قرار داد که استعفای «جیمز متیس» وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا نمی تواند یک استعفا برای خروج از سوریه باشد، بلکه پشت صحنه اعلام خروج ایالات متحده آمریکا از سوریه سناریوی دیگری نهفته است که در درون این سناریو استراتژی های دیگری نهفته است که در ارتش آمریکا نیز نگرانی هایی از بروز یک جنگ دیگر را در منطقه به نمایش می گذارد. لذا می بایست این نشانگان را در تحلیل مورد نظر قرار داد و دریافت که اعلام خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه و کاهش نیروهایش در سوریه و افغانستان به همراه بازگشت ناو هواپیمابر «یواس‌اس جان استنیس» در چاچوب همین استراتژی قابل تحلیل است.

وی در ادامه در خصوص نقش ریاض – تل آویو  در سناریوهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در قبال آینده منطقه گفت: ایالات متحده آمریکا به دنبال محدود سازی همکاری های بین المللی با ایران در مسیر تفسیر محدود از برجام و خروج از برجام و همچین از طرف دیگر محاصره منطقه ای تهران را در سر می پروراند.

مطهرنیا در پایان گفت: به نظر می رسد در محاصره منطقه ای تهران، رهبری حرکت را ایالات متحده آمریکا، مدیریت آن را اسرائیل و اجرای آن را ریاض بر عهده خواهد داشت و لذا باید بر این نکته تاکید کرد که اساسا حرکت های اسرائیل و عربستان در این مسیر، حرکت هایی هماهنگ، تحت رهبری ایالات متحده آمریکا در جهت محاصره منطقه ای تهران خواهد بود.

انتهای پیام/م.ش/۳۰