جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir
بمناسبت چهاردهمین سالمرگ نام آورترین فلسطینی آواره

عرفات؛ از «مقاومت» رانده و در «مذاکره» مانده

عرفات همچون هرانسان عادی دیگر، فراز ونشیبی را در زندگی داشته است. تا جایی که زمانی بر قله قلب های بسیاری نشسته و زمانی نیز در حضیض نگاه و باور دوستداران فلسطین، قرار گرفته است.

 

  • احمدرضا روح الله زاد

 

نقش یاسر عرفات رئیس سابق سازمان ازادی بخش فلسطین (ساف) را در تحولات چند دهه اخیر فلسطین نمی توان نادیده گرفت. مرور زندگی عرفات نشان می دهد که وی از آغاز جوانی نسبت به تحولات فلسطین حساس بوده و دغدغه با فلسطین بودن را بر زندگی آرام ترجیح داد.

 

عرفات همچون هرانسان دیگر، فراز ونشیبی را در زندگی داشته است. تا جایی که زمانی بر قله قلب هایی نشسته و زمانی نیز در حضیض نگاه و باور دوستداران فلسطین، قرار گرفته است. نوشته حاضرگذری است کوتاه بر زندگی وی و فراز و نشیب آن، همچنین تحلیلی است بر عملکرد او در صحنه فلسطین، به ویژه در دو دهه اخیر دو دهه ای که در آن هرچه بیشتر، در مبارزه نظامی با رژیم صهیونیستی به دست آورده بود، به تاراج نهاد. این تغییر روش او دوستان و دشمنان وی را غافلگیر ساخت تا جائیکه بسیاری در تحلیل آن، گرفتار سختی شدند.


 الف-مبارزات


محمد عبدالرووف القدوه الحسینی معروف به یاسر عرفات در چهارم اوت 1929 (1308 ش) زاده شد. زادگاه وی را طبق اسناد رسمی شهر قاهره می دانند اما عرفات مصرانه زادگاهش را بیت المقدس معرفی می کرد. عرفات که ششمین فرزند عبدالروف بود در کودکی مادرش زهوه را از دست داد. ظاهرا پس از مرگ مادر به همراه عمویش به بیت المقدس رفت و مدت چهار سال در آنجا زندگی کرد. پس از آن در سال 1937 به مصر بازگشت و مشغول تحصیل شد. پدرش پیشه تاجری پارچه داشت که در سال 1927 از فلسطین به مصر رفته بود. پس از اتمام دوران دانش اموزی در سال 1948 به دانشگاه فواد اول قاهره وارد و در رشته مهندسی ساختمان مشغول تحصیل شد. در سال 1950 به نهضت افسران آزاد مصر که بعدها به رهبری جمال عبدالناصر علیه ملک فاروق کودتا کرد< پیوست. ارتباطی که بعدها موجب رهایی او از زندان گشت. در سال 1952 (1331 ش) پدرش مرد و وی را غزه دفن کردند. در همین سال هم به عضویت اتحادیه دانشجویان فلسطینی درآمد و در همین جا بود که با خلیل الوزیر معروف به ابوجهاد و صلاح خلف معروف به ابوایاد آشنا شد. دوستی ایی که به درازا کشیده شد و تنها مرگ آنان را از هم جدا کرد.


در سال 1954 (1333 ش) از طریق انتخابات دانشجویی به ریاست اتحادیه دانشجویان فلسطینی برگزیده شد. در همین دوران بود که با تفکرات اخوان المسلمین آشنا شد و هر روز بر علاقه وی به اخوان المسلمین افزوده شد. چیزی که ظاهرا خوشایند جمال عبدالناصر نبود. زیرا پس از معاهده مصر و انگلیس به سال 1954 و تعهد ناصر به انگلیس مبنی بر اینکه علیه اسراییل وارد جنگ نخواهد شد، اخوان المسلمین جمال عبدالناصر را خائن دانسته و کوشیدند وی را در میدان اسکندریه در سال 1954 ترور کنند. پس از ترور نافرجام اعضاء اخوان المسلمین دستگیر شدند و عرفات نیز جزء دستگیر شدگان بود. اما آشنایی وی با افسران عضو نهضت اسران آزاد مصر موجب رهاییش گشت. در 26 اکتبر سال 1956 در جنگ مصر علیه رژیم صهیونیستی داوطلبانه به صف ارتش مصر درآمد. اما پس از جنگ از حضور در ارتش مصر چشم پوشید و سفری به عراق کرد. اما پس از بازگشت مصریان بر اوسخت گرفتند.


ب- تشکیل فتح


عرفات پس از اتمام تحصیل در سال 1957 اتحادیه دانش آموختگان فلسطینی را به راه انداخت. اما خیلی زود با رها کردن آن به کشور کویت رفته و به عنوان مهندس ساختمان مشغول کار شد. و در آنجا به همراه دوستان د ران دانشجویی اش یعنی ابوجهاد و ابوایاد و دیگران جنبش فتح را پایه گذاری کردند. جنبشی که در تاریخ فلسطین نقش و عملکرد آن را نمی توان نادیده گرفت. فتح سازمانی زیرزمینی با هدف جنگ مسلحانه علیه صهیونیست ها بود و تا سال 1960 مخفیانه عمل می کرد. اما دول عربی از اینکه گروه های فلسطینی از داخل خاک آنان علیه اسراییل عملیات انجام می دانند، خرسند نبودند. در سال 1962 با پیروزی انقلاب الجزایر عرفات به الجزیره رفت و دفتر فتح را در آنجا تاسیس کرد و ابوجهاد مسئولیت دفتر را عهده دار شد. با کمک ابوجهاد بود که بحث ارتباط با چین و دریافت کمک تسلیحاتی از آن مطرح شد. در ماه مه 1964 (1343 ش) در بیت المقدس شرقی که آن زمان در کنترل کشور اردن بود پایه های تشکیل ساف یا سازمان آزادیبخش فلسطین نهاده شد. حرکتی که جمال عبدالناصر از آن قویا حمایت می کرد و تحقق اهداف خود در رهبری جهان عرب را درتشکیل و تقویت آن می دید. در ژوئیه 1964 اجلاس سران عرب را در تشکیل و تقویت آن می دید. در ژوئیه 1964 اجلاس سران عرب در قاهره ساف را رسمیت داد و احمد الشقیری به ریاست ساف رسید. رهبران جنبش فتح شدیدا مخالف تشکیل ساف بودند. آنان معتقد بودند در صورت تشکیل ساف، به صورت یک سازمان حکومتی درخواهند آمد که خود این امر حیطه عمل آنان را محدود ساخته و همچنین به راحتی شناخته و کشته می شوند. افزون بر آن از مداخله دول عربی در آن نگران بودند، نگرانی ای که بی دلیل نبود.


سران عرب از درگیر شدن با اسراییل هراس داشتند و ظاهرا کشورهای غربی نیز از فعالیت گروه های چریکی علیه اسراییل نگران بودند و تشکیل ساف می توانست این گروهها را محدود سازد. اما جنبش فتح نیز بعد از عضویت در ساف از جنبش های ذی نفوذ در آن به شمار می رفت که این نفوذ تاکنون ادامه دارد. در سی و یک دسامبر همان سال جنبش فتح عملیات نظامی علیه رژیم صهیونیستی را در مناطق اشغال شده فلسطین آغاز کرد که البته کامیاب نبود. فتح از آن پس عملیات چریکی علیه اشغالگران را شدت بخشید. در ژانویه 1966 سوریه عرفات را به اتهام اقام به انفجار خط لوله نفتی شرکت آمریکایی تپ لاین دستگیر کرد. اما چند روز بعد وی را آزاد ساخت. در فوریه 1966 با کودتایی در سوریه، ژنرال صلاح جدید به قدرت رسید و فتح اوضاع را برای فعالیت بیشتر در سوریه مناسب دید. کدورت حاصل از مخالفت عرفات با ادغام فتح و جبهه آزادی بخش فلسطین، میان احمد جبریل و عرفات، موجب شد که ماه می 1966 عرفات به اتهام قتل، دوباره از سوی سوریه دستگیر و محکوم به اعدام شود. اما با دستور حافظ اسد، عرفات و دگیر اعضای جنبش فتح آزاد شدند.


در ژوئن 1967 (1346 ش) پس از شکست ارتش عرب در جنگ 6 روزه، عرفات، نام ابوعمار را برای خود برگزید. درا ین جنگ که با حمله غافلگیرانه صهیونیست ها انجام شد، بلندی های جولان، کرانه باختری رود اردن، صحرای سینا و دیگر مناطق فلسطینی نشین سرزمین فلسطین به اشغال ارتش صهیونیستی درآمد و بیش از 200000 نفر فلسطینی را آواره کرد. در سال 1968 (1347 ش) در روستای کرامه اردن نبرد سنگینی میان فتح و ارتش صهیونیستی رخ داد که تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند و صهیونیست ها با بجا نهادن ابزار آلات نظامی خود فرار کردند. نبردی که علیرغم تعداد شهدای فتح، برای این جنبش پیروزی بزرگ و برای صهیونیست ها نیز شکستی بزرگتر به شمار می رفت. رهبران فتح پس از این نبرد زندگی مخفیانه ای را برگزیدند و یاسر عرفات را به عنوان سخنگوی جنبش فتح معرفی کردند. او موظف بود که کلیه ارتباطات با رسانه ها و سیاستمداران را انجام دهد، وظیفه ای که او از آن در جهت اشتهار به خوبی بهره برد. در همان سال بیانیه ای از سوی فتح صادر شد که در آن مبارزه مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی یگانه راه تحقق آرمان فلسطین یعنی آزادسازی فلسطین اعلام گردید. پس از جنگ کرامه عرفات به همراه جمال عبدالناصر با پاسپورت جعلی و با نام محسن امین به مسکو سفر کرد، اما در کسب نظر موافق کرملین کامیاب نبود.


ج : عرفات و ریاست ساف

 
در فوریه سال 1969 (1347 ش) پس از استعفای احمد الشقیری که به دلیل مخالفت با مداخله دول عربی در امور ساف و زیر فشار عربستان و کویت انجام گرفت. (پس جنگ 1967 ظاهرا شقیری استعفا داد و یحیی حموده به طور موقت جانشین وی گشته بود.) عرفات که در آن زمان در کویت به سر می برد، به عنوان رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) برگزیده شد. ظاهرا از همین زمان تماس با صهیونیسم و غرب برای سازش از سوی ساف شروع شده است.درسال1970((1349) عرفات که پس از جنگ 1967 (1346 ش) در اردن به سر می برد، با مشکل بزرگی روبرو شد. افزایش فشار صهیونیست ها علیه فلسطینیان، افزایش آوارگان فلسطینی در اردن و مشکلات ناشی از آن، تشدید عملیات چریکی علیه صهیونیست ها از خاک اردن و تهدید صهیونیست ها به جنگ علیه اردن، قدرت گرفتن مبارزین فلسطینی و دلهره پادشاهی هاشمی از آن، دولت اردن را وادار به سختگیری علیه آوارگان کرد. از جمله این سختگیری ها ممنوعیت حمل سلاح گرم، فعالیت سیاسی، به همراه داشتن کارت شناسایی و داشتن مجوز عبور بود. به دلیل درگیری های فلسطینیان با هم، دولت قبایل اردنی را برای نظم بخشی در اردوگاه ها فرا خواند. در ششم سپتامبر 1970 فلسطینیان سه هواپیما را می ربایند و یک فروند از آنها را در فرودگاهی در صحرای اردن فرود آوردند. آمریکا تهدید به حمله کرد و شاه حسین زمان اقدام علیه فلسطینیان را مناسب دانست. عرفات هم با بیان این نکته که بیش از 70 درصد مردم اردن، فلسطینی هستند و باید کوشید حکومت را از پادشاهی هاشمی اردن خارج کرد، یکی از بزرگترین خطاهای سیاسی خود را انجام داد که موجب شد، حسین، شاه اردن از آن نهایت استفاده را برده و در ماه سپتامبر دستور حمله ارتش اردن به فلسطینیان را صادر کرد. این درگیری به کشته شدن حدود بیست هزار فلسطینی انجامید که در تاریخ فلسطین به سپتامبر سیاه معروف گشت.

متعاقب این حرکت عرفات از امان با لباس مبدل فرار و ناچار به بیروت رفت. پس از این واقعه و فرار عرفات، صلاح خلفی یا ابوایاد خطاب به عرفات گفت: نموت واقفین و لن نرکع، هنیا لکم ایها الجبناء (یعنی ایستاده می میریم و زانو نمی زنیم، ای بزدلان این بزدلی بر شما گوارا باد) در این ماجرا ابوعلی ایاد رئیس شاخه نظامی فتح (قوات العاصفه) شهید شد. مقر ساف نیز با توجه به حضور عرفات در بیروت به آنجا منتقل گشت.


عرفات در سال 1973 (1352 ش) به عنوان فرمانده کل نیروهای مبارز فلسطینی برگزیده شد. در 26 اکتبر 1974 (1353 ش) در اجلاس سران عرب که در رباط مراکش برگزار گردید، توانست آنان را متقاعد سازد که ساف را به عنوان تنها نماینده مشروع ملت فلسطین به رسمیت بشناسند. حرکتی که توانست حیطه عمل ساف را گسترش داده و عملا دیگر جنبش ها را با محدودیت روبرو کند و البته به نظر میرسد دولت های عرب با برگزیدن ساف به عنوان تنها نماینده مشروع ملت فلسطین و حمایت از آن، عملا راه خود را برای کاهش مسئولیت در قبال قضیه فلسطین و پاسخگویی به افکار عمومی خود، هموار کردند. عرفات در این اجلاس اعلام کرد: هدف ساف بازپس گیری کامل فلسطین نیست - حداقل در آن واحد - و هر قسمتی از فلسطین که آزاد شود، یعنی نوار غزه و ساحل غربی رود اردن را قبول خواهد کرد. این سخن وی به معنی پذیرش کشور اسراییل در کنار کشور فلسطین و تایید اشغالگری صهیونیست بر مناطق 1948 بود. از همین زمان شاهد اختلاف در فتح و مخالفت با عرفات هستیم.عرفات در سیزده نوامبر 1974 (1353 ش) به نام ملت فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی و اعلام کرد که با یک دست شاخه زیتون ( به نشانه صلح) و در دست دیگر اسلحه یک مبارز آزادیبخش فلسطین به نیویورک آمده و خواستار آن شد که اجازه ندهند شاخه زیتون از دستش بیفتد. سخنرانی ای که با اقبال زیادی در سطح جهان روبروشد.

 

در سال 1975 (1353 ش) همزمان با جنگ داخلی در لبنان که توسط صهیونیست ها دامن زده شده بود، نیروهای ساف به مخالفان راست گرایان مسیحی پیوستند، حرکتی که بی تردید از خطاهای بزرگ ساف بود که توان گروههای مبارز را تحلیل برده و موجب شد تا رژیم صهیونیستی در سال 1982 (1361 ش) به لبنان حمله کند و آن را به اشغال خود در آورد.
در 11 فوریه 1979 (22 بهمن 1357) انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد. با پیروزی انقلاب، نگاه ایران به مساله فلسطین کاملا تغییر کرد. پیش از انقلاب، ایران متحد قوی اسرائیل به شمار میرفت. اما پس از انقلاب، ایران به مخالفان درجه یک اسراییل تبدیل شد. عرفات در 17 فوریه 1979 (28/11/1357) به ایران سفر کرد و حاصل آن افتتاح اولین سفارت فلسطین در دنیا بود و هانی الحسن به عنوان سفیر فلسطین در ایران معرفی شد و سفارت اسراییل در تهران به سفارت فلسطین تبدیل شد. در نوامبر 1979 پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران، عرفات به عنوان پادرمیانی جهت ازادی گروگان ها به ایران سفر کرد. ولی از او استقبالی نشد. در 22 سپتامبر 1980 عراق به ایران حمله کرد و مناطق وسیعی از مرزهای غربی و جنوبی جمهوری اسلامی را اشغال کرد. عرفات در این قضیه بسیار منفعلانه برخورد کرد و از معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ خودداری کرد.

 

عرفات در سال 1980 (1359 ش) افزون بر رهبری شاخه نظامی فتح و فرماندهی ارتش آزادیبخش فلسطین، رهبری سیاسی و نظامی جنبش ملی فلسطین را نیز عهده دار شد. در چهارم ژوئن سال 1982 (1362 ش) پس از تجاوز ارتش صهیونیستی به لبنان، عرفات و نیروهای نظامی اش به ناچار لبنان را پس از هشتاد روز محاصره ترک کردند و به تونس رفتند و پس از مدتی از آنجا به سوریه رفتند (30 آگوست). در دسامبر 1982 ریگان رئیس جمهوری وقت ایالات متحده طرحی را ارائه کرد که بر مبنای آ‹ اسراییل از مناطق اشغالی 1967 خارج می شد و فلسطینیان بر آن مناطق به صورت خودگردانی، سلطه پیدا می کردند. اسراییل و فلسطینیان این طرح را رد کردند. ولی عرفات گفت آن را هم می پذیرد و هم نه ! این موضعگیری موجب شد که عده زیادی از فلسطینیان اورا خائن قلمداد کنند.
در 24 ژوئن سال 1983 سوریه وی را اخراج کرد و عملا عرفات یکی از بزرگترین و موثرترین حامیانش را از دست داد و وی پس از اخراج از سوریه در شمال لبنان (شهر طرابلس) مستقر شد. دیری نپایید (20 دسامبر 1983) که پس از محاصره از سوی ارتش سوریه و فلسطینیان مخالف وی، طرابلس را به مقصد تونس ترک کرد و مقر ساف به آنجا منتقل گشت. در اکتبر 1985 (1364 ش9 هلی کوپترهای صهیونیستی ظاهرا برای کشتن عرفات به مقر ساف در تونس حمله کردند .در سال 1988 (1367 ش) دو واقعه مهم رخ داد، یکی اعلام تشکیل کشور فلسطین به صورت نمادین در 15 نوامبر در الجزیره توسط عرفات که طی آن به طور تلویحی اسرائیل را به رسمیت شناخت که این کار او با واکنش اکثر مردم فلسطین که در دسامبر 1987 (1366 ش) انتفاضه اول را شروع کرده بودند، روبرو گشت، واقعه دیگر ترور خلیل الوزیر با ابوجهاد از رهبران و بنیانگذاران جنبش فتح به دست صهیونیست ها بود. در سال 1988 سازمان ملل اسراییل را به عنوان کشوری مستقل بهرسمیت می شناسد. عرفات در دوم مه 1989 (1368 ش) برای پیگیری روش جدیدی که در رسیدن به اهداف خود برگزیده بود(یعنی مبارزه سیاسی به جای مبارزه نظامی) به پاریس سفر کرد. حرکتی که همه پیشینه پربار او را زیر سوال برد. در ژانویه سال 1990 (1369 ش) با منشی مسیحی خود که زنی 28 ساله به نام کریستین (سهی) طویل داود بود، مخفیانه ازدواج کرد. اما خبر آن تقریبا دو سال بعد منتشر شد. درژانویه 1991 (1370 ش) متعاقب حمله آمریکا و انگلیس به عراق که به جنگ اول خلیج فارس یا جنگ نفت مشهور شد، عرفات حمایت خود را از عراق اعلام کرد. این جنگ به بهانه آزاد کردن کویت از اشغال ارتش عراق بر منطقه تحمیل شد. این عمل عرفات موجب شد عرفات در جهان عرب منزوی شود و دولت های ثروتمند عرب حمایت های مالی خود را از ساف قطع کردند. همچنین جهان عرب نیز او را طرد کرد و این از دیگر خطاهای استراتژیک عرفات بود. هر چند به نظر می رسد او فریب اقدامات صدام حسین، دیکتاتور وقت عراق را خورده باشد که با پرتاب موشک های اسکاد به شهرهای صهیونیست نشین فلسطین اشغالی، می کوشید جنگ خود را علیه اسراییل بنمایاند و به حمایت اعراب از خود و احیانا گسترش درگیری در منطقه در پی این حملات موشکی دست یابد، اما صدام در این هدف خود ناکام ماند و عرفات و ساف که هر ضربه بر صهیونیست ها را در جهت تسریع تحقق آرمان فلسطین می دیدند و احیانا برای تشویق صدام به انجام بیشتر چنین حملاتی، حمایت از عراق در این جنگ را اعلام کردند. اما حرکت صدام بی حاصل و عرفات فریب خورده ای بزرگ در این میدان بود. در سال 1992 (1371 ش) هواپیمای حامل او در بیابان لیبی سقوط کرد. اما او به طور شگفت انگیزی نجات پیدا کرد. او خود در این مورد می گفت، هنگام سقوط هواپیما می دانست که از این سانحه جان سالم به در خواهد برد.


د: روند مذاکرات صلح خاورمیانه


در سال 1993 (1372 ش) دوباره عرفات در صحنه فلسطین مطرح می شود. در این سال قرارداد اسلو را ساف با رژیم صهیونیستی امضا و متعاقب آن در واشنگتن توافقنامه خودمختاری را در مورد اریحا و نوار غزه امضا کرد و با اسحاق رابین نخست وزیر وقت صهیونیست ها دست داد. قراردادی که از کل خاک فلسطین فقط بخش کوچکی را شامل می شد، آن هم مناطقی جدا و گسسته از هم. این توافقنامه موجب شد که کشورهای عربی که تا آن زمان از بیان ارتباط با رژیم صهیونیستی از ترس افکار عمومی خود هراس داشتند، زمینه های برقراری روابط تجاری، اقتصادی و فرهنگی با صهیونیست ها را بررسی نمایند. در قرارداد اسلو ساف موجودیت و اشغالگری رژیم صهونیستی را بر مناطق اشغالی 1948 (1327 ش) به رسمیت شناخت اما رژیم صهیونیستی موجودیت فلسطینی را بر مناطق اشغالی 1967 (1346 ش) به رسمیت نشناخت و مهمترین اعتراض مردم فلسطین به عرفات، بخاطر این امتیاز دهی بیهوده بود.

 

در سال 1994 (1373 ش) این روند با امضای پیمان خودمختاری در قاهره میان رابین و عرفات کامل شد و متعاقب آن در همانسال جایزه صلح نوبل را همراه شیمون پرز و اسحاق رابین دریافت کرد. در اول جولای همان سال یاسر عرفات پس از 27 سال به فلسطین بازگشت و تشکیلات خودگردان را در غزه برپا کرد. در بیستم ژانویه 1996 (1375 ش) عرفات به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی انتخاب شد و منشوری را اعلان کرد که در آن دیگر از نابودی اسراییل خبری نبود. در پنجم سپتامبر 1998 (1376 ش9 با ایهود باراک، نخست وزیر وقت صهیونیستی در شرم الشیخ مصر توافقنامه ای را امضا کرد که طبق آن راه برای مذاکره و چگونگی وضعیت نهایی هم زیستی فلسطین و اسراییل گشوده شد. حرکتی که اعتراضات زیادی را علیه او به دنبال داشت.


در 21 مارس سال 2000 (1379 ش) رژیم صهیونیستی 1/6 درصد کرانه باختری رود اردن را تحویل خودگردانی داد. به این ترتیب، این بخش نیز به نوار غزه افزوده شد. در 25 جولای 2000 (1379 ش) نشست هایی که بعدها به کمپ دیوید دوم معروف شد و به کوشش کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا برگزار شده بود، شکست خورد. زیرا صهیونیست ها موافق بازگشت آوارگان نبودند، همچنین حاضر نبودند بیت المقدس را به عنوان پایتخت کشور فلسطین به شمار آورند. در آن سو نیز عرفات و گروه مذاکره کننده فلسطینی در خود توان موافقت با خواسته های صهیونیست ها و مخالفت با خواسته به حق مردم فلسطین را نمی دیدند.
در 29 سپتامبر 2000 (1379 ش) آریل شارون رهبر حزب لیکود با کمک ارتش صهیونیستی به مسجد الاقصی وارد شد. از نگاه مسلمانان این حرکت توهین بزرگی به آنان و باورهای آ«ان نیز اشغال مسجد الاقصی بود. شارون در مسجد الاقصی اعلام کرد اگر به نخست وزیری برسد، ظرف یکصد روز کلیه اعتراضات مردم فلسطین را خاموش خواهد کرد. این حرکت شارون موجب اعتراضات فلسطینیان علیه تجاوزات و اهانت های هر روزه صهیونیست ها گشت که به سرعت سراسر مناطق اشغالی را فرا گرفت. اعتراضی که به انتفاضه الاقصی یا انتفاضه مسجد الاقصی معروف گشت. تلاش های صهیونیست ها برای مهار انتفاضه ناکام ماند. در این انتفاضه مردم سلاحی بی مهار را که پیش تر از آن کمتر بهره گرفته بودند، به میدان مبارزه علیه ارتش کاملا تجهیز شده به جدیدترین تجهیزات و تسلیحات نظامی غرب، به کار بستند و آن نبود جز عملیات شهادت طلبانه که به اهمیت و تاثیرگذاری آن در صحنه مبارزه پی برده بودند، عملیاتی که غرب تعمدا آن را انتحاری می نامد. پس از افزایش عملیات استشهادی و قدرت یابی روزانه انتفاضه در سوم دسامبر 2001 (1380 ش) مقر عرفات در رام الله به محاصره ارتش صهیونیستی درآمده و ده روز بعد صهیونیست ها به بهانه اینکه عرفات کاری برای جلوگیری از گسترش انتفاضه و عملیات استشهادی، انجام نمی دهد، اعلام کردند دیگر با عرفات مذاکره نخواهند کرد و با این عمل می خواستند عرفات را مقصر اصلی در گسترش انتفاضه و به بن بست رسیدن مذاکرات جلوه دهند.

 

در بیستم فوریه 2002 (1381 ش) رژیم صهیونیستی مقر عرفات را مورد هجوم قرار داد. در بیست و نهم مارس 2002 (1383 ش) ارتش صهیونیستی چند شهر مهم فلسطین در کرانه باختری از جمله جنین، الخلیل و رام الله را مورد حمله قرار داد. در جریان حمله به رام الله مقر عرفات نیز مورد هجوم قرار گرفت و بخش عمده ای از آن تخریب شد. عرفات در برابر این تهاجمات اعلام کرد که آماده شهادت است. در همان حال از مردم فلسطین خواستار توقف انتفاضه و عملیات استشهادی بود ! در حالی که آمریکا وی را به همسویی با ترور متهم می کرد، او از آمریکا برای پایان دادن حملات صهیونیست ها به مردم فلسطین کمک می خواست و اعلام کرد آماده ایم تا هرگونه مذاکره با اسراییل انجام دهیم به شرط آنکه ما را به صلح رساند. در سی ام آوریل 2003 (1382 ش) ظاهرا علی رغم میل باطنی و در چهارچوب اصلاحات تحمیلی غرب به ویژه آمریکا، محمود عباس (ابومازن) را که با عملیات استشهادی شدیدا مخالف بود، زیر فشار آمریکا و غرب به نخست وزیری خودگردانی منصوب کرد. البته در هفتم سپتامبر همان سال ابومازن مجبور به استعفا شد و عرفات هم احمد قریع را که عضو پارلمان خودگردانی بود، به نخست وزیری گمارد. پس از تصویب طرح حذف عرفات در کابینه رژیم صهیونیستی و سخنان معاون شارون، ایهود اولمرت مبنی بر اینکه ترور عرفات یکی از گزینه های تل آویو است، عرفات اعلام کرد هیچ کس نمی تواند او را از فلسطین اخراج کند و او تا هنگام مرگ در فلسطین خواهد ماند. در بیست و هفتم اکتبر 2004 (1383 ش) اعلام شد که حال وی بسیار وخیم است. در 29 اکتبر برای درمان به پاریس منتقل شد. در چهارم نوامبر اعلام شد که وی در کماء درجه چهار فرو رفته و دچار مرگ مغزی شده است. در 11 نوامبر 2004 (1383 ش) مرگ یاسر عرفات رسما اعلام شد و جنازه اش در 12 نوامبر برابر با 28 رمضان 1425 پس از تشیین در قاهره به رام الله منتقل و در مقر خودگردانی به خاک سپرده شد.


ه: مذاکرات عرفات و ثمرات آن


نگاهی گذرا به زندگینامه یاسر عرفات، فراز و نشیب هایی را به نمایش می گذارد. فردی که از آغاز گام نهادن در دنیای سیاست تا پایان توانست هرگاه که اراده کند سیاستمداران، دولتمردان و خبرنگاران را به سوی خود بکشاند و محور مباحث و تحلیل های آنان قرار گیرد. شخصیت برجسته ای که به سرعت و با تحلیل حوادث در جهت خواسته خود، توانست پلکان اشتهار را طی کند. تاریخ فلسطین هرگز او را فراموش نخواهد کرد. در تمام این دوران صهیونیست ها در چندمرحله کوشیدند تا وی را ترور کنند. اما به نظر می رسد وی هوشیارتر از آن بود تا گرفتار برنامه های ترور از سوی صهیونیست ها شود. شاید بتواند رشادت های وی در صف ارتش مصر علیه ارتش صهیونیستی و نبرد کرامه را اوج مبارزات نظامی وی بر شمرد. مبارزاتی که ابوعمار را تبدیل به یک اسطوره کرد. اما به نظر می رسد این اسطوره در تغییر روش مبارزه ای که او متاثر از عواقب واقعه گروگان گیری ورزشکاران صهیونیستی در المپیک مونیخ، برگزید، شروع به شکستن کرد. یعنی هنگامی که به تعبیر خودش مبارزه سیاسی را بر مبارزه نظامی ترجیح داد و مبارزات نظامی را با توجه به تحولات جهانی بی اثر و بی نتیجه دانست. این در حالی بود که هر روز بر شدت و گسترش عملیات نظامی صهیونیست ها افزوده می شد. حق آن است که  رهبر یک کشور اشغال شده نمی تواند و نباید دست از مبارزات نظامی و رهایی بخش بر دارد. ولی می تواند همزمان با پیگیری مبارزه نظامی، مبارزه سیاسی را آن هم با هدف آزادی کامل سرزمین اشغال شده و بازگشت آوارگان دریافت غرامت و تنبیه اشغالگران، انجام دهد.


هر چند صهیونیست ها همزمان با عملیات نظامی سخن از مذاکره و برقراری صلح می کردند و جهان غرب با تکیه بر توان اقتصادی، رسانه ای و سیاسی، فشار زیادی را در گشودن باب مذاکرات به اصطلاح صلح بر فلسطینیان و کشورهای منطقه وارد کردند و دولت های عرب منطقه که به دلیل نداشتن پایگاه مردمی برای ماندگاری شدیدا به قدرت های غرب وابسته اند، زمینه را برای کشاندن پای فلسطینیان بر سر میز مذاکره با طرف صهیونیستی فراهم آوردند که در این میان به ویژه نباید از نقش مصر، اردن و عربستان غفلت کرد. عرفات در این فرآیند پذیرفت که در مذاکرات سازش شرکت کند و این منتهای خواسته رژیم صهیونیستی بود که به دنبال سندسازی برای خود در منطقه بوده و هست.


رژیم صهیونیستی که از آن به اشتباه، دولت یا حکومت اسراییل یاد می کنند، در واقع ارتشی است که در پی ملت سازی است. گروهی مسلح از اطراف و اکناف جهان به این سرزمین وارد شده و آن را به زور اسلحه اشغال کرده و اکثر مردم آن را از آنجا بیرون رانده اند و سپس تاسیس کشوری به نام اسراییل را اعلام کرده اند. این رژیم در تعاریفی که برای دولت یا حکومت در جامعه امروزی مطرح است، گنجانده نمی شود. صهیونیست ها می کوشند با توسل به سازمان های بین المللی و قدرت های بزرگ برای خود سندسازی کنند. آنچه در سازمان ملل به عنوان کشور و دولت اسراییل پذیرفته شده، خارج از آنکه چنین عملی خلاف همه قوانین طبیعی، فطری و وضعی پذیرفتنی است، در حقیقت اعطای نوعی هویت تاسیسی به آن است. اسراییل هویت تاسیسی دارد نه هویت تکوینی. بدین معنا که سازمان ملل و قدرت های بزرگ حضور گروهی مسلح و اشغالگر را در سرزمین ملت دیگر پذیرفته اند و بر اشغالگری آنان مهر تایید کوفته اند. اما این گروه مسلح و این ارتش، آن سرزمین یعنی فلسطین را اشغال کرده است. حکومت ادعایی آن هم بر همین مبنا است اما در دیگر کشورها( جدای از ایالات متحده و استرالیا که تا حدودی شکل گیری آنان شبیه شکل گیری رژیم صهیونیستی است) موضوع، دیگر است. آنان دارای هویت تکوینی هستند. یعنی ملتی پرپیشینه در آنجا بوده و حکومت و دولت فعلی آنان هم برخاسته از بطن جامعه و ملت دیرینه آن است. بنابراین مشاهده می شود دولت ها و حکومت هایشان در پی سندسازی برای خود نیستند. اما صهیونیست ها از هر فرصتی برای سندسازی استفاده می کنند. کشاندن فلسطینیان به پای میز مذاکرات، همچنین امضای توافقنامه هایی با آنان، خودپیروزی بزرگ ی برای این رژیم به شمار می رود. به همین دلیل مشاهده می شود اکثر ملت فلسطین که از هوش، درایت و قوت درک بالایی برخوردارند، با همه احترام و علاقه ای که به عرفات داشتند با تغییر روش مبارزه وی، ناخرسندی خود را از این اقدام، ابراز کردند.


در روند مذاکرات همانطور که ملت فلسطین به درستی پیش بینی می کرد اشغالگران و حامیانش حاضر به دادن هیچ امتیازی در خور به فلسطینیان نشدند، بلکه بر دامنه فشار بر آنان افزودند. زیرا اصولا مذاکره در جایی مفید می افتد که دو طرف از توازن برخوردار باشند. حال آنکه صهیونیست سرزمین فلسطینی ها را اشغال کرده، مردمش را آواره ساخته و هر روز با امکانات نظامی پیش رفته آنان را مورد هجوم قرار داده و در این میان فلسطینیان که سلاحی جز سنگ و برخی سلاح های ساده، ندارند و تحت اشغال هستند و ملت اشغال شده هم که وضعیت و شرایطش معلوم است. توازنی در اینجا برقرار نیستند که مذاکره به حال فلسطینی مفید افتد. در مذاکره طرف قدرتمند خواه نظامی، خواه اقتصادی و رسانه ای و غیره همیشه پیروز است و هرگز چیزی را از دست نخواهد داد بلکه با هر مذاکره گامی دیگر به اهداف خود نزدیک می گردد و طرف ضعیف هم گامی و گامهایی از اهداف خود دورتر می گردد. باید پرسید چه پیش آمده که طرف قوی تر تن به مذاکره داده است؟ آیا جز این است که نیل به اهداف خود را در مذاکره می بیند؟ و در غیر مذاکره آیا، این طرف ضعیف نیست که پیروز می گردد؟ اکنون اعتراضات برخی از کارشناسان ایرانی به مذاکره ایران و اروپا و آژانس انرژی اتمی درباره فناوری هسته ای ایران هم ناشی از این دغدغه است.

 

عرفات تن به مذاکرات سازش داد. شاید او می اندیشید می تواند از این طریق تحقق آرمان فلسطین را تسریع بخشد. اما روند به گونه ای پیش رفت که نشان داد صهیونیست ها و غرب تنها در پی امتیازگیری بیشتر و بیشتر در جهت اهداف خود هستند.


عرفات به هنگام ورود به فلسطین اجازه داشت از چند میلیون آواره فلسطینی تنها حدود 700 نفر از آوارگان را به همراه خود به فلسطین وارد کند که او هم برخی از سران ساف و نیروهای مبارز جنبش فتح را که به او وفادار بودند، برگزید. پس از ورود به فلسطین رژیم صهیونیستی کوشید از این فرصت بهره برده و فلسطینیان را درگیر جنگ داخلی کند و آن ، فشار به خودگردانی در جهت خلع سلاح گروه هایی چون حماس و جهاد اسلامی بود. نیروهای خودگردانی برای تحقق این خواسته به دستگیری مبارزین فلسطینی و بعضا شهید کردن آنان پرداختند. در آغاز مقاومتی هم از سوی گروههای جهادی نشان داده شد. اما آنان خیلی زود ترفند اشغالگران را دریافتند و نسبت به عملکرد خودگردانی صرفا اعتراض کردند که به مرور در این نقشه نیز صهیونیست ها ناکام ماندند.


پس از شروع انتفاضه الاقصی که با ورود شارون به مسجد الاقصی جرقه آن زده شد و بسیار زود سراسر فلسطین را در بر گرفت، به نظر می رسد عرفات متوجه اشتباه خود در دل بستن به وعده و وعید غرب و صهیونیست ها شده باشد. هر چند در طول چهار سال انتفاضه پیوسته از بروز خشونت ها گله مند بود و تقریبا همه طرح هایی که در این مدت، ظاهرا برای حل بحران فلسطین از سوی دولت ها و شخصیت های گوناگون غربی و شرقی ارائه می شد، تایید می کرد، با هر محتوایی که بود، که خود این امر نشان از عدم باور او به تحقق آن طرح ها بوده است. اما در واقع از روند پیش آمده خرسند  نبود تا جایی که با صراحت اعلام کرد فریب غرب اعم از آمریکا و انگلیس و سازمان ملل و صهیونیست ها را خورده است و این خود تاکیدی بود بر دروغ بودن ادعای صلح طلبی رژیم صهیونیستی قدرت های غربی و حتی سازمان ملل متحد.

 

برخی از عملکردهای وی در این اواخر نشان می دهد که او انجام مذاکره را بیهوده می دانست: ایجاد محدودیت در عملکرد ابومازن، اولین نخست وزیر خودرگدانی که به او تحمیل شده بود و سرانجام مجبور به استعفا شد. ابومازنی که می کوشید انتفاضه را آرام سازد. همچنین بیان عباراتی چون این طرح ها محقق نمی گردند زیرا طرف صهیونیستی منطقی غیر زور نمی شناسد و من آماده شهادتم و مقاومت و انتفاضه ملت فلسطین به دلیل عملکرد صهیونیست ها کاملا طبیعی و منطقی است، ممانعت از ایجاد محدودیت برای گردان های شهدای الاقصی که در مقابل خشونت ها، تجاوزات و جنایات صهیونیست ها ساکت نمی نشستند، خود می تواند شواهدی باشد که او انجام مذاکره با صهیونیست ها و حامیان غربی اش را در تحقق آرمان فلسطین بی اثر می دانست و گویی می خواست به جهانیان اعلام کند که مذاکره راه حل نیست، بلکه راه حل در چیز دیگری است که ملت فلسطین آن را به درستی شناخته و برگزیده است و او یعنی عرفات یعنی ابوعمار، برجسته ترین مبارز و رهبر فلسطینی که بیش از 45 سال در عرصه فلسطین حضور داشته است آنچه توشه جمع کرده بود و همه را دراین تغییر روش و انجام مذاکرات بیهوده و امتیاز دهی به اشغالگران به حراج گذاشته، به این نتیجه رسید که مذاکره، نه ! و از پس وی، دیگری نیز نباید این راه

رفته را بیازماید.

 

انتهای پیام/

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.