qodsna.ir qodsna.ir

منحنی عملکرد 40ساله
ایران مثبت بوده است

«انیس نقاش»

 

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری قدس(قدسنا) «انیس نقاش» مدیر مرکز مطالعات «امان» لبنان در نشست تخصصی خدمات متقابل ایران و فلسطین در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی با بیان اینکه نمودار پایش عملکرد چهل ساله ایران نشان می دهد که ایران روند مثبتی داشته است.
تاریخ شروع رابطه ایران و فلسطین پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیست  بلکه به پیش  از انقلاب بر می گردد. زمانی که امام خمینی (ره) در نجف بودند و آن فتاوای مهم را در باره فلسطین صادر کردند، در واقع موضوع فلسطین را به عنوان یک موضوع اساسی در جهان اسلام مطرح کردند. پس از پیروزی انقلاب در ایران، سفارت اسرائیل فورا به سفارت فلسطین تغییر یافت و پرچم فلسطین در آن برافراشته شد.

 

رابطه ایران و فلسطین معتقدم که از سه بعد استراتژیک باید مورد توجه قرار گیرد:


1-  عقیدتی و اسلامی. مساله فلسطین و خصوصا بیت المقدس در قرآن نیز مورد توجه قرار گرفته است. لذا ایران نمی تواند مدعی باشد که یک انقلاب اسلامی در این کشور رخ داده است اما هیچ احساس مسئولیتی به فلسطین و بیت المقدس به عنوان یک اولویت اسلامی ندارد.
2-  ژئو پلتیکی. ایران کشوری بزرگ و مهم در سطح منطقه است و یک کشور حاشیه ای و ذره ای محسوب نمی شود. لذا در موضوعات مربوط به ژئوپلیتیک و مسائل مرتبط با آن در سطح منطقه و محیط حیاتی خود نمی تواند بی تفاوت باشد. مساله فلسطین و هر مساله دیگر منطقه به نوعی در حوزه ژئوپلتیک ایران مطرح است و اگر ایران به مسئولیتی که به لحاظ ژئوپلیتیک نسبت به تحولات منطقه و از جمله قضیه فلسطین دارد، توجه نکند در واقع به منافع و امنیت خود آسیب رسانده است.
3-  تجارب تاریخی انقلاب ها.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی میان نخبگان جهان عرب این سوال مطرح بود که اولویت انقلاب اسلامی چه باید باشد؟ اساسا برای استمرار این انقلاب چه اقدامات حفاظتی ممکن است؟ در همان زمان این بحث مطرح شد که آیا همان خطرات و تهدیدهایی که برای انقلاب های بزرگ در فرانسه و روسیه رخ داد، برای انقلاب اسلامی نیز مطرح خواهد بود؟ وقتی انقلاب فرانسه رخ داد(1799-1798) این انقلاب منادی حذف حکومت سلطنتی و تشکیل حکومت جمهوری شد. دولت های اروپایی آن را خطری برای خود تلقی کرده و جمعا به فرانسه حمله کردند. زیرا انقلاب فرانسه الگوی جدیدی را مطرح می کرد و نظامهای سلطنتی اروپا نمی توانستند آن را تحمل کنند. این تجربه تاریخی این پیام را در خود جای داده است که وقتی یک جامعه انقلابی شد و افکار جدیدی را مطرح کند که نظام بین المللی ممکن است از آن متاثر شود، دیگر قدرت های نظام بین الملل آن را تحمل نکرده و برای پایان دادن به عمر آن انقلاب هر نوع اقدامی را در دستور کار خود قرار می دهند. همانطور که در انقلاب اکتبر 1918 روسیه، یکبار دیگر این تجربه ثبت شده است. پس از انقلاب بلشویکی در روسیه، دولت انقلابی خود را از جنگ جهانی اول کنار کشید و اعلام کرد ساختار سیاسی روسیه یک ساختار کمونیستی است و همانند نظام سرمایه داری قبل از خود(تزاری) جنگ طلب نیست. کشورهای اروپایی مشترکا در مقابل آن موضع گرفتند و به نیروهای ضد انقلاب کمک کردند و یک ارتش به نام ارتش سفید علیه دولت انقلابی شکل گرفت. مهمترین هدف کشورهای اروپایی سرنگونی دولت انقلابی در روسیه بود تا خطر آن را از نظام سرمایه داری به دلیل تاثیر گذاری در افکار عمومی اروپا دور کنند.
 بر اساس این تجارب تاریخی منافع و امنیت و استقلال ایران یقینا تنها به دلیل انقلابش مورد تهدید جدی قرار می گرفت. ایران نمی تواند مدعی شود که یک انقلاب در این کشور رخ داده و این یک تحول سیاسی در بعد داخلی است و این کشور انقلابی در نظر دارد با توجه به تفکر انقلابی اش به آبادانی و عمران در ایران بپردازد و بر این اساس انتظار داشته باشد که کشورهای خارجی این جامعه انقلابی و نظام مبتنی بر اراده مردم ایران را بپذیرند و برای آن آرزوی موفقیت هم کنند! تجربه های تاریخی انقلاب ها نشان می دهد که اینگونه نیست. هر انقلابی با توجه به تاثیری که در محیط پیرامونی خواهد گذاشت، از سوی قدرت های خارجی آسوده نخواهد بود. همانطور که در این چهل سال انقلاب ایران را آسوده نگذاشته اند.
این یک نکته اساسی است که ایران برای تامین امنیت خود باید در باره محیط پیرامونی خود و غرب آسیا و تحولات آن حساسیت داشته باشد و دارای موضع مشخص باشد.بدین معنی که کشورهای محیط پیرامونی از چه ساختارهای سیاسی برخوردار هستند و در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی، دینی و غیره در چه شرایطی هستند و از چه ظرفیت هایی برای همکاری برخوردار هستند و فرصت ها و تهدیدها برای منافع ایران را در آنها رصد کند. بر این اساس با توجه به این سه بعد مهم و استراتژیک بود که ایران به موضوع فلسطین ورود کرد و از ملت آن برای موفقیت در اهداف و آرمان هایشان حمایت کرده است.
آیا مساله فلسطین یک مساله محدود در جغرافیای فلسطین است؟ یا نه موضوعی فراتر از آن در درون این قضیه نهفته است؟


پیروزی انقلاب اسلامی و مواضعی که در مقابل آن اتخاذ شد و اقداماتی که عیله آن صورت گرفت نشان داد که قضیه فلسطین بسیار بزرگتر و گسترده تر از آن است که فقط  محصور در جغرافیای فلسطین بوده و یا به منافع و امنیت ایران مرتبط باشد. با گذشت زمان معلوم شد قضیه فلسطین در حقیقت یک موضوع محوری و بسیار مهم برای نقشه ها و طرح های قدرت های جهانی در نظام بین الملل برای تعیین سرنوشت آینده همه کشورهای جهان محسوب می شود. اگر امریکا با همه ابعاد و توانمندی های سیاسی، نظامی و اقتصادی اش در حمایت های خود از اسرائیل در جهت بسط و تحکیم سلطه و سیطره اش بر منطقه، موفق نشود؛ قدرت و هژمون امریکا در منطقه و جهان تنزل پیدا می کند. بنابر این برای امریکا سیطره کامل بر منطقه و حذف همه موانع این راه از معادله منطقه بسیار مهم و حیاتی است. کشور روسیه نیز با ورود خود به تحولات خاورمیانه (از سال 2015) در بحران سوریه، نقش و جایگاه بسیار پر رنگی پیدا کرده است و به یک بازیگر مهم در نظام بین الملل تبدیل شده است. یعنی با ورود به بحران سوریه که در واقع نوعی رقابت با امریکا است  و بالطبع در مواردی با مطلوبات اسرائیل همسو نیست، جایگاه روسیه در نظام بین الملل تقویت شده است.
کشور ایران هم به دلیل ورود به تحولات منطقه ای خصوصا سوریه، عراق و فلسطین در حال حاضر از یک جایگاه و نقش بسیار برجسته در نظام بین الملل برخوردار شده است. این قدرت و توان ایران صرفا در بعد توان نظامی نیست؛ بلکه ایران امروزه در ابعاد سیاسی یک کشور قدرتمند محسوب می شود. این جایگاه در حالی به دست آمده است که همه تلاش غرب و صهیونیسم آن بود که ایران به یک کشور منزوی و منفعل تبدیل شود. اما در حال حاضر ایران از جایگاهی برخوردار است که روسیه به عنوان یک بازیگر مهم و قدرتمند جهانی و کشور ترکیه برای حل و فصل بحران سوریه ناچار به همفکری و مذاکره با ایران هستند. دولت های قدرتمند اروپایی نیز به این نتیجه رسیده اند که برای تعیین سرنوشت چند کشور  و آینده منطقه خاور میانه باید با ایران مذاکره کنند.
بر این اساس باید قبول کرد مساله فلسطین، تنها محصور به فلسطین و فلسطینیان نیست. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی چند ماه پیش تاکید کردند که قضیه فلسطین خیلی فراتر از برخوردهای نظامی در جغرافیای فلسطین و مرتبط با ملت فلسطین است. بلکه مساله، مساله صهیونیسم و امپریالیسم بین المللی و سیاست ها و طرح های قدرت های بزرگ سلطه طلب است. زیرا سرنوشت همه آنها در نظام بین الملل آینده به تحولات حوزه فلسطین مرتبط است. لذا اهمیت مساله فلسطین بسیار فراتر از خود فلسطین است.
در ورای مساله فلسطین مباحثی چون نفت و گاز و تنگه های هرمز و باب المندب و دیگر مناطق ترانزیت استراتژیک در سطح منطقه نیز از مباحث بسیار مهم به شمار می روند. لذا کوتاه آمدن در مقابل فشارهای امریکا بدین معنی است که به آن کشور اجازه داد شود تا هر طرح و برنامه ای که در موضوع فلسطین و منطقه دارد پیگیری و اجرا کند. یعنی تسلیم کل منطقه در مقابل امریکا و رجعت منطقه به شرایط قبل از جنگ اول و دوم جهانی و اجاز دادن به امریکا تا سرنوشت همه کشورهای منطقه را بر اساس نیازها و خواست خودش تعیین کند. در واقع حاکمیت نوعی کاپیتولاسیون بر کل منطقه که همه مسائل را در ابعاد سیاسی، نظامی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، دینی و غیره در بر می گیرد.
اگر از این زوایا به مساله فلسطین و تحولات غرب آسیا توجه شود؛ جامعه ای مثل ایران که خواستار استقلال است تا در چارچوب آن منافع و امنیت خود را تامین کند، باید نسبت به مساله فلسطین و تحولات پیرامونی خود حساسیت بالایی داشته باشد و البته هزینه آن را نیز باید پرداخت کند. هزینه ای که کم هم نیست، بلکه هزینه بسیار بالایی است. زیرا اهمیت تحولات فلسطین و منطقه مرتبط به سرنوشت و آینده ایران است و بسیار مهم و حیاتی است. لذا هزینه آن هم باید متناسب با آن پرداخت شود.
چهل سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد و در این چهل سال از آرمان فلسطین حمایت کرده است. حال این سوال مطرح است که در این چهل سال این سیاست در چارچوب منافع ملی ایران بوده است یا نه؟
 باید در یک خط بیانی ( نمودار پایش) این موضوع را بررسی کنیم و ببینیم روند حرکت ایران در این چهل سال منفی بوده و یا مثبت است. بر اساس بررسی ها و مطالعات چندین ساله می توانم با اطمینان بگویم روند حرکت ایران در این چهل سال چگونه بوده است و اینکه در کجا ها اشتباه کرده است و در کجا ها درست عمل کرده است. من با قدرت می گویم این نمودار نشان می دهد که روند ایران در این چهل سال در کل مثبت بوده است.


جریان سلطه در همه این چهل سال علیه ایران و جبهه مقاومت تلاش کرده است. هر امکانات و هر سناریو و هر استراتژی که می توانست در این ارتباط به کار گرفته است. علیه لبنان و عیله غزه مستقیما وارد جنگ شده است. از طریق عراق بعثی علیه ایران وارد جنگ شده است. حمله عراق به ایران بخشی از استراتژی کلان صهیونیسم و امپریالیسم در سطح منطقه بوده است. حمله به افغانستان و عراق و اشغال آنها برای محاصره ایران صورت گرفت. از روزی که افغانستان و عراق به اشغال امریکا درآمدند، امریکا در این دو کشور تعیین تکلیف می کرد و عراقی ها و افغان ها دستورات امریکا را اجرا می کردند.


جمهوری اسلامی ایران با صبوری این تحولات را دنبال می کرد و آرام آرام استراتژی خاص خود را به کار گرفت و همین صبوری و سیاست هایش موجب شد تا امریکا در افغانستان و در عراق به پیروزی نرسد. مقاله ای در مجله فارین افرز چاپ شد که نویسنده گفته بود؛ این رهبری که در ایران نشسته است چقدر باهوش است و تحولات را چنان خوب و هوشمندانه مدیریت کرده است تا آسیبی به منافع و امنیت ایران نرسد. هم در همسایه شرقی اش و هم در همسایه غربی اش صدها هزار نیروی نظامی امریکا حضور داشتند و به نوعی ایران در محاصره نظامی امریکا بود اما مدیریت این رهبری، همه سیاست ها و برنامه های امریکا در باره ایران و حتی منطقه را به شکست کشانده است. نویسنده تاکید داشت که امریکا در صدد بود هم در داخل برای نظام ایران چالش هایی را تعریف و مدیریت کند و هم از خارج انواع فشارها و تهدیدات را علیه ایران مدیریت می کرد اما رهبری ایران توانست امریکا را در همه این طرح ها ناکام بگذارد.


از چهل سال پیش سیاست های امریکا علیه ایران بوده است و این موضوع تنها در ابعاد نظامی نبوده است بلکه در همه ابعاد علیه ایران بوده است. حتی در بعد علمی محدودیت های شدیدی را علیه ایران اعمال کرده است. دانشجویان ایرانی در دانشگاه های خارجی با محدودیت های متعددی روبرو بودند از جمله اینکه تحصیل آنها در غرب تنها در رشته های خاصی می بایست انجام گیرد و  تحصیل دانشجویان ایرانی در بعضی رشته ها برای آنها ممنوع است. یعنی اجازه نمی دهند دانشجویان ایران در ابعاد علمی رشدی متناسب با نیازهای جامعه ایران داشته باشند. البته این موضوع برای سایر جوامع اسلامی نیز صدق می کند. در بعد نظامی که 100% محدودیت وجود دارد و در خصوص انتقال تکنولوژی های جدید هم محدودیت های شدیدی اعمال می شود. حتی در تامین نیاز های بهداشتی و درمانی مانند دارو هم موانع سختی را ایجاد کرده اند. از طریق تحریم سیستم بانکی به طور غیر مستقیم تامین نیازهای دارویی را با مشکل روبرو کرده اند.


به عبارت دیگر همه روش ها برای شکست ایران و به تسلیم واداشتنش به کار گرفته شده است، اما اکنون پس از چهل سال شاخص های موجود نه تنها از عدم موفقیت آنها خبر می دهد بلکه برعکس قدرت ایران و مقاومت که با انقلاب ایران در سطح منطقه شروع شده است، خیلی افزایش پیدا کرده است. خصوصا مقاومت در بعد معنوی خیلی بیشتر از بعد نظامی در سطح منطقه رشد کرده است. به خاطر دارم در سال هایی که گروه های فلسطینی نوعی مقاومت ضد صهیونیستی را دنبال می کردند، حتی جنبش الفتح که من 12 سال عضو این جنبش بودم برای جذب نیرو  حتی از میان فلسطینیان با مشکل روبرو بودند. الفتح یک کتاب 200 صفحه ای منتشر کرده بود که شیوه های جذب نیرو را در آن آورده بود و اعضا تلاش می کردند بر اساس دستور العمل این کتاب نیرو جذب کنند. اما با این همه استقبال از آنها بسیار کم بود. اما امروزه تعداد زیادی از فلسطینیان در صف و انتظار هستند تا برای انجام عملیات مقاومتی انتخاب شوند و با التماس می گویند تنها سلاح و امکانات لازم برای عملیات علیه رژیم صهیونیستی در اختیار آنها بگذارند.


به یاد دارم وقتی مقاومت اسلامی در لبنان شروع به فعالیت کرد بسیاری از مقامات سیاسی وقت لبنان خطاب به جوانان لبنانی که با اشتیاق به مقاومت می پیوستند، می گفتند که شما چه می کنید و به کجا می خواهید بروید؟ مگر نمی دانید در مقابل شما امریکا و  اسرائیل قرار دارند و هیچ کس نمی تواند در مقابل آنها مقاومت کند. اما حال و روز جامعه لبنان تغییر کرده است البته نمی توان گفت صد در صد جامعه لبنان در مسیر مقاومت هستند و به آن اعتقاد دارند. زیرا هنوز در لبنان مسائل و مشکلات فرقه ای و غیره وجود دارد اما اکثریت جامعه لبنان خصوصا در سطوح مردمی از مقاومت حمایت می کنند. نه تنها از مقاومت حمایت می کنند بلکه با اشتیاق و افتخار فرزندان خود را برای پیوستن به مقاومت اسلامی لبنان تشویق و ترغیب می کنند. قدرت مقاومت امروزه در همه ابعاد نفرات، تسلیحات و غیره افزایش پیدا کرده است و بیش از 100 برابر از روزهای نخست شکل گیری اش  شده است.


در آمد ایران از صادرات غیر نفتی ایران در سال های پس از جنگ با عراق سالانه 2 میلیارد دلار بوده است که اکثر آن هم پسته و فرش و اندکی هم محصولات پتروشیمی بوده است. اما اکنون درآمد ایران از صادرات غیر نفتی با وجود همه محدودیت ها و تحریم ها و غیره سالانه بالغ بر 45 میلیارد دلار است. این یک پیام روشن در خود دارد و آن اینکه ایران با وجود همه مشکلات در این چهل سال توانسته آسیب های حوزه اقتصادی را تا حد زیادی بازسازی کند و اگر اندکی در حوزه مدیریت کشور بهتر عمل کند و رفتارهای اقتصادی را روش مند کرده و سازمان دهی مناسب داشته باشد و به عبارت دیگر جلوی بی قانونی و ریخت و پاش ها و اسراف ها گرفته شود ( حرکتی که باید از درون خانواده ها، شرکت های کوچک و بزرگ و تا وزراتخانه ها فراگیر شود و همه آنها رفتارهای اقتصادی خود را اصلاح کنند) تا موفقیتهای بیشتری با وجود همه این فشارها نصیب جامعه ایران شود.


می خواهم بگویم نمودار رشد ایران بعد از چهل سال با همه هزینه های سنگینی که برای بقای انقلاب و امنیت جامعه پرداخت شده است، بسیار مثبت بوده است و ایران بسیار ، بسیار قوی تر و قدرتمند تر از چهل سال پیش شده است. بر همین اساس است که مشاهده می کنیم جریان سلطه یعنی امریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی با همکاری رژیم های عربی، ماسک هایی را که پشت آنها پنهان شده بودند، کنار گذاشته و آشکارا وارد میدان عیله ایران و محور مقاومت شده اند. بر همین اساس است که امریکا آشکارا اعلام کرده است ؛ رژیم های عربی باید ائتلافی را که در آن امریکا و اسرائیل نیز حضور دارند (ناتوی عربی)  برای مقابله با ایران تشکیل دهند. اقدامی که نیاز دارد روابط رژیم های عربی و اسرائیلی علنی شود. البته روابط رژیم های عربی و اسرائیل چند دهه است که به صورت پنهانی وجود داشته است اما الان چاره ای ندارند تا طبق دستور امریکا برای عملیاتی کردن معامله قرن روابط خود را با اسرائیل آشکار کنند.


توجه به این نمودار رشد که مطرح کردم بسیار مهم است. این تنها یک نمودار ساده نیست. بلکه تاریخ است. تاکتیک است. هزینه است. این خط بیانی و یا نمودار رشد نشان می دهد که در کجاها ایران موفق بوده است ؟ چرا این انتخاب ها را کرده است؟ وغیره. مثلا ایران تاکنون چندین کنفرانس بزرگ بین المللی برای حمایت از فلسطین برگزار کرده است. در شبکه المیادین یک برنامه سریالی به بررسی دستآوردهای این کنفرانس برای فلسطین، محور مقاومت و ایران پرداخت. در این برنامه با توجه به شاخص های میدانی  به دستآوردهای بسیار زیاد هر کنفرانس برای فلسطین و محور مقاومت اشاره کردند و اینکه هر یک از این کنفرانس ها تا چه میزان برای فلسطین و حتی کشورهای عربی توانسته قدرت و اقتدار ایجاد کند.


ایران توانسته تا حد زیادی فلسطین را در معادله با اسرائیل تقویت کند و با اینکار در مقابل طرح ها و سیاست های کشورهای غربی موفقیت هایی را داشته باشد. این نمودار رشد ایران یک کلاس درس است و با توجه به آن باید گفت این روند برای ایران مثبت بوده و این روند رو به جلو همچنان ادامه خواهد داشت و حتما با امکانات بیشتر و جدید و روش ها و افکار خلاقانه جدید و سیاست ها و طرح های تازه ای که به کار گرفته خواهد شد، ان شاء الله آزاد سازی کل فلسطین تحقق خواهد یافت.


سوره اسری در باره سرنوشت اسرائیل خبر قطعی داده است. سال ها پیش با یک تاجر فرانسوی که در حوزه طلا کار می کرد و یهودی بود در این کشور آشنا شدم. یک روز این تاجر یهودی از من پرسید آیا در قرآن شما چیزی در باره اسرائیل آمده است؟ گفتم بله در سوره اسری. در این سوره تاکید شده که اسرائیل آینده ندارد. تاجر یهودی گفت ؛ ای وای و وای. چقدر به مادرم گفتم به اسرائیل نرود اما اصرار کرد و سر انجام رفت. اما من نمی روم و همینجا در فرانسه می مانم. مادرم هم پیر زنی است اگر در آنجا مرد ایرادی ندارد اما من نمی روم! با خود گفتم عجب! این یهودی به قرآن از بسیاری از مسلمانان بیشتر اعتقاد دارد. مسلمانانی که اصرار دارند اینگونه القاء کنند که اسرائیل قدرتمند است و ما نمی توانیم آن را شکست دهیم!

 

خدا درسوره اسری می فرماید "لیتبروا ما علوا تتبیرا". تتبیرا در زبان عربی یعنی تدمیرا (destruction) یعنی از بین رفتن از هم پاشیدن. زمانی که در 1400 سال پیش این آیه نازل شد جنگ نبود و این تسلیحاتی که برای نابود کردن جوامع انسانی الان وجود دارد اصلا هیچ نبود. پس باید سوال کرد اسرائیل از چه چیزی هراس دارد؟ اگر به رسانه های اسرائیلی توجه کنیم متوجه می شویم هراس صهیونیست ها از چیست. افسران بلندپایه اسرائیلی می گویند موشک های حزب الله هم در بعد کیفی و هم در بعد کمی ارتقا یافته است. این اقدام یا به کمک ایران بوده و یا به هر طریق دیگر اما توان نظامی حزب الله افزایش یافته است. بر این اساس باید گفت این توان نظامی ارتقاء یافته غیر از تدبیر و تدمیر یعنی نابودی کامل برای اسرائیل ندارد. نمودار ذکر شده افقی ناپیدا ندارد بلکه افق آن  کاملا روشن است. این نمودار به روشنی آینده مثبت تحولات ایران و محور مقاومت را نشان می دهد.

 

این نکته ای نیست که تنها من بگویم بلکه استراتژیست ها و تئوریسین های اسرائیلی نیز به آن معترف هستند. چند سال است اسرائیل اعلان کرده و می کند که اجازه نخواهد داد تا تسلیحات استراتژیک به دست حزب الله لبنان برسد و به آنها مجهز شود. اسرائیل مدعی بود این موشک ها از طریق ایران برای حزب الله ارسال می شود. اما در ماه گذشته مدعی شد حزب الله در لبنان این موشک ها را تولید می کند و از مناطقی در لبنان به عنوان مراکز تولید موشک حزب الله نام برد. البته خبرنگاران به بعضی از این مناطق رفتند و کذب ادعای اسرائیل را دیدند. این اعتراف نشان دهنده میزان هراس اسرائیل از آینده خود است. آنها هنوز نمی دانند که حزب الله چگونه به این تسلیحات پیشرفته دست یافته است و برآورد دقیقی هم از میزان قدرت حزب الله ندارند. طبق گزارش ها و آماری که اسرائیل از توانایی نظامی و موشکی حزب الله منتشر کرده است، معتقدند که سرنوشت و آینده اسرائیل در تاریکی است.

 

اوایل انقلاب محسن رفیق دوست و محسن رضایی به لبنان سفر کردند و با آنها به جنوب لبنان رفتم. به آنها گفتم طول مرز لبنان با فلسطین اشغالی حدود 50 کیلومتر است و از مرز لبنان تا جنوبی ترین نقطه فلسطین اشغالی هم حدود 300 کیلومتر است. این نکته مهمی است، سرزمین فلسطین که از سوی صهیونیست ها اشغال شده با این عرض و طول و این مساحت اندک(27 هزار کیلومتر) فاقد عمق استراتژیک است. وقتی به آقایان رفیق دوست و رضایی این موضوع را گفتم، آنها گفتند این مساحت اندک چیزی نیست و باید برای آن فکری کرد. در حال حاضر مقاومت برای هر متر مربع از این مساحت اندک موشکی آماده شلیک دارد. صهیونیست ها به قدرت مقاومت در غزه و در لبنان معترف هستند و تائید می کنند برای هر متر مربعی از فلسطین اشغالی موشکی آماده پرتاب است.


یک نکته اساسی است که کارشناسان و رسانه ها باید به آن توجه داشته باشند. مباحثی مانند تشکیل دو دولت در فلسطین مطرح است. یعنی دولتی فلسطین باید در بخش هایی از کرانه باختری و باریکه غزه، حالا چند کیلومتر این طرف و چند کیلومتر آن طرف،تشکیل شود. اینها بحث های بی سرانجام است. زیرا سرنوشت فلسطین در جنگی از مرزهای شمالی یعنی جنوب لبنان و مرزهای جنوبی یعنی غزه مشخص خواهد شد که سراسر فلسطین اشغالی را با موشک های مقاومت هدف قرار خواهند داد و همانطور که غزه نشان داده و نیز سید حسن(نصرالله) تاکید کرده است در جنگ آینده علاوه بر موشک و سلاح های جدید مثل پهپاد،  نیروی زمینی هم وارد عمق دشمن خواهد شد. هیچ شکی وجود ندارد این دو جبهه کل جغرافیای فلسطین را زیر پوشش موشکی خواهند گرفت و سرنوشت فلسطین اشغالی و آینده اسرائیل را که اساسا آینده ای برای نیست، مشخص خواهند کرد. لذا همه این مباحثی که مطرح می شود؛ دو دولت، یک دولت، قدس غربی و قدس شرقی، قدس پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت امریکا به قدس و معامله قرن و غیره همه در تحولات راهبردی آینده فلسطن اساسا مطرح نیست. این نکته را با توجه به بررسی روندها و واقعیت های میدانی و آن نمودار پیش گفته شده مورد تاکید قرار می دهم. این واقعیتی است که همه تحلیلگران استراتژیست بر آن تاکید دارند. لذا مباحث دیگر مباحث حاشیه ای هستند و موثر بر روندها در باره فلسطین نیستند.
بر اساس نموداری که اشاره کردم تحولات ایران و محور مقاومت از چهل سال پیش تاکنون روند مثبتی داشته است با همه هزینه هایی که پرداخت شده است و شاخص ها هم نشان از استمرار این روند مثبت دارد و سرنوشت فلسطین هم بر اساس این شاخص ها کاملا روشن است یعنی آینده ای برای اسرائیل وجود ندارد.


ایران پس از سال ها مذاکره حدود دو سال پیش موافقت نامه هسته ای با 5+1 را امضا کرد(برجام) در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی هم بحث گفتگوی تمدن ها از سوی ایشان مطرح شد.  موضوعات و مباحث دیگری هم در این سال ها از سوی ایران مطرح شده و با غرب وارد مذاکره و گفتگو شده است. اما همه این مباحث به نتیجه نرسیده است. اگر نگاهی تاریخی به روند تحولات جوامع بشری داشته باشیم با کمال تاسف به این نتیجه می رسیم که مشکلات جوامع بشر صرفا با گفتگو و مذاکره حل نمی شود! اگر قرار بود با صرف مذاکره مشکلات بشری حل شوند، پیامبران بهترین مذاکره کنندگان بودند اما اکثر انبیا در مذاکره موفق نبوده اند. حتی قوم خود آنها در این مسیر از طریق منطق و گفتگو با آنها همراه نشدند.


تاریخ بشر مجموعه ای از منطق و عدل و قدرت است. اگر این سه با هم ورود نداشته باشند هیچ مشکلی در جوامع بشری قابل حل نبوده و نیست. اما اول باید با منطق و گفتگو ورود داشت و در مرحله دوم بحث عدالت در حوزه حل مشکل است. در قضیه فلسطین همه جوامع و حتی خود صهیونیست ها تاکید دارند که قبل از اشغال فلسطین از سوی صهیونیست ها مردم فلسطین در آنجا سکونت داشته اند. الان هم قبول دارند که حدود 6 میلیون آواره فلسطینی در کشورهای مختلف، از خانه و کاشانه خود در فلسطین اخراج شده اند و صهیونیست ها آمده اند بر فلسطین مسلط شده اند. قبول دارند که اسرائیل به چند کشور دیگر هم حمله کرده و بخش هایی از سرزمین های آنها را اشغال کرده است. یعنی می پذیرند که اسرائیل یک رژیم تهدیدگر است. اما نه منطق و نه عدالت نمی تواند فلسطین را از اشغال برهاند. یعنی هم منطق و هم عدالت تاکید دارند که فلسطین اشغال شده است و فلسطینی از آن اخراج شده است و باید به آن برگردد اما منطق و عدل در حل این قضیه به نتیجه ای نخواهند رسید و تنها قدرت است که می تواند نتیجه لازم را در قضیه فلسطین رقم بزند.


بر این اساس منطقه غرب آسیا قبل و بعد از انقلاب اسلامی بسیار متفاوت است. من فرزند دو انقلاب هستم . بنده 12 سال عضو جنبش فتح در زمان عرفات بودم. بعد از انقلاب هم تجربه حزب الله را داشته ام. فرق بین این دو انقلاب چیست؟ اینجا یک مساله بسیار مهم و حیاتی وجود دارد. در زمانی که عضو فتح بودم (قبل از انقلاب اسلامی) حتی یک روز رهبران گروه های مبارز فلسطینی فکر نابود کردن ارتش اسرائیل نبودند! اصطلاحاتی چون المقاومه و مبارزه و قس علیهذا در ادبیات رهبران گروه های فلسطینی بسیار دیده می شد اما در آنها اندیشه ای و طرحی که قدرت را ایجاد کند اساسا وجود نداشت. نگاه آنها بسیار محدود بود و نگاه راهبردی برای ضربه زدن به ارتش اسرائیل و نابودی آن(ارتشی که اساس قدرت اسرائیل محسوب می شود)  در میان رهبران گروه های فلسطینی وجود نداشت. تمام هم و غم آنها انجام عملیات های محدود در فواصل مختلف چند ماهه بود تا به نوعی اعلام وجود کنند و اسرائیل و طرف های دیگر را ترغیب کنند که با آنها مذاکره کنند و احیانا امتیازات کوچکی دریافت کنند! وقتی جنگ داخلی لبنان شروع شد از آنجا که به نیروی انسانی زیادی (هزاران نفر) آن هم برای حفاظت از این گروه ها نیاز بود، بسیاری از فلسطینیان و غیر فلسطینیان را ترغیب کردند به لبنان بیایند و پس از پایان جنگ داخلی هم به آنها گفتند خداحافظ به کشورهایتان برگردید! یعنی همین فراخوان را برای نابودی ارتش اسرائیل هم ندادند. بلکه برای حفاظت از خود در جنگ داخلی لبنان فراخوان دادند.


نکته مهم دیگر اینکه اسرائیل یک ملت برای ارتش است و نه یک ارتش برای ملت. ارتش اسرائیل یک نیروی حیاتی برای وجود و یا عدم وجود اسرائیل است. اساسا در همه کشورها اگر کشور توسط یک ارتش خارجی اشغال شد، مردمش فرار نمی کنند و در کشور ادامه حیات می دهند تا شرایط در آینده نوعی تغییر بکند. همانطور که فرانسه توسط آلمان در جنگ دوم اشغال شد و مردمش فرار نکردند. اما اگر ارتش اسرائیل شکست بخورد جامعه صهیونیستی چمدان خود را می بندد و از فلسطین اشغالی فرار می کند.همه حیات و دوام و بقای اسرائیل به ارتش آن است. بنابر این یهودیان تنها زمانی در جغرافیای فلسطین اشغالی زندگی می کنند که ارتش اسرائیل قدرت داشته باشد و شکست نخورد. زیرا این جامعه کشور یک ملت دیگر یعنی فلسطینیان را اشغال کرده و بخشی از جمعیت آنجا را از تخلیه کرده اند و تاکید دارند این دو جامعه نمی توانند در کنار  و با هم زندگی کنند. بر این اساس جامعه ای اشغالگر و با چنین اندیشه ای نمی تواند در فلسطین استمرار داشته باشد. لذا اگر روزی ارتش اسرائیل شکست بخورد، آن هم یک شکست اساسی، شرایط حیات اسرائیل از بین می رود و صهیونیست ها از آنجا می روند چون اساسا علقه ای ریشه دار در فلسطین ندارند.

 

استراتژی کلان ایران در باره فلسطین بسیار روشن است. ایران از همان روز نخست که متوجه اهمیت مساله فلسطین شد و حمایت از آن را در سر لوحه سیاست های خارجی خود قرار داد، سازوکارهایی را هم در این ارتباط تدارک دیده است. این تدارکات برای مذاکره نبوده است بلکه با هدف پیروزی بر ارتش صهیونیستی بوده است( چیزی که اساسا رهبران گروه های فلسطینی تا قبل از انقلاب به آن فکر هم نمی کردند). هرچند امروز ایران خود در باره این موضوع سخنی نمی گوید اما صهیونیست ها به آن اذعان دارند که سرنوشت و آینده اسرائیل امروز در معرض جدی ترین تهدیدات قرار دارد. این شرایط تهدید هرگز در گذشته وجود نداشته است. نه در زمان جمال عبدالناصر و نه در زمان عرفات و نه از سوی هیچ کشور عربی این تهدیدی که امروز برای اسرائیل وجود دارد، هرگز نبوده است. در گذشته حتی برای یک روز هم اسرائیل مثل امروز احساس خطر نکرده است، خطری که موجودیت آن را به طور جدی تهدید می کند. جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز فهمید که باید قدرت خود را تقویت کرده و آن را در جغرافیای پیرامونی گسترش دهد تا در زمان لازم در مقابل ارتش صهیونیستی و هر خطر دیگری به گونه ای بایستد که با نابودی دشمن همراه باشد.


بررسی تاریخ ارتش اسرائیل و تجارب حاصل از جنگ ها نشان می دهد که اسرائیل نمی تواند در آینده پیروز شود. این تحلیلی است که استراتژیست های ارتش فرانسه هم به آن تاکید دارند. پس از جنگ 2006 و 2008 ستاد ارتش فرانسه گزارشی تحلیلی مبتنی بر شاخص های مختلف راهبردی تهیه کرد. گزارش به این نتیجه رسیده بود که ارتش اسرائیل دیگر در هیچ جنگی در آینده پیروز نخواهد شد. نه تنها در مقابل حزب الله بلکه حتی در مقابل غزه در محاصره هم فاقد توانایی لازم برای پیروزی است. این اعتراف را فرماندهان عالی ارتش صهیونیستی هم برخی استراتژیست های غربی هم داشته اند. لذا نمودار تحولات منطقه در این چهل سال نشان می دهد که اسرائیل،غرب و رژیم های عربی وابسته به آخر راه خود نزدیک شده اند. عصبانیت ترامپ و رژیم سعودی و دیگر رژیم های عربی حوزه خلیج فارس و تکاپوی آنها برای عادی سازی روابط با اسرائیل مانند استقبال عمان از نتانیاهو و یا شرکت ورزشکاران اسرائیلی در امارات در واقع برخاسته از همین ترس و نگرانی از آینده است. همه اقداماتشان شکست خورده است لذا همانند جنگ احزاب در صدر اسلام همه ظرفیت ها را برای ممانعت از پایان خود در منطقه به میدان آورده اند.


اگر رژیم های عرب به واقع مسلمان بودند و بر اساس سیاست درستی در چارچوب منافع جهان اسلام اقدام می کردند، از همان آغاز می بایست قضیه فلسطین به نفع ملت فلسطین به پایان می رسید اما آنها سیاست های درستی را انتخاب نکردند و صف خود در مقابل جهان اسلام و در کنار دشمن تعریف کردند. بر همین اساس است که میلیارد ها دلار در راستای اهداف صهیونیستی و امپریالیستی هزینه کرده اند. امیر سابق قطر رسما اعلام کرد که رژیم های عربی بیش از 140 میلیارد دلار برای نابودی سوریه هزینه کرده اند- هرچند نتیجه ای جز شکست عایدشان نشد – میلیارد ها دلار علیه عراق هزینه شده است و میلیاردها دلار هم علیه ایران از سوی این رژیم ها صرف شده است. دلیل این رفتار آنها هم تنها یک چیز است؛ ذات و ماهیت و طبیعت آنها با اسلام هیچ تناسبی ندارد بلکه با سیاست امریکا و اسرائیل قرابت دارند. آنچه الان در میان رژیم های عربی برای عادی سازی با اسرائیل دیده می شود، در واقع آشکار شدن رفتارهای پنهان آنها است. آنها قبلا در حوزه های مختلف با اسرائیل رابطه داشته اند. این شرایط جدید هیچ تغییری در روندها در سطح منطقه ایجاد نمی کند، زیرا آنها قبلا هم درباره فلسطین صادق نبوده اند و امروز فقط آن را آشکار کرده اند و این البته شرایط را بیشتر به ضرر آنها رقم خواهد زد زیرا ماهیت این رژیم ها برای جوامع اسلامی روشن شده است.


ایران در حوزه گفتمانی در باره فلسطین بحث رفراندوم در فلسطین را مطرح کرده است. همانطور که قبلا اشاره شد، در رویارویی با مشکلات بشری اول باید بر اساس منطق و عدالت رفتار کرد اما نباید فراموش کرد قدرت لازم تحقق آن است.


ایران خواستار حل و فصل عادلانه قضیه فلسطن است. زمانی که از ایران پرسیده شود راهکار شما برای این قضیه چیست، آیا تنها باید با ابزار جنگ این قضیه پایان یابد؟ ایران تاکید دارد که اولویت ما حل و فصل این مشکل با منطق و بر اساس معیار عدالت است. رفراندوم هم در چارچوب منطق گفتمانی و بر اساس معیار عدالت از سوی ایران مطرح شده است. یعنی همه فلسطینیان اعم از ساکنان درون جغرافیای فلسطین و نیز آوارگان فلسطینی در یک رفراندوم فراگیر، سرنوشت فلسطین را مشخص کنند و از این طریق جنگ و درگیری به پایان خود خواهد رسید.اما مشکل اینجاست که اسرائیل این راهکار را قبول نمی کند. برای فرار از تبعات این منطق قدرتمند ایران، رژیم صهیونیستی قانون قومیت را در کنست اسرائیل تصویب کرد و اعلام کرد که این سرزمین خاص یهودیان است و تعیین سرنوشت منحصر به یهودیان است. به عبارت دیگر اسرائیل از پیامدهای منفی  راهکار منطقی ایران که در چارچوب رفراندم مطرح شده است، احساس نگرانی کرد و آن را یک خطر جدی برای موجودیت خود می بیند. زیرا از این که این موضوع در سطح افکار عمومی و نظام بین الملل مطرح شود و به صورت یک مطالبه جدی در بیاید و افکار عمومی به اسرائیل فشار بیاورد احساس نگرانی کرد.

 

اسرائیل مدعی است که تنها دولت دموکراتیک در منطقه است. افکار عمومی هم از آن خواهد خواست که بیا و این ادعا را در عمل اثبات کن و رفراندوم را برگزار کن و نتایج ان را هم بپذیر. اسرائیل برای فرار از فشار افکار عمومی در آینده، قانون قومیت را به تعجیل در پارلمان صهیونیستی تصویب کرد تا در مقابل افکار عمومی در آینده چیزی برای گفتن داشته باشد. یعنی بر اساس قانون این سرزمین خاص یهود است و فلسطینیان را در آن جایی نیست تا رفراندومی برگزار شود. قانون قومیت یک قانون کاملا نژاد پرستانه است و اسرائیل را به صورت یک رژیم تبعیض نژادی مانند افریقای جنوبی سابق مطرح ساخته است.


موضوع مهم دیگر اینکه رهبری انقلاب حدود دو سال پیش گفتند که اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید. این سخن رهبری در واکنش به سخن مسئولان رژیم صهیونیستی بود که گفته بودند پس از برجام، اسرائیل تا 25 سال از تهدیدات ایران آسوده است بر این اساس باید برنامه هایی را برای این 25 سال و سال های پس از آن داشته باشند. رهبری اعلام کردند شما مطمئن باشید 25 سال آینده نخواهید بود. نگفتند شما 25 سال فرصت دارید. بلکه فرصت حیات اسرائیل بسیار کمتر از 25 سال است. البته برخی در ایران برداشت درستی از سخن رهبری انقلاب نداشتند و در تبلیغات خود اشتباهاتی دارند که باید اصلاح کنند. من معتقدم با توجه به تحولات گفته شده و واقعیت های موجود؛ عدد حیات اسرائیل را نباید به سال محاسبه کرد بله باید به ماه محاسبه کرد.

 

انتهای پیام/ا.ر/