qodsna.ir qodsna.ir

برآورد احتمال جنگ در
جبهه های سه گانه

محمد زارعی


خبرگزاری قدس (قدسنا) محمد زارعی*:
 

هر ساله در فصل بهار، رسانه‌ها و مطبوعات صهیونیستی، منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، تابستان پیش رو را زمان حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهه‌های  نبرد در مرزهای شمالی (لبنان) و مرزهای جنوبی (نوار غزه) عنوان می‌کنند. این مسأله پس از جنگ 51 روزه نیز هر ساله مطرح شده است. اما در سال 2017، این مسأله رنگ و بوی بیشتری به خود گرفته و احتمال جنگ علیه نوار غزه را در تابستان این سال نسبت به سال های گذشته محتمل‌تر کرده است.

 

مقدمه

حمله نظامی اسراییل علیه مقاومت، یکی از موضوعاتی است که یقینی است و حتماً اجرا خواهد شد اما بُعد «زمان» یا «تاریخ» اجرای آن است که بدان اهمیت بیشتری می‌دهد. طی سال‌های گذشته، تبلیغات و تحلیلات اعلامی- رسانه‌ای، وقوع چنین جنگی در آینده نزدیک -به ویژه تابستان هر سال- را بسیار محتمل عنوان می‌کردند ولی این مسأله در سال‌های 2015 و 2016 محقق نشد. از آغاز سال 2017، اخبار و تحلیل‌های جسته و گریخته‌ای مبنی بر احتمال حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهه‌های نبرد (در شمال یا جنوب) مطرح می‌شد و این روند ادامه داشت تا اینکه طی یک ماه گذشته، این اخبار و تحلیل‌ها بسیار افزایش یافته است. این روند افزایشی به گونه‌ای است که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران اعم از اسراییلی و عربی، وقوع جنگ جدید اسراییل علیه مقاومت در این تابستان را حتمی و قطعی می‌دانند. با توجه به این تفاسیر، پاسخ به دو سؤال اصلی، موضوع را کاملاً واضح و آشکار می‌سازد:

1- احتمال وقوع جنگ علیه کدام جبهه بیشتر است؟

2- عوامل و دلایل وقوع جنگ احتمالی کدامند؟

 

الف) جنگ در کدام جبهه؟!

بر اساس احتمال جنگ بعدی اسراییل (طی تابستان پیش رو)، این احتمال در سه جبهه قابل بحث و بررسی است:

1- جبهه جولان (سوریه): دارای احتمال بسیار کمی است، زیرا اسراییل خود را از درگیری مستقیم و مستمر نظامی در صحنه سوریه تاکنون دور نگه داشته است. از سوی دیگر، برآورد سرویس‌های اطلاعاتی و اظهارات مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی این رژیم نیز، ورود گسترده نظامی به سوریه را مجاز نمی‌دانند. اسراییل تلاش می‌کند در این جبهه، بر عملیات‌های مقطعی علیه محور مقاومت در منطقه مرزی جولان و یا عمق خاک سوریه آن هم به صورت جسته و گریخته و بر اساس تهدیدات محتمل تمرکز کند. در همین راستا، جلسه کابینه امنیتی اسراییل در تاریخ 23 فروردین 1396 نیز که با محوریت بحران سوریه بود، بر همین استراتژی تأکید دارد. طبق این استراتژی، دستگاه‌های امنیتی اسراییل معتقدند که این رژیم برنامه‌ای برای ورود به جنگ در سوریه ندارد و باید واکنش‌هایش مقطعی باشد.

 

2- جبهه شمالی (لبنان): احتمال وقوع جنگ علیه این جبهه کم است اما نسبت به جبهه جولان بیشتر است. کم بودن احتمال جنگ در این جبهه، طبق برآورد سرویس‌های اطلاعاتی و ارتش اسراییل و همچنین اظهارات مقامات این رژیم است. درست است که مقامات صهیونیستی مستمراً حزب الله لبنان را جزو تهدیدات شماره یک خود عنوان می‌کنند اما آنچه که از تحولات به ویژه تحولات منطقه‌ای بر می‌آید، در حال حاضر اقدام نظامی علیه این جبهه اولویت ندارد. در همین راستا، «درور شالوم» مسئول بخش بررسی‌ها در شاخه اطلاعاتی ارتش اسراییل "أمان" در اردیبهشت ماه 1396 اعلام کرد: «مهم‌ترین عاملی که اسراییل را در مورد حزب الله لبنان مطمئن و آرام می‌کند، این است که حزب الله به دلیل حضورش در سوریه، از هر گونه مقابله جدید با اسراییل دوری می‌کند

 

3- جبهه جنوبی (نوار غزه): احتمال اقدام نظامی اسراییل علیه نوار غزه نسبت به دو جبهه دیگر بیشتر به نظر می‌رسد، زیرا اولاً جبهه ضعیف‌تری از نظر بازدارندگی و قدرت نظامی- دفاعی به شمار می‌رود و ثانیاً تحولات و شرایطی که علیه مقاومت فلسطین و منطقه نوار غزه طی سه ماه گذشته در جریان است، این احتمال را بیشتر می‌کند. بر همین اساس، عوامل و دلایل وقوع جنگ احتمالی در این جبهه به صورت مجزا بررسی خواهد شد.

 

ب) احتمال قریب الوقوع جنگ علیه نوار غزه؛ عوامل و دلایل

اگر رسانه‌ها، مطبوعات و اندیشکده‌های اسراییلی، منطقه‌ای (به ویژه عرب‌ها) و همچنین فرامنطقه‌ای (به ویژه لابی‌های یهودی و اندیشکده‌های داخل آمریکا) طی یک ماه گذشته به صورت دقیق و مستمر مورد بررسی قرار گیرد، کاملاً احتمال جنگ علیه نوار غزه مشخص می‌شود. علاوه بر این، تحولات داخلی فلسطین و تحولات منطقه‌ای طی سه ماه گذشته، به گونه‌ای بوده است که همه آنها را می‌توان به نوعی در راستای وقوع جنگ علیه مقاومت این منطقه تحلیل کرد. بر این اساس، نمادهای بارز و برجسته در راستای احتمال جنگ علیه نوار غزه (طی سه ماهه فصل بهار) با عنوان عوامل و دلایل بدین شرح می باشند:

 

1- آموزش‌ها و مانورهای متعدد ارتش اسراییل: برخی از این مانورها عبارتند از:

- مانور در منطقه الجلیل أعلی به مدت چند روز در نیمه می 2017

- مانور هوایی «جونیفر فالکون» در جنوب فلسطین اشغالی بین اسراییل و آمریکا به مدت دو روز در می 2017

- آموزش‌های پیشرفته نظامی در صحرای نقب در ژوئن 2017

- آموزش و اجرای مانور طبق برنامه موسوم به «آویو» در تپه‌‌های جولان در می 2017

 

2- اقدامات سلبی تشکیلات خودگردان علیه حماس و منطقه نوار غزه به عنوان زمینه‌سازی برای حمله با هدف تحت فشار قرار دادن حماس جهت ارائه امتیاز: برخی از این اقدامات عبارتند از:

- قطع برق نوار غزه: این قطعی به درخواست ابومازن و تشکیلات خودگردان از اسراییل صورت پذیرفته است. کابینه امنیتی اسراییل نیز این مسأله را لبیک گفته و کاملاً همراهی می‌کند.

- تحمیل اوضاع بسیار بد بهداشتی- پزشکی به نوار غزه: تشکیلات خودگردان معتقد است حماس تا زمانی که «کمیته اداری» را که در نوار غزه تشکیل داده منحل نکند، بودجه پزشکی- بهداشتی ارائه نخواهد شد. همین مسأله باعث شده تا بیمارستان‌های غزه نیز با مشکلات عدیده‌ای همچون کمبود دارو مواجه باشند.

- بر هم زدن فضای جامعه نوار غزه با هدف انتقاد شدید مردم این منطقه از حماس: این اقدام با توقف حقوق 227 اسیر فلسطینی در نوار غزه و کاهش حقوق کارمندان این منطقه و حتی قطع برخی حقوق‌ها و بازنشستگی زودتر از موعد در حال اجراست.

- طرح (احتمالی) ابومازن مبنی بر اعلام نوار غزه به عنوان «منطقه متمرد»: این طرح که به قول اسراییلی‌ها «سلاح روز مبادا» است و به عنوان تیز خلاص محسوب می‌شود، پیامدهای بسیار منفی متعددی علیه این منطقه و حماس دارد، از جمله:

·    حماس یک سازمان غیرقانونی معرفی می‌شود.

·    علیه رهبران و فعالان سازمان حکم بازداشت صادر می‌شود.

·    اموال و مؤسساتش متوقف و بلوکه می‌شوند.

·    می‌تواند از سازمان ملل متحد، اتحادیه عرب و دیگر سازمان‌های بین‌المللی برای توقف کمک‌های بین‌المللی به نوار غزه درخواست کند.

·    می‌تواند مجلس قانون‌گذاری را از طریق دادگاه عالی فلسطین غیرقانونی اعلام کرده و حق مصونیت همه اعضای این مجلس را لغو کند.

·    انفصال کامل نوار غزه از کرانه باختری از تمامی جهات (جغرافیایی، سیاسی، اداری، اقتصادی و...)

 

3- پیروزی جریان اصولگرا در انتخابات اخیر جنبش حماس و روی کار آمدن افراد نظامی و امنیتی: این جریان و افراد، تهدیدات خطرناکتر و مهم‌تری نسبت به نفرات قبلی حماس برای اسراییل هستند.

 

4- سیاست «چمن زنی» اسراییل علیه مقاومت فلسطین: این سیاست در راستای پیگیری استراتژی «تضعیف» علیه حماس و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطینی به کار گرفته می‌شود. اسراییل هر از گاهی برای تخلیه زاغه مهمات مقاومت، برآورد توانایی‌های آفندی و پدافندی مقاومت و مشغول کردن آن تا مدت مدیدی به امور داخلی نوار غزه همچون بازسازی مناطق جنگ‌زده، عملیات‌های نظامی را با هدف تضعیف مقاومت فلسطین اجرا می‌کند. با توجه به افزایش توانایی‌های نظامی مقاومت نوار غزه که می‌توانند چالشی برای اسراییل باشند، اکنون زمان اجرای چنین سیاستی است.

 

5- محاصره شدید نوار غزه از سوی اسراییل: این محاصره تا جایی پیش رفته است که طبق آخرین آمار، نسبت بیکاری در نوار غزه حدود 45% و نسبت فقر حدود 60% است. چنین اوضاعی نوار غزه را به عنوان «بشکه بارود» برای شعله‌ور کردن انفجاری مهیب تبدیل کرده است.

 

6- برآورد نهادهای امنیتی و نظامی و همچنین تهدیدات مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی اسراییل نسبت به مقاومت فلسطین: کانال دو اسراییل و روزنامه یدیعوت آحرونوت اعلام کرده‌اند که فرماندهان ارتش و سرویس اطلاعات داخلی «شاباک»، نسبت به وقوع جنگ در نوار غزه در این تابستان به تمامی نهادها و سازمان‌ها هشدار داده‌اند.

 

7- نیت اصلی نتانیاهو برای ورود به جنگ با هدف بهبود چهره‌اش در جامعه اسراییل به دلیل اتهامات فساد مالی که اخیراً به وی وارد شده است: فسادهای مالی اعلام شده در اسراییل که متوجه نتانیاهو و خانواده‌اش است، بر کاهش محبوبیت نتانیاهو نیز کمی تأثیرگذار بوده است. لذا نتانیاهو از طریق یک جنگ دیگر می‌تواند خود را مجدداً به عنوان یک «برند امنیتی» یا حامی امنیت اسراییل، برای جامعه صهیونیستی تعریف کند.

 

8- بحران ایجاد شده میان قطر و کشورهای عربی: این بحران از سه جهت بر این جنگ و شروع آن تأثیرگذار است:

- اخراج رهبران حماس (و یا تعدادی از آنها) از قطر

- کاهش حمایت‌های مالی و معنوی قطر از حماس

- از دست دادن یک کانال ارتباطی مهم با اسراییل برای حماس (یعنی قطر)

 

9- تروریست خواندن حماس از سوی دونالد ترامپ در نشست ریاض و مهم‌تر از آن تأئید و یا سکوت معنادار کشورهای عربی در قبال این مسأله: چنین مقوله‌ای را می‌توان به عنوان چراغ سبز کشورهای عربی برای حمله به غزه و حتی کمک‌های اطلاعاتی و لجستیکی از اسراییل در این جنگ تلقی کرد.

 

10- اخبار متعدد مبنی بر اعلام آماده باش در ارتش اسراییل و همچنین گردانهای قسام شاخه نظامی جنبش حماس.

 

11- تمرکز اذهان منطقه به تحولات متعدد دیگر همچون بحران قطر، ولیعهد شدن محمد بن سلمان، همه پرسی کردستان عراق، آزادی موصل، بحران سوریه و... و از سوی دیگر به حاشیه رفتن مسأله فلسطین و کم توجهی کشورهای عربی و اسلامی به فلسطین.

 

12- طرح «کلاه قرمز» علیه حماس توسط مثلث اسراییل، مصر و تشکیلات خودگردان فلسطین: هدف از این طرح (یا به نوعی مانور) مجبور کردن حماس مبنی بر عدم ورود به جنگ جدید با اسراییل است، لذا یحیی السنوار رییس دفتر اجرایی حماس در نوار غزه، به قاهره رفت و با دحلان به توافقاتی دست یافت.

 

13- طرح تحریمی 10 تن از نمایندگان کنگره آمریکا علیه ایران و قطر به دلیل حمایت از جنبش حماس: این طرح در 25 ماه می 2017 مطرح شده و علاوه بر حماس، نام جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز آمده است.   

 

ج) موانع جنگ احتمالی در نوار غزه

علی رغم تمامی دلایل مذکور مبنی بر جنگ احتمالی در نوار غزه، این جنگ یک امر محتمل است و نمی‌توان به صورت صد در صدی در مورد وقوع آن نظر داد. دلایلی نیز وجود دارند که می‌توانند به عنوان یک مانع عمل کرده و از وقوع این جنگ احتمالی ممانعت به عمل آورند. برخی از این موانع عبارتند از:

1- هر دو طرف (حماس و اسراییل) از ورود به جنگ جدی دوری می‌کنند؛ اسراییل از منظر هزینه زیاد مالی و معنوی این جنگ و حماس نیز از زاویه اوضاع معیشتی بسیار بد نوار غزه.

 

2- عدم تکمیل دیوار بتنی در مرز نوار غزه: این دیوار که توسط اسراییل با هدف مقابله با عملیات‌های نفوذی و تونلی مقاومت در دست احداث است، هنوز ساخت آن تکمیل نشده است.

 

3- میانجی‌گری احتمالی مصر و جریان محمد دحلان بین حماس و اسراییل با هدف توقف جنگ احتمالی و با به تعویق انداختن آن: این مسأله با توجه سفر اخیر هیأت حماس به مصر و توافقاتی که با دستگاه اطلاعاتی مصر و محمد دحلان داشته است، مطرح می‌شود و دور از ذهن نیست.

 

نتیجه

حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهه‌های مقاومت، امری بدیهی است اما زمان آن دستخوش تغییر است. به عبارت دیگر، ممکن است دیر و زود داشته باشد اما مفری از آن نیست. حال این جنگ احتمالی با توجه به تحولات شدید پیرامون حماس و نوار غزه طی ماه‌ها و هفته‌های اخیر محتمل‌تر است. البته باید توجه داشت که احتمال کم در جبهه‌های دیگر، نباید طرف‌های ذیربط را از جبهه لبنان غافل کرد چرا که برخی اقدامات همچون اجرای مانورهای متعدد از سوی ارتش اسراییل که بعضاً در منطقه شمال فلسطین اشغالی اجرا شده است، با هدف کسب آمادگی و توانایی بیشتر جهت مقابله با حزب الله می‌باشد. از سوی دیگر ممکن است که اسراییل با پروپاگاندای بیش از حد علیه یک جبهه، هدفش منحرف کردن و گمراهی اذهان و اقدام علیه جبهه دیگری باشد. اما در هر صورت و با توجه به اوضاع کنونی، احتمال جنگ علیه نوار غزه بیشتر می‌رود.

 

*کارشناس مسایل فلسطین و رژیم صهیونیستی

 

انتهای پیام/

 

 

انتشار دیدگاههای کارشناسان و مطالب دیگر رسانه ها از سوی خبرگزاری قدس  لزوما به معنای صحت و تایید محتوای آنها نیست و صرفا جهت اطلاع مخاطبان گرامی بازنشر داده می شوند.