پنج‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir

تأملی بر ادبیات خاورمیانه­ای اوباما

 ایالات متحده آمریکا پس از تحویل گرفتن کاخ سفید از سوی نومحافظه کاران به دلیل سیاست های غلط آنها، گرفتار چالش های متعددی شده است.

 

نو محافظه کاران به رهبری جورج بوش پسر، جهان را به دو قطب خیر و شر تقسیم کرده و خود را قطب خیر و هرکس که خیر بودن آنها را قبول نداشت و یا منافع خودش را فدای منافع آمریکا نمی ساخت، قطب شر و یا شیطانی خواندند و بر این اساس سیاست رفتاری خود را با دیگران تعریف کردند. همین نگاه بود که منافع آمریکا و آمریکائیان را در سطح جهان به مخاطره انداخته است و آمریکا را به باتلاق عراق و افغانستان کشانده است. تنگناهایی که ایالت متحده در روند بوش پسر گرفتار آن آمد چنان شدید بود که چاره­ای جز تعریف و ایجاد یک تغییر بنیادین در نوع نگاه هیأت حاکمه آمریکا وجود نداشت و این تغییر نگاه با آمدن باراک اوباما می توانست مسیر شود:

 

- در دولت بوش آمریکا با اشغال افغانستان و عراق و ناکامی در کسب پیروزی در آن و افزایش ناآرامی­ها در این دو کشور و اکنون گسترش آن به پاکستان عملاً اقتدار ایالات متحده را زیر سئوال برد.

 

- ماجراهای زندان گوآنتانامو در خلیج کوبا و زندان ابوغریب در عراق و جنایت و رفتارهای ضد بشری و ضداخلاقی که علیه زندانیان از سوی نیروهای انتظامی آمریکا صورت می گرفت و اکثراً با اطلاع مسئولان آمریکایی و یا بعضاً به دستور آنان انجام می گرفت، ایالت متحده را حکومتی فاسد و ضداخلاقی به جهانیان معرفی کرد و افکار عمومی جهان، دولت و جامعه آمریکا را به شدت مورد سرزنش قرار داد.

 

- گزارش­های متعددی که از سوی مراکز اطلاعاتی بین المللی و مراکز اطلاعاتی ایالات متحده درباره فعالیت­های دولت قبلی عراق در تولید و انباشت سلاح­های کشتار جمعی و حضور تروریست­های القاعده در این کشور که آمریکا به همین بهانه­ها عراق را اشغال کرد، نشان داد که نه تنها این گزارش­ها منبع موثقی ندارد بلکه بعضاً دولت ایالت متحده و شخص رئیس جمهوری بوش دستور سندسازی در این باره را صادر کرده است که این امر افکار عمومی جهان را نسبت به حسن نیت آمریکا دچار تردید کرد و جو بی اعتمادی افکار عمومی آمریکا را نسبت به دولت این کشور تشدید کرد.

 

- جنگ افغانستان و عراق در کنار کمک­های سنگین نظامی و مالی آمریکا به اسرائیل و برخی کشورهای غیر دموکراسی در منطقه همچنین هزینه بالای پایگاه­های نظامی این کشور، در سطح منطقه، موجب کاهش هزینه های رفاهی و اجتماعی در سطح کشور شده و هزینه های زندگی مردم افزایش یافته است. همچنین افزایش قیمت انرژی در سطح جهان که ناشی از اشغال عراق و نا امنی در منطقه و کاهش ارزش دلار بود بحران اقتصادی فراگیری را در آمریکا و به تبع آن در جهان موجد شد که به نظر غالب تحلیلگران، غرب و به ویژه آمریکا سال ها باید بکوشند تا این بحران مرتفع شده و آرامش به حوزه اقتصادی جهان برگردد. این امر موجب نارضایتی شهروندان آمریکا از عملکرد دولت و ساختار حکومتی آمریکا همچنین بی اعتمادی و نارضایتی همپیمانان غربی آن گشته است.

 

با فاش شدن زندان­های مخفی آمریکا و تیم­های آدم­ربایی آمریکا در اروپا همچنین سیاست­های یکجانبه­گرایی ایالات متحده در دوره بوش افکار عمومی و دولت­های اروپایی را نسبت به ادامه همکاری با آمریکا دچار تردید کرده است و تقریباً افکار عمومی اروپا از دولت­هایشان مطالبه بازنگری را درباره همکاری­های اتحادیه اروپا با آمریکا دارند و این امر آسیب بسیار جدی به اعتبار ایالات متحده نزد همپیمانان غربی آن وارد آورده است.

 

-        حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل در کلیه تحولات منطقه خاورمیانه در کنار فشار به دول عربی برای ائتلافات ضد مقاومت و نواختن ساز موافق با سیاست­های آمریکایی - اسرائیلی، دولت­های عربی منطقه را به شدت از ناحیه افکار عمومی­شان تحت فشار قرار داده است. شکست سنگین اسرائیل در دو جنگ علیه مقاومت اسلامی لبنان و مقاومت اسلامی فلسطین همچنین ناکامی آمریکا و اسرائیل در موضوع انرژی هسته­ای ایران که حاصل ایستادگی ملت و دولت ایران در برابر فشارهای غیرمعقول و تهدیدات خارجی بود، موجب شد که مطالبات افکار عمومی عرب از دولت­هایشان که در ائتلاف با آمریکا و اسرائیل بودند افزایش یافته و رنگ و بویی خاص به خود گیرد. دولت­های عربی که همه این فشارها را به دلیل همراهی با سیاست های آمریکایی- اسرائیلی تحمل می کردند در آستانه بحران های مشروعیت قرار گرفته و پس از عقب نشینی آشکار آمریکا در اواخر دولت بوش درباره ایران و طرح ضرورت همکاری با جمهوری اسلامی و نه تعارض با آن از سوی آمریکائیان، دولت­های عربی را سخت گرفتار امواج مطالبه خواهی عمومی قرار داد و به همان نسبت مباحث تغییر رفتار با آمریکا و ایران بارها در ادبیات سیاسی اعراب مطرح شده است. همه این عوامل موجب شد که نفرت عمومی از آمریکا و آمریکائیان ژرفا و وسعت بیشتری پیدا کند.

 

-        اشغال افغانستان و عراق نه تنها نتوانست امنیت را به منطقه و آمریکا بازگرداند بلکه منطقه را در ناامنی پیچیده روبه گسترش قرار داده است و آزادی و آرامش را نیز از شهروندان آمریکایی دور ساخته است، تعریف فضای امنیتی در آمریکا توسط دولت بوش و نصب دوربین­ها و دستگاه­های کنترل شنود تلفنی و اینترنت و غیره، شهروندان آزاد آمریکا را در زندان امنیتی به وسعت ایالات متحده آمریکا گرفتار ساخته است.

 

همه این موارد تغییری بنیادین را در سیاست خارجی ایالات متحده ضروری ساخت. بر این اساس، ساختار نظامی آمریکا کوشید با آوردن اوباما به صحنه حکومت آمریکا، منادی این تغییر ضروری باشد. از این رو مشاهده می کنیم که اوباما با سیاست و شعار تغییر وارد صحنه شد و اعلام کرد که آمده است در سیاست خارجی ایالات متحده در سطح جهان و به ویژه در منطقه ثروتمند خاورمیانه تغییرات بنیادین را انجام دهد:

 

1-       خارج کردن نیروهای آمریکایی از عراق و واگذاری حکومت آن به دولت منتخب عراق

 

2-       تعطیل کردن زندان­های گوانتانامو و ابوغریب

 

3-       برچیدن زندان­های مخفی آمریکا در سطح اروپا

 

4-       پیگیری و به نتیجه رسانی پرونده صلح خاورمیانه و تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی و پایان دادن به درگیریها

 

5-       تغییر نگاه آمریکا به جمهوری اسلامی ایران و به دنبال تعامل با آن بودن به جای شکاف افزایی

 

6-       در صحنه داخلی هم کوشش برای رفع بحران اقتصادی و بازگرداندن امنیت اقتصادی و امنیت روانی به جامعه

 

7-       ترمیم فضای بی اعتمادی به وجود آمده نسبت به آمریکا در میان هم پیمانان اروپایی و منطقه­ای آن.

 

در همه این موارد می­توان گفت آمریکا به گونه­ای به جهان بدهکار بود و افکار عمومی جهان به شدت از ایالات متحده در این موارد مطالبه خواهی می­کرد. درست در چنین فضایی اوباما وارد صحنه شد و مردم آمریکا باتوجه به ضرورتی که احساس می­کردند در صحنه انتخابات حاضر شدند و حضوری پر رنگ نسبت به انتخابات پیشین آمریکا از خود به نمایش گذاردند و آقای باراک اوباما را انتخاب کردند.

 

باراک اوباما با شعار تغییر وارد شد و صرفاً با طرح و نه اجرای عملی آن، توانست افکار عمومی آمریکا و اروپا را نه تنها از حوزه طلبکار بودن از آمریکا تغییر دهد بلکه اکنون خود به عنوان یک طلبکار در صحنه حضور دارد با آنکه وی نه زندان­های مخفی اروپا را برچیده و نه زندان­های گوانتانامو و ابوغریب را تعطیل کرده است، همچنین بحث خروج نیروهای آمریکا از عراق را به کاهش نیروها تبدیل کرده است. (سخنی که بوش در یک سال پایانی ریاست جمهوری­اش بارها برآن تأکید کرده بود)بنابراین سخنرانی آقای اوباما در مصر و عربستان و بیان این نکته که ما نفرت از آمریکا را در میان مسلمانان درک می کنیم اما این نفرت دو جانبه است و ماجرای 11 سپتامبر خاطره خوبی در نزد آمریکائیان نیست و ما باید بکوشیم این نفرت را با همکاری پاک کنیم، از موضعی سخت طلبکارانه ایراد شده است.

 

 

 

این سخنان درحالی مطرح می شود که کشتار وسیع مردم مسلمان عراق و افغانستان و اکنون پاکستان و ترویج هدفمند ناامنی و خشونت در منطقه که موجب افزایش هزینه­های نظامی و امنیتی ملل منطقه شده است. به واقع تنها تغییری که باراک اوباما واقعاً انجام داده، جنگ سخت و پرهزینه را به جنگ نرم و کم هزینه تبدیل کرده است در جنگ نرم به واقع تلاش آن است که قدرت واکنش را از حریف بگیرند. بنابراین وقتی اوباما با حضور در منطقه می گوید من این نفرت را درک می کنم به واقع نوعی پیش دستی کردن سیاسی است که من می دانم شما تغییر رفتار دولت ایالات متحده را می خواهید اما باید بدانید که این زمان می برد و البته شما ها هم باید با ما برای تحقق این تغییر رفتار تا آن زمان همراه باشید و دست صلحی را که از سوی آمریکا دراز شده بفشارید! در جنگ نرم فرد نباید در افکار عمومی افراطی جلوه کند بلکه باید فردی جلوه کند که از دانایی، توانایی و خواهان مطلوب در حوزه های پیچیده سیاسی برخوردار است. بنابراین آمریکا با آوردن اوباما به صحنه و از تغییر رئیس جمهور افراطی به یک رئیس جمهور معتدل، یک تهدید بزرگ را به فرصتی بزرگ تر برای خود تبدیل کرده است که البته هوشیاری مردم مسلمان منطقه را نسبت به ادبیات سیاسی جدید آمریکا در حد بسیار بالا طلب می کند.

 

 

 

احمدرضا روح ا... زاد

 

دبیر کمیسیون سیاسی و امور بین الملل

 

جمعیت دفاع از ملت فلسطین

 

 


| شناسه مطلب: 157780







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.