qodsna.ir qodsna.ir

آناپولیس، بازی امریکایی و اهداف اسرائیلی

 

عصام زیدان _ ترجمه دکتر مصطفی پارسایی ( عضو تحریریه قدسنا ) همچنان درباره اهداف همایشی که رئیس جمهور امریکا وعده برگزاری  آنرا داده است بحث و مناقشه هایی برپاست و کارشناسان بخصوص درباره توجیه پذیری آن سخن گفته اند  و برخی آنرا فرصتی تکرارناشدنی و برخی دیگر این همایش را دامی دیگر برای مساله فلسطین دانسته اند .

برخی ادارات سیاسی و دولت ها این فکر را ترویج می کنند که این همایش در سایه حکومت متزلزل اولمرت بر اسرائیل و شکست راهبردی او در برخورد با متغیرهای کنونی و ورود به جنگی ناامیدکننده با لبنان که پایه های مفهوم "‌بازدارندگی"‌صهیونیستی را به حد زیادی به لرزه انداخته است ؛ فرصتی تکرار ناشدنی است که بخصوص با دولت همیشه شکست خورده بوش (در عراق و افغانستان)همزمان شد و در این میان یاران بوش نیز از وی کناره گیری کرده اند و آخرین کسی که این اردوگاه را ترک کرد مسوول موجه سازی چهره امریکا در بین کشورهای اسلامی بود و با این اوضاع بوش در جهت دستیابی به یک شاهکار تاریخی که آبرویش را حفظ کند و بعنوان موفقیتی در پرونده اش درج شود ،تنها موضوع فلسطین را یافته است .

این در حالی است که این نگاه مثبت برخی افراد و موسسات  باعث شد تا جنبه تاریخی مذاکرات که همواره مساله فلسطین را بسوی ضعف و تباهی کشانده است  فراموش شود  و این مساله  که امریکا تنها به فکر منافع اسرائیل است را نادیده گرفته شود .

اما از سوی دیگر در صدر نگاه پر اهمیت تر که نگاه منفی به همایش است ،دیدگاه "خالد مشعل " رئیس دفتر سیاسی حماس قرار دارد که یک هفته پیش با همان واقعگرایی سخنرانی های" اسماعیل هنیه " از آن سخن گفت .آنجا که با تکیه به افکار کارشناسانه دقیق خود در شناخت جریانهای موجود درباره مساله فلسطین ،خطاب به نویسندگان و فرهیختگان در دمشق تاکید کرد که این همایش "تنها یک بازی سیاسی گمراه کننده و دروغین " می باشد و امریکا " در منطقه توپ یک بازی بخصوصی را به میدان می اندازد و حال آنکه در واقع بازی موجود در افکار و برنامه های پنهانی آنها در امریکا چیز دیگری است "  .

"اسماعیل هنیه " در جهت شناساندن حقیقت اهداف مورد نظر امریکا از این همایش تاکید می کند که این نشست با حقوق و منافع ملت فلسطین هیچ ارتباطی ندارد و منافع آن تنها به سبد امریکا و اسرائیل می ریزد .

محور اول : چرا اکنون این همایش برگزار می شود ؟

محور دوم : اهداف حقیقی این همایش چیست ؟

محور سوم : فرایند گفتگو و مذاکره چه آینده ای را در پیش دارد ؟

محور اول : چرا اکنون این همایش برگزار می شود ؟

امریکا از زمان پایان دولت "بیل کلینتون " هرگز نتوانست چه در زمینه عملیاتی واقعی و چه در سطح فکری  دستاورد جدیدی را ارائه دهد و در سایه سیاست نزدیک نشدن به پرونده فلسطین به جهت درک عدم امکان دستیابی به دستاوردی حقیقی و یا مناسب دیدن اوضاع کنونی و بی رغبتی به تغییر معادلات خاورمیانه ،گامهایی نیز به عقب برداشته است .

 دعوت به این همایش بشکلی کاملا غیرمنتظره از سوی" جرج بوش "مطرح شد تا بتواند آنطور که پیداست از فضای  عمومی حاکم بر سرزمینهای فلسطینی که در دو مورد زیر قابل بررسی است ،بهره گیری کند :

1-جدایی سیاسی و جغرافیایی در عرصه فلسطین : امریکا تا پیش از آنکه جنبش حماس در اقدامی ناگهانی غزه را تحت نفوذ خود بگیرد و این منطقه را از وجود نیروهای کودتاگر پاک کند و تمام وابستگان به ابومازن به کرانه باختری بروند ،هرگز چنین پیشنهادی را مطرح نکرد ،چرا که در سایه این تحولات ،جدایی جغرافیایی عمیقی علاوه بر جدایی های سیاسی و عقیدتی دامنگیر فلسطینیان شد که آنان را در موضعی مذاکراتی بسیار ضعیفی قرار داد .

از این رو دعوت شتابزده به همایشی بی نام و نشان و بدون دستور کار و حتی بدون میهمان تا این لحظه از سوی رئیس جمهور امریکا صادر شد که تنها مسائلی عمومی درباره شرایط شرکت کنندگان در آن را مطرح کرده و واجب و ضروری می دید که همه باید با راه حل او یعنی تشکیل دو دولت موافقت کنند و برای رژیم صهیونیستی  حق حیات قائل باشند و با رد خشونت و کشتار به توافقنامه ها پایبند گردند .

پذیرش شرکت در این همایش از سوی ابومازن در حالیکه حماس قصد شرکت در همایشی بر ضد همایش بوش را دارد ،در واقع به تقویت و تشدید جدایی و انقسام هرچه بیشتر جغرافیایی و فکری در فلسطین خواهد انجامید .

 

2-مواضع کلی نشانگر ضعف محمود عباس است : ابومازن در حالی به این همایش می رود که در واقع تنها بر جزئی از فلسطین حاکم است و در همان بخش نیز با چالشهای درمان ناپذیر بسیاری در داخل جنبش فتح مواجه است و حتی هیاتی که باید درباره  برنامه ها و دستورکار نشست آتی بحث و مناقشه کنند نیز اختلافات زیادی دارند  که این امر می تواند از سوی امریکا و اسرائیل مورد بهره برداری قرارگرفته و حتی بدون اعمال فشار از وی امتیازگیری کنند یا بخواهند با توجه به موضع سازشکارانه تشکیلات خودگردان و مذاکره کنندگان آن ،کمترین حد ممکن از خواسته های او را عملی کنند .

اما اهداف حیقیقی این همایش چیست ؟!

 بنا به گفته اسماعیل هنیه و خالد مشعل این همایش چیزی جز یک بازی خطرناک و تاکتیکی نیست  و اهداف آن کاملا با آنچه که در رسانه ها منتشر می شود متفاوت است و به نظر این دو تمام امتیازات ناشی از اهداف آن به سبد اسرائیل می ریزد و برخی نیز به دیدگاه امریکا از تحولات اوضاع در منطقه مربوط است .

سبد اهداف از نوع اول که متعلق به اسرائیل خواهد بود به شرح زیر است :

1- تضعیف توان و پایداری ملت فلسطین بواسطه کوتاه آمدنهای جدید و خطرناکتر :

مشعل در سخنان خود تاکید کرد که نشانه هایی از احتمال عقب نشینی های خطرناک بیشتری از سوی فلسطین در این همایش دیده می شود که روزنامه صهیونیستی " معاریو" در شماره روز 5/ 11 خود به صراحت به آن اشاره کرده و می افزاید که یک سند تفاهم جدید و مهم طی دیدارهای پنهانی " یوسی بیلین" و برخی نزدیکان ابومازن و در راس آنها "یاسر عبد ربه " و " سلام فیاض" به امضا رسیده که شامل موارد زیر می باشد :

أ – موافقت تشکیلات خودگردان با دست برداشتن  از اصرار بر حق بازگشت آوارگان فلسطینی ( این روزنامه می نویسد که فلسطینیان حاضر در امضای این توافقنامه که نماینده ابومازن بودند ،بر موافقت خود با قبول عدم بازگشت آوارگان فلسطینی به اراضی داخل اسرائیل -1948 – تاکید کردند) .

ب- عقب نشینی از بخشی از شهر قدس ( روزنامه معاریو در زمینه قدس نیز می نویسد که نمایندگان ابومازن در سند مذکور آمادگی خود برای بی ادعایی درباره بخش یهودی نشین قدس را اظهار داشتند) .

2- تکیمل برنامه خلع سلاح کامل مبارزین :

مذاکرات طرفین فلسطینی – اسرائیلی بر اساس اجرای بند اول برنامه " نقشه راه" انجام می شود که بر حسب آن تشکیلات خودگردان باید با هرگونه فعالیت جنبشهای مبارزاتی مقابله کرده و ساختار زیربنایی و نظامی و تمام تسلیحات آنها را منهدم نماید و هرگونه تحرک بر ضد اسرائیل را سرکوب نماید . شاید با توجه به این مساله ، دیدارهای مکرر ‌"کیت دایتون" ژنرال امریکایی از شهر نابلس در کرانه باختری و دیدار او با سران دستگاه های امنیتی به هدف تکمیل نقشه امریکا در آناپلیس که قصد آن ریشه کن کردن مقاومت است ،قابل ارزیابی و بررسی باشد .این نکته که وزیر خارجه اسرائیل اولویت اصلی را قبل از نگاه به تشکیل دولت مستقل فلسطینی ،به وجوب حفظ امنیت اسرائیل می دهد و ضرورت سرکوبی فعالیتهای مبارزاتی که پیامد آنست ،خود این مدعا را اثبات و تحکیم می کند.

3- حمایت و تقویت اولمرت :

بی شک اولمرت اکنون از سستی اوضاع خود که ناشی از شکست در روندهای سیاسی و نظامی بوده است ،بشدت تحت فشار می باشد و همایش آناپلیس برای او فرصتی خواهد بود که نفسی تازه کند و در برابر این ضعف فلسطینی از موضع قدرتمندتر وارد عمل شود تا اجازه ندهد دولت در حال سقوط پیش از موعد مطلوب سرنگون شود ."یوهان الترمان" که کارشناس بخش خاورمیانه مرکز پژوهشهای راهبردی و جهانی است در روزنامه صهیونیستی " یدیعوت آحرونوت "  بتاریخ   6/11/2007 می نویسد : رهبران هر دو طرف در اواخر عمر سیاسی خود بسر می برند ولی اولمرت نمی خواهد به این حقیقت تن دهد و می کوشد آناپلیس را بخصوص به عرصه ای برای جلوگیری از فروپاشی جایگاه خود تبدیل کند و از این رو قصد دارد از اصولی در دوردستها سخن گوید که البته با موضوعات ریشه ای مشکلات ارتباط داشته باشد ولی هرگز به هیچ موردی تعهد ندهد و خود را به چیزی ملتزم نکند .

 4- حمایت از برخی سران فلسطینی در برابر برخی سران دیگر :

 بر اساس دیدگاه مشعل این همایش می کوشد  تا سران فلسطینی راغب به سازش  و نیز  برنامه های امتیازدهی خطرناک را در برابر گروه دیگری که بر اصول ثابت خود پایدارند ، حمایت کند و از این رو همایش فرصت خوبی برای عزل و به حاشیه راندن سران حماس و دیگر فرماندهان مبارز است که گرچه با چشم واقع بینی مطلوب به برخورد با تفاضیل آرمان مقدس فلسطین می نگرد ،ولی چشم دیگرش همچنان به اصول ثابت آرمان فلسطین و ارکان آن و در راس آن قدس و بازگشت آوارگان و حمایت از ریاست ابومازن و دمیدن روح قانونمندی به کالبد این ریاست است .

5 – عادی سازی مجانی :

 این همایش در زاویه ای از کارکرد خود می کوشد تا طرح صلح عربی را که عربستان سعودی پیشبرد آنرا به عهده گرفته بود را بشکلی خاموش به فراموشی بکشاند و محتوای آن یعنی ایجاد صلح کامل بین کشورهای عربی و اسرائیل در برابر عقب نشینی کامل از اراضی اشغالی سال 1967 را نقض کند تا در واقع به یک عادی سازی مجانی و بدون امتیاز دهی و عقب نشینی دست یابد . چرا که وزیر خارجه اسرائیل نیز از سران عرب خواسته بود که مبادا بخواهند سقف انتظارات خود را بالا برده و از این همایش بیش از آنچه که هست توقع داشته باشند و اولمرت نخست وزیر اسرائیل نیز گفته بود که این همایش چیزی جز بخشی از روابط معمول ما با فلسطینیان و منطقه نیست .دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی در سخنان خود این هدف اسرائیل را به خوبی تشریح کرد و گفت :«اولمرت از این نشست جز  دست دادن با "سعود فیصل" وزیر خارجه سعودی چیزی نمی خواهد»  . بنا براین اسرائیل جز عادی سازی روابط کشورهای عربی و بخصوص عربستان با رژیم صهیونیستی آن هم بشکل کاملا رایگان ، از این همایش چیزی نمی خواهد .

 اما سبد اهداف از نوع دوم متعلق به امریکا نیز به شرح زیر می باشد :

 مقصود امریکا از این همایش را می توان در نگاه حماس به هدف اصلی این همایش جستجو کرد که همانا زمینه سازی و مقدمه چینی برای فراهم کردن اوضاع منطقه برای جنگی بر ضد ایران می باشد چرا که امریکا از ماهها پیش می کوشد از طریق معملات بی سابقه فروش اسلحه و چشم پوشی از پرونده هایی که موضوع درگیری بوده اند و فشار بر این سازمانها و کشورها بمنظور کسب تایید سیاسی آنها و شاید همراهی نظامی گسترده آنها در جنگی احتمالی در آینده ،این کشورها را با خود همداستان کند .

 همزمان با تمایل امریکا به آماه سازی اوضاع در کشورهای عربی از طریق تقویت این انگاره که تنها این دولت قادر است مساله را پایان بخشد و هنوز دست خود را از این پرونده نکشیده و خواهان فرض دیدگاه خود در تشکیل دو دولت می باشد ،مساله فلسطین به عنوان یک مساله مهم و ریشه ای و با قرار گرفتن در صدر اولویت ها ،بشکلی برجسته مطرح می شود .

و اما فرایند گفتگو و مذاکره چه آینده ای را در پیش دارد ؟

همایشی که قرار است در پایان ماه نوامبر برگزار شود یکی دیگر از همایشهای منتهی به شکست و نافرجامی که مساله فلسطین را از راه اصلی منحرف کرده و به عکس بر پیچیدگی و چالشهای حل ناشدنی و فزاینده ،افزوده است ، خواهد بود . و برغم دشواری ها ، حتی اگر هم توافقنامه ای بین دو طرف رقم بخورد ،این مساله نمی تواند از مرزهای آناپلیس خارج شده و در مرزهای کرانه باختری و نوار غزه نمود یابد که این امر نیز در رابطه با دو مساله مربوط به تشکیلات خودگردان کنونی است :

1- تشکیلات خودگردان جواز قانونی مذاکره را ندارد : در حقیقت در سایه جدایی عرصه فلسطین و نبود توافق ملی و خروج قدرت از دست نمایندگان انتخاب شده مردم که از میان حماس بودند ،هیچ کس را توان آن نیست که بخواهد امتیاز بدهد و در مساله ای مربوط به مواضع ملی مورد توافق فلسطین قدمی عقب نشینی کند یا درباره حقوق مسلم ملت فلسطین کوتاه بیاید . و بنابراین کسی که از سوی فلسطین در همایش حاضر است نماینده فلسطینیان نبوده و حق امتیازدهی ندارد چرا که بخشی از ملت فلسطین قانونی بودن و سیطره او بر خود را قبول ندارند و او را رهبر خود نمی دانند .

2- تشکیلات خودگردان توان الزام ملت به تصمیمات خود را ندارد : همه کارشناسان در داخل وخارج فلسطین بر این باورند که فرساده شدن نماینده فلسطنی از سوی بخشی از مردم و انجام هرگونه توافقی در همایش ،با اجرای عملی توافقات در فلسطین همراه نخواهد بود و شکل گیری صلح بدون مشارکت نیروهای موثر از جمله حماس ممکن نیست .

 ملت فلسطین جانب مقاومت و رویارویی با اشغالگران را گرفته اند  و تشکیلات را یارای آن نیست که رای خود را بر این مردم بقبولاند و این دقیقا همان سخن " یوسی بیلین" رهبر جنبش میرتس و نماینده کنیست است که گفت : اسرائیل باید پیش از برگزاری همایش از طریق طرفی سوم با حماس مذاکره کند تا از انجام هرگونه مخالفتی با توافقات انجام شده آینده جلوگیری شود .

دستگاه های اطلاعات نظامی اسرائیل بهنگام سخن گفتن از شکست مذاکرات تاکید کرد که نقش تشکیلات خودگردان تنها پرداخت حقوق کارکنان و عناصر امنیتی است و افسران و حامیان ابومازن با مجموعه های مسلح تابع جنبش فتح تفاوت دارند که این امر فرصت موفقیت همایش پاییز را به صفر نزدیک می کند .

خلاصه اینکه سیاست امریکا در خاورمیانه هرگز بر ضد منافع اسرائیلی نبوده و بعکس در جهت کمک به رویارویی آن با ملت فلسطین بوده است و از این رو می بینیم بمنظور اجرای خواسته های اسرائیل نقاب صلح را برگزیده و یا با کسب امتیازات بیشتر از فلسطینیان برگ برنده جدیدی برای همایشهای بعدی فراهم کند که باز هم شکستی مجدد برای فلسطین خواهد بود ،چرا که هرکه بر زمین تسلط دارد و موافقت مردم را با خود دارد.

 


| شناسه مطلب: 157540