qodsna.ir qodsna.ir

فقر و فروپاشی نظام طبقاتی در اسرائیل (مارشیلو ویکسلر )

ترجمه زیبا میرزامحمدی : ماه گذشته رژیم صهیونیستی گزارشی را درباره  سطح فقر و تفاوت درآمدها در دو سال گذشته( 2006 و 2007) منتشر کرد که نشان می دهد با گذشت زمان تعداد فقرا و بویژه کودکان فقیر در حال افزایش است به گونه ای که هم اکنون از هر سه کودک یک نفر آن زیر خط فقر بسر می برد.
این گزارش همچنین بیانگر آن است که تعداد کارگرانی که از درآمد ناکافی برخوردار هستند روبه  افزایش است. روشن است که با توجه به سیاستهای نژادپرستانه اقتصادی و لیبرالیستی جدید که حکومت اسرائیل در پیش گرفته است وضع را از این هم بدتر خواهد کرد  و جوانان، سالخوردگان و کودکان زیادی را به قعر دریای فقر خواهد کشاند.
باید توجه داشت که فقر سنتی یا کلاسیک که بیش از یک قرن بشریت در سایه سرمایه داری صنعتی از آن رنج می برد بسیار متفاوت از فقر کنونی در عصر لیبرالیسم جدید و جهانی شدن است. امروز فقر در سراسر جهان و بویژه با پیدایش بخشهای اقتصادی متکی بر صاحبان مهارتهای فنی بالا فقری بدون آینده و امید است که دلیل آن هم از بین رفتن تدریجی ثبات کاری و فوائد اجتماعی حاصل از آن و نیز انتقال پی درپی صنایع از مرکز جهان به  حاشیه است. تقریبا 30 سال پیش در اسرائیل تخصص پیدا کردن و در یک حرفه صنعتی و دستیبابی به استخدام و ثبات کاری ممکن بود و این امر معیشت نسبتا خوبی را به وجود آورده بود و در چنین جامعه ای یک کارگر ساختمان که به عنوان مثال در شرکت"سولیل بونیهگ مشغول کار بود و یا یک کارگر نساجی اطمینان داشت که از این شرکت بازنشسته می شود و در درآمد خانواده سهیم است اگر چه حقوق اندکی داشته باشد. اما این وضعیت متحول شد و صاحبان سرمایه صنایع خود را به کشورهای دیگری همانند اردن، هند یا چین منتقل کردند که هزینه های کمتری دربردارد و سرمایه های خود را صرف پیشرفته سازی بخشها و تجهیز آن به فنآوریهای عالی و برنامه های کامپیوتری کردند که به این ترتیب کارگرانی که از سطح آموزشی و تحصیلات کافی برخوردار نبودند جائی برای خود در این کارخانه ها نیافتند و این روند به در حاشیه قرار گرفتن کامل جامعه های متکی به تولیدات شد. آموزش و داشتن تحصیلات دانشگاهی از ضروریات لازم برای اشتغال شده است و به موازات آن مفهوم ثبات کاری نیز حذف شد زیرا در عصر کنونی بایستی سرمایه به سرعت منتقل شود و سودآور باشد بر این اساس سرمایه داران تمایلی به عهده داری مسئولیت داشتن کارگران دائمی و یا طولانی مدت و تأمین رفاه و آسایش آنان ندارند.
از سوی دیگر شعار ارتقای اجتماعی که در دهه نود در اسرائیل رایج بود، از هم پاشید زیرا از یک سو تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه از تمامی قشرهای جامعه زیاد شد که به موازات آن تعداد دانشگاهها نیز برای پاسخگوی به این نیاز افزایش یافتند و این در حالی بود که دانشجویان پس از فارغ التحصیلی مجبور شدند تن به کارهائی با دستمزد پائین دهند که این امر با مهارتهائی که سالها برای آن وقت صرف کرده بودند، تناسبی نداشت از سوی دیگر نیز تعداد بیکاران افزایش یافت و حتی میانگین سنی آنان از چهل سال نیز تجاوز کرد که همه این امور روی هم رفته باعث شد که فهم اهمیت آموزش رسمی و مدرسه ای برای کودکان و جوانان دشوار شود و آنها به این نتیجه برسند که آموزش و تحصیل آنان در نهایت برای آنان  رضایت بخش نخواهد بود.
جامعه اسرائیل علاوه بر اینکه تمامی قشرهای ضعیف جامعه را به حاشیه راند به لحاظ جنبه نژادپرستی نیز اقلیتهای فلسطینی، مهاجران جدید و زنان را نیز به انزوا کشانده است. این در حالی است که افراد جامعه انواع کالاهای گران قیمت را از طریق مراکز تجاری و ماهواره و دیگر رسانه ها مشاهده می کنند اما از خرید آن عاجزند و این همان فقر سمبلیک است  که محصول"دمکراسی کردن" لیبرالیسم جدید است و همین امر باعث بوجود آمدن خشم و خروش جمعی می شود. در اوایل انقلاب صنعتی در انگلیس، کارگان نساجی که منبع روزی خود را از دست داده بودند دست به شورش زده و ابزارهای کارخانه را تخریب کردند اما امروز این خشم و خروش شکل دیگری پیدا کرده است به مانند حادثه ای که در لوس آنجلس روی داد و باید اعتراف کرد که این اغتشاش به یک تحرک آگاهانه نیانجامید که دلیل آنهم فروپاشی نظام طبقاتی است و جامعه در برابر ظلم سیاستهای لیبرالیستی جدید جهانی قرار دارد و این فروپاشی نیز از عدم توانائی برای جمع آوری همه مظلومان در زیر پرچم اجتماعی- سیاسی واحد است.
• (Alternative Information Center)
تمام/م



| شناسه مطلب: 155060