جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir

سال 86 ؛ تغییر معادله قدرت به نفع مقاومت

مهدی عزیزی :‌ سال 86 هجری شمسی را می توان سرآغاز تحولات  مهم و متغیرات سیاسی دانست که پیش بینی آن از سوی استراتژیست ها و تحلیلگران منطقه کار بسیار دشواری بود. اگر چه طرفهای آمریکایی و اسرائیلی تلاش کردند تا با ایجاد بحران هایی در خاورمیانه افق های سیاسی منطقه و سرزمین های اشغالی را مدیریت کنند اما اتفاقاتی رخ داد که مدیریت بحران را از اختیار آنها خارج کرد و حوادث به سمتی پیش رفت که خارج از اراده آنها و برخلاف تمایل کاخ سفید بود.  به جرات می توان گفت : آنچه  که در سال 86 در منطقه خاورمیانه بطور عام و سرزمین های اشغالی بطور خاص رخ داد ، پیامدهای دو حادثه بزرگ و تاریخی در سطح منطقه و فلسطین بود . آنچه منطقه را با دگرگونی مواجه ساخت ، پیروزی لبنان در تابستان 85 بود که بسیاری از معادلات سیاسی و نظامی را برهم ریخت و سبب شد تا برنامه  های آینده تل آویو و واشنگتن جهت خود را تغییر دهد.
 آمریکایی ها در واقع با حمله به لبنان وارد یک بازی سیاسی بین المللی شدند که اکنون بیشتر به  یک باتلاق برای آنها تبدیل شده است و رهایی از آن به این راحتی ها هم  امکان پذیر نیست چه  از یک طرف عقب نشینی واشنگتن از مواضع خود در لبنان (‌حمایت از 14 مارس و تضاد با مقاومت ) هزینه های گزاف سیاسی را برای آن بهمراه خواهد داشت و از سویی دیگر اصرار بر سیاست های کنونی شانس هم پیمانان آمریکا را در لبنان کاهش می دهد.
حادثه دیگری که رخ دادهای سال 86 را تحت تاثیر خود قرار داد ، پیروزی جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین بود که به اعتقاد من  سرآغاز فصل جدیدی در مبارزات این جنبش بشمار می رود. حماس  با این پیروزی دیگر تنها یک جنبش مبارز نبود که  شاید اقلیتی خاص به آن باور داشته باشند. حماس عرصه سیاسی فلسطین را نیز تجربه کرد که این مساله یعنی ورود به عرصه سیاسی  باعث شد تا  از دو طرف متخاصم که یکی موقعیت های سیاسی خود را از دست داده بود و دیگری آنرا دشمن درجه یک می دانست هدف حمله شدید قرار گیرد و حوادث سیاسی  سال 86 در فلسطین را می توان نتیجه فشار این دو گروه متخاصم یکی داخلی و دیگری خارجی دانست. منظور از گروه متخاصم داخلی گروهی در جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین است که با پیروزی حماس ، کرسی های خود را در مجلس قانونگذاری از دست دادند و دولت آنها سقوط کرد که این مساله برای فتحی ها یک فاجعه بود. برای فتحی ها که از حمایت بی چون و چرای آمریکایی و حتی اسرائیلی ها برخوردار بودند  بسیار دشوار بود که ببینند حماس تمامی وزارت خانه ها  را در اختیار دارد و اکثریت مجلس قانونگذاری را نیز حماس اشغال کرده است.
اما به هر حال این انتخاب دموکراتیک مردم فلسطین بود که  با شفافیت برگزار شد. دلیل رای مردم به حماس را هم می توان یکی در سازشکاری فتحی ها و فساد اداری و اقتصادی تشکیلات خودگردان و دیگری در مبارزبودن  حماسی ها دانست. به هرحال این دو گروه متخاصم اگر چه در ابتدا مخالفت آشکاری از خود نشان ندادند اما برنامه های مخفی خود را آغاز کردند و ازهمین زمان بود که شمارش معکوس برای حذف حماس آغاز شد.
جالب اینجاست که چند روز پیش یک مجله سیاسی آمریکایی براساس اطلاعاتی محرمانه این موضوع را با استناد به برخی مدارک فاش کرد. مجله سیاسی امریکایی فاش کرد که دولت بوش به محض پیروزی دو سال پیش جنبش حماس در انتخابات و تشکیل دولت  طرحی محرمانه ای را برای  براندازی حکومت اسلامی حماس ارائه کرد.
مجله "ونیتی فیر= Vanity Fair" در تحقیقی گسترده که قرار است  ماه آوریل منتشر شود ، اطلاعاتی به دست آورده است که نشان می دهد بوش نقشه براندازی دولت حماس را به کمک مشاورانش تهیه کرد که  کاندالیزا رایس هم مامور اجرای آن شد. این در حالی است که  "الیوت آبرامز" نیز بعنوان سردسته تحریک کنندگان در ایجاد جنگ داخلی در فلسطین انتخاب شد.
 بر اساس این توطئه ،  نیروهای وابسته به "محمد دحلان" مشاور سابق امنیت ملی "محمود عباس" رئیس تشکیلات خودگردان می بایست کنترل اوضاع را در دست می گرفتند. این نقشه از همپیمانان واشنگتن در منطقه خواسته بود که اسلحه و  پول کافی ردر اختیار  فتح قرار بدهند  تا فرماندهی کودتا را در غزه  به دست گیرند . "‌کاندالیزا رایس" تلاش زیادی کرد تا مصر ، اردن ، سعودی و امارات برای  تامین مالی نیروهای دحلان راضی شوند.  و از سویی دیگر آموزش آنها را بپذیرند.
این در حالی است که تلاشهای امریکا در حد تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین با مشارکت فتح در دولت حماس محدود نشد بلکه با نقشه دیگری تصمیم گرفتند که  4700 نفر به تعداد نیروهای فتح بیفزایند و آنها را در مصر ، اردن آموزش نظامی بدهند . از سویی دیگر وزارت خارجه آمریکا هزینه های آموزش و دستمزد و تامین سلاح این افراد را که بالغ بر 1.27 میلیارد دلار در 5 سال برآورشده بود  تامین نمود .
حماس به غیراز این دو گروه متخاصم یک مشکل کوچک دیگری نیز داشت که البته حماسی ها تحلیل توجیه پذیر خوبی برای‌ آن داشتند. حقیقت اینست که برخی از گروههای داخلی از جمله جهاد اسلامی با حضور حماس در عرصه سیاسی فلسطین موافق نبودند  اگر چه جهاد اسلامی در دولت حماس شرکت نکرد اما همواره در کنار حماس بود . این گروه براین باور بودند که حضور حماس در عرصه سیاسی فلسطین رسمیت بخشیدن به قرارداد اسلو است و رسمیت دادن به اسلو به معنای اعتراف به موجودیت رژیم صهیونیستی است .چرا که مفاد قرارداد اسلو به این مساله تاکید دارد . اما توجیه حماس این بود که پیروزی در انتخابات قدرت واقعی و مردمی حماس را نشان داد و ثابت کرد که این جنبش از پشتوانه مردمی برخوردار است .
به هرحال  حماس پس از پیروزی در انتخابات دست به کار تشکیل دولت شد و  با ‌آنکه از اکثریت آراء‌و کرسی های مجلس برخوردار بود اما هیچگاه تلاش نکرد که دولتی تک حزبی تشکیل دهد و از گروههای دیگر نیز خواست تا در این دولت  ائتلافی مشارکت کنند . جنبش فتح از همان ابتدا ساز مخالفت را زد و به هربهانه ای با حماس مخالفت کرد. این اختلافات لفظی و پنهانی به آرامی به میان طرفداران دو جنبش راه پیدا کرد و به خیابانها کشیده شد . و متاسفانه این درگیری ها که از سوی آمریکا و اسرائیل هم مدیریت می شدند به کشته شدن اعضای دو جنبش منجر شد که وضعیت را برای حماس دشوار کرد.
در واقع در این شرایط یک جنگ سرد میان دو جنبش ایجاد شد. دو طرف تلاش می کردند تا دیگری را به ایجاد تنش و آغاز درگیری متهم کنند . اما حقیقت اینست که برخی از اعضای فتح از جمله دحلان عامل اصلی این درگیری ها بودند که همین مساله به ایجاد شکاف در جنبش فتح هم منجر شد.
به هر حال با تمامی مانع تراشی های داخلی فتح و تشکیلات خودگردان که از سوی دحلان رهبری می شد حماس تصمیم گرفت تا یک دولت ائتلافی با حضور اعضای جنبش فتح تشکیل دهد و تعدادی از وزارتخانه های دولت را در اختیار این  جنبش قرار دهد. اما این سیاست حماس مانع از آن نشد که فتحی ها دست از خصومت بردارند  تا اینکه همه چیز به نقطه صفر بازگشت و درگیری های داخلی ادامه یافت.
همزمان با افزایش درگیری ها  ، ملک عبدا... شاه عربستان رهبران فلسطینی را که تاکنون ده‌ها بار تفاهم‌نامه آتش‌بس را امضا کرده بودند دعوت کرد تا با سفر به مکه در جوار خانه خدا این بار توافقنامه‌ای را امضا کنند که  در آن دولت وحدت ملی با شرکت اعضای فتح و حماس و همچنین برخی از افراد مستقل شکل گیرد. هرچند به دلیل ماهیت این توافق که به نام توافق مکه شناخته شد، انتظار زیادی از آن نمی‌رفت اما حماس و رهبران آن که اکثریت پارلمان را در اختیار داشتند با قبول آن تلا‌ش دوباره ای را آغاز کردند تا فتنه در غزه بخوابد.
یک هفته پس از توافق رهبران جنبش های فلسطینی فتح و حماس در شهر مکه ، اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت خودگردان فلسطین به همراه اعضای کابینه اش استعفا کرد. پس از کناره گیری هنیه و کابینه اش ، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان هنیه را مامور تشکیل دولت جدید کرد. دولت وحدت ملی، دولتی ائتلافی متشکل از اعضای هر دو گروه رقیب فتح و حماس  بود.
با ادامه کارشکنی‌ها و آنچه حماس جاسوسی اعضای فتح برای اسرائیل می‌خواند ، روند تازه‌ای در نوار غزه شروع شد که مصری ها در آن زمان آنرا  بزرگترین خطر برای فتح خواندند. آنها بر این باور بودند با تلفاتی که حماس در آن 6 ماه داده است ، بیش از این حاضر نیست خویشتنداری کند و در صورت هر گونه اشتباه ، غزه به تصرف کامل آنها در خواهد آمد. و پیش بینی این مقام های امنیتی مصر هم درست بود و چندی بعد به وقوع پیوست.
ترورهای هدفمند ارتش اسرائیل در نوار غزه که برخی از فرماندهان حماس و بسیاری از مقرهای امن آنها را هدف قرار می داد ، جای هیچگونه شک و تردیدی را برای حماس باقی نگذاشت که فتحی‌ها یک بار دیگر دست به کار شده‌اند تا در حذف فیزیکی اعضای این جنبش با دشمن همکاری کنند.
با این توصیف بود که حماس تصمیم گرفت به هر صورت ممکن بیشتر از این تلفات ندهد و با کنترل نوار غزه، خود امنیت آن را بر عهده بگیرد. در این زمان ابومازن  پس از دیدار با اعضای کمیته مرکزی جنبش آزادیبخش فلسطین به توصیه آنها گوش فرا‌داد و در بیانیه‌ای دولت وحدت ملی را منحل کرد و اسماعیل هنیه نخست‌وزیر آن را برکنار نمود.
" نبیل عمرو "  مشاور رئیس تشکیلا‌ت خودگردان فلسطین چند روز بعد اعلام کرد که  سلا‌م فیاض از سوی محمود عباس مامور تشکیل دولت اضطراری شده است. در حقیقت ابومازن، سلا‌م فیاض را بعنوان رئیس دولت اضطراری مامور تشکیل  دولت کرد.
پس از کنترل کامل نوار غزه توسط گردان‌های قسام آرامش بی‌سابقه‌ای بر این باریکه سایه افکند. با بیرون رفتن و دستگیری گسترده عوامل فتح و سازمان‌های امنیتی وابسته به آن ، نیروهای پشتیبانی وزارت داخلی فلسطین در نقاط حساس مستقر شدند. با کنترل غزه از سوی حماس دشمنی ها با این جنبش آشکار شد تا آنجایی که کابینه اسرائیل این منطقه را پس از نشست پاریس منطقه متخاصم نامید.
این در حالی است که تحریم اقتصادی فلسطینی‌ها از طرف غرب و عدم همراهی کشورهای عربی با دولت حماس و همچنین هماهنگی برخی از ورشکسته‌های سیاسی فتح که  پشت سر عباس و ساف مخفی شده بودند ، اوضاع غزه و کرانه باختری را روز به روز وخیم‌تر کرد. حماس در میان تمام فشارهای اقتصادی دوام آورد. اما حقیقت این بود که تحریم و محاصره فشار سختی را بر حماس وارد کرده بود و اسرائیلی ها امیدوار بودند که حماس در پی این فشارها تسلیم شود. واقعیت اینست که در آن زمان برخی تحلیلگران سیاسی امید چندانی به دوام دولت حماس نداشتند.
اینجا بود که ایالات متحده آمریکا برای فرار از بحران های داخلی و احیای وجهه جهانی خود ، کنفرانس آناپولیس را در 9 آذر 1386 با حضور بیش از 50 کشور و سازمان جهانی و حدود 16 کشور عربی در ایالت مریلند برگزار کرد.
 مدتها پیش از برگزاری این نشست تبلیغات فراوانی درباره آن شده بود. " جرج بوش " که مبتکر این کنفرانس بود تلاش داشت در دوران پایانی ریاست جمهوری خود دستاوردی در عرصه فلسطین کسب کند. اما آناپولیس درمیان بدبینی کارشناسان سیاسی آغاز بکار کرد. مسکوت ماندن اختلافات اساسی دو طرف از جمله دلایل ناکارآمدی آناپولیس بود. این درحالی بود که بیشتر تحلیلگران براین باور بودند که آمریکا اهدافی را به غیر مساله فلسطین دنبال می کند و حقیقت هم جز این نبود . آمریکایی ها به دنبال کسب رضایت اعراب بمنظور تشکیل یک  ائتلاف ضد ایرانی بودند. اما دردناک تر از همه این بود که این نشست تنها به افزایش حملات خشونت آمیز ارتش اسرائیل در منطقه منجر شد که در آن دهها تن از شهروندان غیرنظامی و چند کودک شش ماهه به شهادت رسیدند.
پس از برگزاری نشست آناپولیس در مریلند آمریکا، نشست پاریس با حضور بیش از 90 کشور و سازمان بین المللی برای به اصطلاح کمک اقتصادی به فلسطینی ها برگزار شد.  9/7 میلیارد دلار در اختیار تشکیلات خودگردان و شخص ابومازن قرار گرفت. این کمک ها نه برای لغو تحریم های اقتصادی جامعه فلسطینی بلکه برای احیای اقتدار و زیرساخت های تشکیلات خودگردان اختصاص یافت. آنها با تاسیس صندوق واحد برای جلوگیری از کمک های پنهانی به گروه های فلسطینی تلاش کردند تا فشارها را بر غزه بیشتر کنند.
در این نشست ، غزه بار دیگر منطقه متخاصم نام گرفت که نباید کمکی به آن صورت گیرد. از سویی دیگر رژیم صهیونیستی در حالی به تفرقه افکنی میان فلسطینیان و نیز توسعه طالبی در کرانه باختری و قدس ادامه می داد که در ادامه فشارهای خود علیه جنبش حماس به تشدید محاصره اقتصادی نوار غزه تحت عنوان سیاست مجازات دسته جمعی پرداخت.
پس از آن موضوع مهمی که در منطقه رخ داد سفر بوش به خاورمیانه بود که بسیاری از آن به عنوان ننگی برای تاریخ عرب یاد کردند . رئیس جمهوری آمریکا در میان تبلیغات و هیاهوی بسیار رسانه های غربی و مخالفت ها و تظاهرات گسترده مردمی علیه سیاست های کاخ سفید و در شرایطی که جنایات رژیم اشغالگر قدس علیه فلسطینیان همچنان ادامه داشت ، سفر دوره ای خود به خاورمیانه را با ورود به سرزمین های اشغالی آغاز کرد..
جورج بوش  در سفر هشت روزه خود به منطقه ، از مصر ، کویت ، عربستان سعودی ، بحرین و امارات هم دیدن کرد.
در اولین مرحله سفر خاورمیانه ای ، بوش  در کنار ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل ایستاد تا بار دیگر حمایت بی چون و چرای کاخ سفید از تل آویو را مورد تاکید قرار دهد و هماهنگونه که انتظار می رفت در خلال سخنان این دو هیچ نشانه ای از پایان جنایات بیشمار علیه ملت فلسطین شنیده نشد.
پس از سفر بوش حملات به غزه ادامه یافت . بیش از 150 فلسطینی به خاطر بسته بودن گذرگاهها و جلوگیری نظامیان اسرائیل از درمان به موقع جان خود را از دست دادند.
در تاریخ  27 دی 1386 این محاصره شدت یافت و گذرگاههای ارتباطی با این منطقه  بسته شد. این منطقه که ۳۶۰ کیلومتر مربع مساحت دارد محل زندگى یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است.
 رژیم صهیونیستی  گمان می برد سیاست  «مجازات دسته جمعی» موجب عقب نشینی فلسطینی ها و سرانجام شورش آنان علیه دولت  حماس در نوار غزه خواهد شد وفقر وگرسنگی ، آرمان فلسطین را از یاد آنان خواهد برد.
این در حالی است که ادامه فشار اقتصادی علیه فلسطینی ها باعث شد اهالی غزه به گذرگاه  رفح در مرزهای مصر هجوم آوردند. این حرکت که از ان به انتفاضه جدید فلسطینی ها یاد شد وحدود 700 هزار فلسطینی از مرز خارج شدند نگرانی رژیم صهیونیستی  را برانگیخت ودر واقع شکست سختی را برای این رژیم رقم زد.
رژیم صهیونیستی که در برابر حماس هیچ گونه دستاوردی به دست نیاورده بود وبه دنبال انتشار گزارش وینوگراد در حالت بغرنجی به سر می برد، در مورخ 7 اسفند 1386 حمله گسترده ای را علیه مردم بی گناه غزه آغاز کرد و صدها تن  را  به خاک وخون کشانید.این تهاجمات در حالی ادامه یافت که از یک سو مجامع جهانی در برابر آن راه سکوت در پیش گرفتند و از سوی دیگر مقامات غربی نظیر کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا و سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و برخی وزرای خارجه کشور های اروپایی با سفر به اراضی اشغالی فلسطین ضمن حمایت از جنایات صهیونیست ها خواستار مقابله با مقاومت ملت فلسطین شدند تا باردیگر حقوق بشر از جانب غرب در فلسطین قربانی توسعه طلبی های صهیونیست ها گردد.
 با تمام این تحرکات ملت فلسطین با ادامه مقاومت انجام عملیات های شهادت طلبانه نظیر عملیات استشهادی در دیمونا و تلمود وحشتی فزاینده رابر صهیونیست ها وارد ساختند چنانکه آنها به شکست استراتژی های طراحی شده در حمله به غزه اعتراف کردند. از سویی دیگر حملات موشکی مقاومت به مستعمر ه های اسرائیلی افزایش یافت
تا آنجا که گردانهای القدس موفق به طراحی و ساخت موشکی جدید با برد 22 کیلومتر شدند .
اما اوج حملات صهیونیست ها در نوار غزه در اسفند ماه بود که به شهادت بیش از 130 فلسطینی و زخمی شدن صدها تن دیگر انجامید که در میان آنها 40 کودک از جمله یک کودک شش ماهه و یک کودک 24 روزه دیده می شد. و این در حالی بود که جهان عرب چشم خود را در برابر این همه جنایت بست.
اما سرانجام این جنایت بدون پاسخ نماند و روز پنجشنبه 16 اسفند درحمله به یک آموزشکده مذهبی متعلق به ارتش صهیونیستی درغرب قدس 11صهیونیست کشته شدند.   یک مبارز  فلسطینی با حمله به آموزشکده متعلق به ارتش رژیم صهیونیستی در بخش غربی قدس 11 نفر را کشت.


| شناسه مطلب: 155051







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.