پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir

تصرف اراضی فلسطین و ابعاد حقوقی و سیاسی آن (2)

این جنبش به هر وسیله ممکن دست به تصرف اراضی فلسطینیان می‌زد (از تجاوز گرفته تا خرید همراه با تهدید یا به وجود آوردن موقعیتهای اضطراری برای فروش اجباری)؛ به طوری که آنان به کمک قیمومیت از زمان اجرای عهدنامة بالفور در سال 1917 تا 1918، 5/2 درصد از زمینهای فلسطینیان را تصرف کردند. این جنایت در سال 1948 به 6/5 درصد رسید و همچنان صهیونیزم با روشهای گوناگون و بعضاً محتاطانه به تصرف اراضی ادامه می‌داد.
غصب و تصرف نامشروعی که امروزه برای فریفتن اذهان، خرید نام گرفته، هیچ وقت با رضایت و اختیار مالکان واقعی که غالبشان عربهای فلسطینی مسلمان بوده‌اند، نبوده است.
آن‌طور که از تاریخ فهمیده می‌شود، انگلیسیها نقش اساسی و قابل توجهی را در واگذاری زمین به یهودیها بازی می‌کردند. به عنوان نمونه، واکهوب یکی از نمایندگان عالی بریتانیا در فلسطین، امتیاز خشکاندن اطراف دریاچة حوله را که بیش از 12 هزار فدان بود (هر فدان 2500 متر مربع می‌باشد که در زمان دولت عثمانی به عربهای غیر فلسطین داده شده بود.) از عربها پس گرفت و به یهودیها واگذار کرد. علاوه بر این، اراضی وادی‌الحوارث که 4000 هکتار بر آورد شده است، از عرب به یهود منتقل شد که تمام کشاورزان عرب از کار و مسکن خود اخراج و بی‌کار و سرگردان شدند.[11]
انگلیسیها پس از کمک به مهاجرت و اسکان غیر قانونی یهودیان به فلسطین و تقویت بنیه‌های اقتصادی و نظامی آنان، طرح تقسیم فلسطین را به اجرا گذاشتند. طبق این تقسیم، فلسطین به دو بخش یهودی‌نشین و مسلمان‌نشین قسمت شد و البته حکومت سرپرستی (قیمومیت) هم قسمتهایی را با رسمیت دادن به زبان انگلیسی، در اختیار خود نگه داشت.[12]
انگلیسیها برای عملی کردن این تقسیم که در واقع کمک اساسی به یهود در غصب سرزمین فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل بود، به تدریج از مناطق یهودی‌نشین عقب‌نشینی کردند و آن مناطق را به یهودیها واگذار کردند و این در حالی صورت پذیرفت که آنان در مناطق عرب‌نشین باقی ماندند تا مانع اقدامات فلسطینیها شوند و یهودیها بتوانند بیشتر بر اراضی اعراب غالب شوند. یهودیها با خشونت هرچه تمام­تر تصرف غاصبانة اراضی را پیش بردند؛ به طوری که منجر به کشتار بی‌رحمانه و آوارگی اعراب و پناهندگی آنان به کشورهای همسایه شد.[13]
صهیونیستها با استفاده از تقسیم نامشروع اراضی، با شتابی بی‌اندازه اشغال سایر مناطق را که قبل از تقسیم قادر به تصرف آن نبودند، ادامه دادند؛ آن‌گونه که در دهم آوریل 1948 م. به روستای دیریاسین نزدیک بیت‌المقدس حمله کردند و برای ارعاب و فراری دادن مردم آن قسمت تمام 250 تن اهالی آن را کشتند و زمینهایشان را تصرف کردند.
طبق ادعای خودشان آنچه در درجه اول برای تشکیل حکومت مستقل، نیاز اساسی‌شان به شمار می‌رفت، مسئلة اراضی بود و این هم بدون اخراج مالکان اصلی و تصرف غاصبانه برای آنان میسر نبود و زمان جنگ یا آتش بس و یا صلح برایشان فرقی نمی‌کرد.
در سال 1948 که جنگ اعراب و اسرائیل همزمان با قرارداد آتش‌بست به پایان رسید، رژیم غاصب اسرائیل، تصرف اراضی را با سرعتی چند برابر شروع کرد. ابتدا به وسیلة نیروهای نظامی به اشغال می پرداختند و کیوبتص‌ها (ساکنان مجتمع مسکونی زراعی که به کشاورزی دسته‌جمعی می‌پرداختند) و ساکنان مجتمعهای مسکونی و یهودی‌نشین مجاور روستای عربی در این اقدام، نظامیان را همراهی می‌کردند و این اعمال را با تشویق مقامهای دولتی انجام می‌دادند و به دلخواه دور زمینی که می‌خواستند، حصار می‌کشیدند و ادعای مالکیت آن را می‌کردند.[14]

تصرفات همراه با خشونت اسرائیلیان
بعضی از غصبهای همراه با خشونت و زور و جنگ اسرائیلیان عبارت است از:
1. پنجم ژوئن 1949 سه دهکدة عربی واقع در «جلیله» مورد هجوم ارتش و پلیس قرار گرفت که ساکنان این سه دهکده را با خشونت تمام به منطقه سفد روانه کردند.
2. در بیست و چهارم ژانویه 1950 یک واحد ارتش اسرائیل دهکدة «فاسبیحه» را محاصره کردند و به ساکنین آنجا اعلام کردند که تا ساعت 15 روز 26 ژانویه منزلشان را ترک گویند و در صورت امتناع، به آن سوی مرز فرستاده می‌شوند. بنابراین، برای ساکنان این دهکده چارة دیگری جز ترک خانه‌هایشان و اسکان در «دانون»، دهکدة دیگری که ویران شده بود، باقی نماند.
3. در بیست و هشتم فوریه 1949 حدود 700 نفر از ساکنان دهکدة کفر یاسیف را بیرون کردند تا به خیل عظیم آوارگان بپیوندند.
4. در پنجم ژوئن 1949 ارتش و پلیس سه دهکدة عربی واقع در جلیله را مورد هجوم قرار داد و ساکنانش را از آنجا به منطقة سفد روانه کرد.
5. در آغاز 1950 مردم منطقة نبات آوارة وطن گشتند.
6. در 17 اوت 1950 فرمان اخراج ساکنان مجدل صادر شد.
7. در اول فوریه 1951 ساکنان 13 دهکدة واقع در ناحیه‌ای به نام «وادی عری» (منطقه مثلث) از وطنشان اخراج شدند.
8. در 17 نوامبر 1951 یک واحد ارتش اسرائیل دهکدة البیوشات واقع در ام الفحم را محاصره کرد و اهالی آن را بیرون راند.
9. در سپتامبر 1953 ساکنان ام الفرج واقع در نهادیه آواره شدند و خانه‌هایشان توسط ارتش اسرائیل با خاک یکسان شد.
10. در اکتبر 1953 مردم ریحانیه از موطن خود آواره گشتند.
11. در 30 اکتبر 1956 مردمان قبیلة البواره مجبور به مهاجرت تا آن سوی مرز اسرائیل و سوریه گشتند.
در اواخر 1959، درست 11 سال پس از تأسیس دولت اسرائیل دستور بیرون راندن قبائل بدوی عرب به کشورهای اردن و مصر و سوریه صادر گردید.[15] و در نتیجه به این کشورها آواره شدند.
آنچه به عنوان فهرستِ آواره شدن مردم فلسطن در اینجا آمده، به هیچ وجه کامل نیست و از باب نمونه ذکر شد؛ چرا که دهکده‌های عربی فراوانی در اسرائیل با خاک یکسان شدند و ساکنان آن دهکده‌ها اکنون به گونه‌ای پراکنده و آواره در نقاط مختلف اسرائیل به سر می‌برند، مانند: ربیصه، امقاد، مپ فوریس، مجدل، میایار، کائوکات، و برواودمون.[16]

تصویب قوانینی برای غصب اراضی بیشتر


خشونت شیوه‌ای بود که توسط اسرائیل برای تصاحب اراضی در مراحل اولیه صورت می‌گرفت، اما در زمانهای بعدی، اسرائیل برای غصب بیشتر اراضی نیاز به قانون داشت؛ چون افکار عمومی دیگر پذیرای غصب این چنینی نبود. بنابراین، با جعل قوانینی راه برای غصب 100 هزار هکتار از اراضی متعلق به اعراب که پس از تأسیس دولت اسرائیل در این کشور باقی مانده بود، هموار شد.[17]
یکی از این قوانین، قانون مالکین غائب، مصوبة 1950 م. بود که به دنبال آن، آیین نامة تملک اموال افراد غائب که قسمتی از مقررات وضع فوق العاده است، پدیدار گشت. طبق این قانون، اراضی افرادی را که به اصطلاح خودشان در خارج از اسرائیل هستند ـ که اغلب یا همة آنها افرادی بودند که توسط خود نیروهای اسرائیلی آواره گشته و خانه و موطنشان را ترک گفته و در انتظار پایان جریان جنگ و تصرفهای اسرائیلیها بودند تا شاید روزی بتوانند به وطنشان باز گردند ـ تصرف می‌کردند.
عجیب اینکه قانون مذکور شامل اراضی وقفی اسلامی نیز بود و آنان خداوند را ـ که طبق فقه اسلامی، مالک واقعی اموال وقفی می‌باشد ـ جزء مالکین غائب به حساب می‌آوردند و این اراضی را هم متصرف می‌شدند.
مساحت اراضی وقفی در فلسطین بسیار زیاد بود؛ به گونه‌ای که یک ششم کلیة اراضی آن زمان فلسطین و حدود 70 درصد مغازه‌های شهرهای فلسطین، مثل: یافا و عکا، وقفی بود و طبق قانون فوق به تصرف غاصبانة ادارة سرپرستی اموال مالکین غائب در آمدند. رقم دقیقی که دال بر سوء استفاده اسرائیل از این قانون باشد، یافت نشده، ولی یقیناً بیشتر از این مقدار بوده است؛ چون انتشار این مقدار هم به عهده و صلاحدید خودشان بوده است.[18]
دومین قانونی که برای تسهیل در امر تصرف غاصبانة اراضی توسط صیهونیسم تدوین شده بود و هنوز هم از آن بهره می‌جویند، به «مقررات دفاعی فوق‌العاده» مشهور است که به آن «مادة 125 مقررات دفاعی» هم اطلاق می‌شود. این قانون به فرمانداران نظامی اجازه می‌داد تا مناطقی را به صلاحدید خودشان به عنوان مناطق ممنوعه اعلام کنند که قدم گذاردن در آن یا ترک آن می‌بایست منوط به اجازه از آنان باشد.
با استفاده از این قانون، راه بازگشت بسیاری از آوارگان فلسطینی ـ که بر اثر جنگ و تهدید یا ارعاب اسرائیلیها آواره شده و مهاجرت کرده بودند ـ بسته می‌شد و در نتیجه، این اراضی و اماکن متروک به ملکیت غاصبانة اسرائیلیها در می‌آمد. از این موقعیت نیز سوء استفاده کردند و هر جا که طبق میلشان بود، منطقة ممنوعه اعلام می‌کردند و متصرف می‌شدند.[19]
قانون سوم «وضع فوق‌العاده مناطق امنیتی»[20] در سال 1949 م. و چهارمین قانون «مقررات دایر کردن اراضی بایر» بود.[21] این دو قانون هم مثل قوانین قبلی راه را برای غصب اراضی مردم فلسطین باز می‌کرد.[22]
بنابراین، اکثر اراضی تحت تصرف صهیونیستها از راه تصرف غیر مالکانه و بلکه غاصبانه می‌باشد؛ چرا که با زور، تهدید و ارعاب آنها را به دست آوردند و آنچه به عنوان فروش زمین خوانده می‌شود، اگر فرضاً هم صحت داشته باشد، در مقابل آن اراضی که با جنگ، تهدید، زور، خشونت و ارعاب به دستشان رسید، بسیار اندک و ناچیز می‌باشد و بر اساس نوشته‌ای که عبدالوهاب کیالی در کتاب «تاریخ نوین فلسطین» آورده، این مقدار (زمینهای فروخته شده) هم هیچ کدام از طرف فلسطینیان مسلمان مقیم کشورشان نبوده است.
ادامه دارد....

 

تمام ع ن / 24


| شناسه مطلب: 153524







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.