پنج‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ 
qodsna.ir qodsna.ir

سیاست آینده آمریکادر منطقه(مارتین اندیک)

تحقیق راهبردی : دیدگاه نامزد آتی وزیر خارجه دولت احتمالی دموکرات های امریکا
 
"مارتین اندیک" رئیس مرکز تحقیقات سیاست خاورمیانه "سابان" وابسته به مرکز "بروکینگز" و نفر اصلی در مذاکرات عربی اسرائیلی سالهای دهه 90 و نامزد منصب وزیر خارجه درصورت   پیروزی نماینده دموکراتها در انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا ، پژوهشی درباره آینده سیاست امریکا در خاورمیانه تهیه کرده که گویا همان نگاه قابل اعمال وی در صورت انتخاب شدن به عنوان سرپرست دیپلماسی خارجی امریکا با رویکردی متفاوت از سیاست کنونی است اعمال خواهد شد . عنوان این پژوهش "بازگشت به توازن در خاورمیانه : راهبردی تازه در جهت همکاری سازنده " می باشد که خود گویای اهداف ان است  : توازن در خاورمیانه و رویکردی بسوی همکاری و همراهی با مسائل منطقه به روشی سازنده و تقریبا به این معنی که تعاملات گذشته سازنده نبوده است .
این پژوهش در آغاز به ارزیابی راهبردهای جدید دولت امریکا مبنی بر درگیری بین نیروهای خیر (امریکا و میانه روهای عرب) و نیروهای شر ( افراطی ها) بمنظور ساخت خاورمیانه ای وسیعتر( Broader) ، که در ژانویه 2007 ترسیم شد پرداخته و از همان ابتدا نقظه ضعف این سیاست بوش را در عدم مشورت با طرفهای منطقه ای که آنها را همپیمان خود بشمار می آورد و در معرکه (مانوی) خود که عالم را به خیر و شر تقسیم کرده ،آنان را همسنگر خود می داند ،برشمرده است . به این معنی که وی با تفکری جانبدارانه به اوضاع منطقه پرداخته و همین مطلب او را به سیاستی ضعیف کشانده است .
اما آنچه که درگیری سنی –شیعی نامیده می شود مورد توجه "اندیک " بوده و معتقد است که راهبرد بوش بر اساس برجسته کردن و پرداختن به آن استوار بوده و این پژوهشگر – و احتمالا وزیر آتی – بر این باور است که وجود جنبشهای تندروی سنی و میانه رو در کشورهای سنی و جنبشهای شیعی تندرو و میانه رو در ایران و نیروهای شیعه در منطقه به همراه یکدیگر و بدون استثناء ،باعث شد که برنامه های درگیری ها آنگونه که در دولت بوش ترسیم شده بود پیش نرود تا آنکه روند این درگیری به شکست انجامید چرا که برغم اختلاف عناوین از آنجا که در مسائل و درگیریهای سیاسی خطوط فاصلی بین سنی و شیعه نیست زیرا اهل سنت عراق به شیعیان کمک می کنند و حزب الله شیعی از حماس سنی مذهب حمایت می کند و ایران نیز پشتیبانی خود را  از جنبشهای اهل سنت اعلام کرده است.
 این موردی است که مدتی بعد بر میزان اثرگذاری امریکا تاثیر گذاشت و قدرت این دولت به تدریج در سیطره بر اوضاع جاری منطقه کاسته شد تا آنجا که نفوذ و سیطره ومنافع ادعایی دولت امریکا بر منطقه به خطر افتاد و خطرات بیشتری در کمین آن نشست .
از این رو اندیک معتقد است که رئیس جمهور آینده امریکا باید راهبردهای زیر را در خاورمیانه پیاده کند تا بتواند بازگشت به تاثیرگذاری جدی بر این منطقه حیاتی از سوی دولت امریکا را تضمین نماید :
1- مهار جنگ داخلی – طایفه ای عراق پیش از آنکه به درگیری گسترده تری در سطح منطقه بدل شود .
2- تقویت نیروهای میانه رو عرب برای مواجهه با تهدید – ادعایی – ایران .
3- جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای و در صورت دستیابی وضع قوانین و تدابیر بازدارنده لازم و قاطعانه در بازدارندگی و ممانعت از کاربرد آن از سوی ایران و اصرار در تلاش خود در اثبات نفوذ بر منطقه .
 این مورد به نوبه خود اشاره ای است به اینکه تعامل با ایران هسته ای از نوع واقعی که دهه 50 قرن پیش شاهد انجام آن بین امریکا و کشورهایی چون چین وفرانسه بود، می باشد .
4- اجرای فهرستی که برای حمایت اقتصادی و سیاسی بلند مدت از میانه روها تهیه شده است ،بشکلی که باعث تقویت میانه روی و نابودی افراطی گری گردد .
برای امریکا دستیابی به منافع از طریق توازن و هماهنگی با شرایط واقعی منطقه و نه از طریق خیالپردازی و ساخت تصوراتی درباره درگیریهای مذهبی غیرواقعی ،مهم است . امری که نیازمند مهار تاثیرات هرج و مرجهای اوضاع عراق در مسیر مواجهه با بالاگرفتن درگیریهای داخلی عراق است و امتداد آن به کشورهای همسایه که موجب برافروخته شدن جنگی منطقه ای و فراگیر خواهد شد.
اندیک معتقد است که عربها و امریکاییها درباره قضایای منطقه بنوعی درک متفاوتی دارند : امریکایی ها فرضیه امکان جداسازی میانه روهای عرب از تندروها را مبنا قرار داده اند ولی به گفته اندیک عملکرد دینامیکی حزب الله لبنان در جنگ تابستان گذشته به افزایش محبوبیت سید حسن نصرالله در جهان عرب و کل جهان و نیز افزایش محبوبیت (دکتر محمود) احمدی نژاد در ایران شد و بار دیگر مفهوم موثر بودن مقاومت را بعنوان موثرترین راهکار در منطقه به نحوی که نیروی بازدارندگی اسرائیل و امریکا را کاملا باطل نمود ، زنده کرد .
بر اساس تحقیق اندیک رویه عملکردی حزب الله به تضعیف مواضعی که دولت بوش آنرا اعتدال و میانه وری نامیده بود، انجامید ؛ چرا که حزب الله موفقیت از طریق مقاومت را بار دیگر به اثبات رساند و از آن پس میانه روهای عرب با فشار بیشتری از دولت ها و رهبران خود خواستند که از مواضع اتکایی گذشته خود دست کشیده و بار دیگر گزینه مقاومت را برگزینند ،به این معنی که تغییر دیدگاه از وابستگی(اتکا) به همپیمانی با امریکا به گزینه مقاومت باعث درک متفاوتی از منافع خواهد شد ،چرا که اعراب به این نتیجه می رسند که  زیان در منافع منطقه ای امریکا از طریق مقاومت نتایج بهتری نسبت به همپیمانی به این دولت خواهد داشت و بر این اساس وظیفه دولتهای امریکا حمایت از دولتهای میانه روی عرب است ولی انکار درصورت ادامه تضاد افکار عمومی مردم عرب با این روش دشوار خواهد بود .به عبارت دیگر اوضاع و معیارها و برنامه های خاصی بر جوامع عربی و درگیریهای داخلی این کشورها حاکم است که دولت امریکا در صورت علاقه به منافع خود باید این "ویژه بودن" را دریابد .
إندیک به  بهره برداری از آنچه که اختلافات بین سوریه و ایران نامیده میشود، فرا می خواند با این اعتبار که این اختلافات می تواند به نفع آمریکا باشد و بارزترین این اختلافات دعوت رهبران سوریه به مذاکرات صلح با اسرائیل است درحالی که رهبران ایران همچنان خواهان نابودی اسرائیل هستند. این استراتژی از دیدگاه أندیک نیازمند عدول از اندیشه تغییر رژیم سوریه و بازگشت به سیاست توازن قدرت است.
این طرح به تحلیل زیر مستند است:
اگر آمریکا در دوره زمانی بین 1991 تا 2006 بر قدرتش از طریق حفظ منافع خود در منطقه بدون اتکا به نوعی توازن قدرت همانند آنچه که بین ایران و عراق رایج بود، اتکا داشت( به عبارت دیگر توازن قدرت در مهار دوگانه یعنی حمایت علنی عراق از مهار ایران و حمایت محرمانه ایران از مهار عراق نمود داشت) اما اکنون پس از شکست دولت بوش در تغییر نقشه منطقه و بازسازی ساختار آن بر طبق تغییر رژیمها، منافع و جایگاه آمریکا در منطقه تحت تأثیر عوامل زیر قرار گرفت:
نابودی قدرت عراق به افزایش قدرت ایران انجامید. اجرای دمکراسی به پیروزی جنبش حماس در فلسطین، جریان شیعی صدری در عراق و حزب الله شیعی در لبنان منجر شد و اگر اجرای این دمکراسی ادامه یابد فجایع زیادی برای دولت آمریکا در منطقه بوجود خواهد آمد. همچنانکه طرفداری آمریکا از اسرائیل در روند صلح خاورمیانه به پیروزی جنبش اسلامی و مخالف آمریکا(حماس) و تضعیف قدرت لائیک و طرفدار آمریکا(فتح) در فلسطین منجر شد.
در حالی که مطالعات کلاسیک نشان می دهد که استفاده از زور موجب تضعیف ابهت آمریکا می شود و یک سوم ارزش آنرا از بین می برد اما أندیک معتقد است که قدرت نظامی آمریکا دارای مرزهای اصلی است و زمانیکه مرزهای قدرت نظامی آمریکا در عراق و قدرت اسرائیل( در اصل آمریکا) در جنوب لبنان آشکار شد دیگر در منطقه کسی از آمریکا نمی ترسید و به آن توجهی نداشت که همین بی توجهی به قدرت آمریکا به منافع و جایگاه آمریکا آسیب رساند که پناه بردن به روش دیپلماتیک را ضروری کرد روشی که بر اصل"یا با ما باشید یا علیه ما" مبتنی است که یک اصل اخلاقی (مانوی) در تعامل با همه است. این امر نیازمند ساختن ائتلاف میانه رو خاورمیانه ای است: بایستی آمریکا بار دیگر بر توازن قدرت در منطقه متمرکز شود و برای این منظور باید ائتلافی در مقابل ائتلاف ایران، سوریه، حزب الله و شیعیان عراق تشکیل شود به گونه ای که این ائتلاف عربی میانه رو، ایران را از گام برداشتن در جهت دخالت در عراق بازدارد و دوم اینکه دولت آینده نباید مذاکرات با ایران را تنها به پرونده هسته ای منحصر کند بلکه باید پرونده های دیگر از جمله پرونده عراق، حزب الله، روند صلح و غیره را نیز مطرح کند . پس از ان بازگشت آمریکا به ارتباط و مشارکت در دیپلماسی اعراب و اسرائیل است: دولت آمریکا باید به جای کارشکنی در مذاکرات به میانجی گری در مذاکرات بین اعراب و اسرائیل بازگردد و باید طرفهای مذاکره راقانع کند که این مذاکرات در آینده به بهترین نتیجه خواهد رسید.
خطرناکترین پیشنهاد اندیک در این پژوهش این است که آمریکا باید وارد گفت و گو ی منطقه ای با همپیمانان خود و اسرائیل شود تا توافقنامه های امنیتی را تا حد حق آمریکا برای گسترش زرادخانه هسته ای خود در کشورهای منطقه با هدف مقابله با خطر هسته ای ایران، توسعه دهد زیرا حملات پیشدستانه آمریکا و اسرائیل علیه ایران هرگز این کشور را از دستیابی به سلاح هسته ای بازنخواهد داشت بلکه تنها این امر(دستیابی به سلاح هسته ای) رابه تأخیر خواهد انداخت.
در واقع دیدگاه این تحلیل بر ایجاد پایگاه هسته ای پیشرفته آمریکا در خاورمیانه از یک سو و پوشش تسلیحات هسته ای اسرائیل از سوی دیگر متمرکز است زیرا هیچ مانعی برای اینکه این پایگاه کاملا اسرائیلی باشد و اسرائیل به طور رسمی اعلام کند که سلاح هسته ای در اختیار دارد.
این امر از مقتضیات امنیت ملی آمریکا و حتی  جهان است.
برای اینکه این موضوع را به صفت اخلاقی ربط دهد ناچار بایستی استراتژی همیشگی آمریکا از زمان روزولت یعنی ربط دادن این موضوع به دغدغه های ملتها و دمکراسی را پیاده کرد اما این استراتژی نیز دیگر مطلوب نیست زیرا این دمکراسی ممکن است به افزایش قدرت دشمنان آمریکا در منطقه منجر شود.
واشنگتن براساس این دیدگاه باید میانه روهای عرب را  به ضرورت اصلاح تشویق کند  زیرا سرکوب تندورها به نابودی آنان منجر نخواهد شد بلکه آنان را از مکانی به مکان دیگر منتقل و به وارد آوردن خسارتهای زیاد هدایت خواهد کرد بدین معنی که  انجام اصلاحات حاشیه محدودی از آزادی را به تندورها و شیفته گان تثبیت تغییرات ایدئولوژیکی و مذهبی خواهد داد و این امر ممکن است به میانه رو شدن این افراد بیانجامد. بر این اساس آمریکا باید معیارهای اصلاحات را در ضمن معادلات شراکتی با کشورهای منطقه قرار دهد به گونه ای که هر گونه پیشرفت در شراکت را به پیشرفت اصلاحات مشروط کند و به این ترتیب معادله"کمک در مقابل اصلاح" را تحقق بخشد و علاوه بر این تمایل آنچه که اسلام گرایان نامیده می شود، را به میانه روی محال سازد.
از این الگو می توان دو نتیجه گرفت: یک اینکه زمان ایدئولوژی نومحافظه کاران به پایان رسیده است و دوم اینکه اجرای گزارش بیکر- هملتون دور از این پژوهش نیست و در واقع تصمیم اکثریت مردم آمریکاست.
تمام/م/پ/


دکتور عماد فوزی شُعیبی


| شناسه مطلب: 153342







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.